• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3853 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۲ تير

نگاهي به«سيه‌رانوادا» ساخته كريستي پويو

مهمان

شهريار حنيفه

تنوع حرف‌ها و ازدياد افرادي كه هر يك براي بيان مساله‌اي علاقه‌مندند سخني را از خود به اشتراك بگذارند، بايد باعث ‌شود در نقل‌قول‌ كردن‌ها بيشتر احتياط (شايد خيلي‌هاي‌شان اصلا تابه‌حال گفته نشده‌اند) و در موثق بودن منابع اصلي ترديد كنيم. بعضي اوقات اطلاعات آنقدر زيادند كه نمي‌تواني پيداي‌شان كني و اين گمشدگي خود عاملي مي‌شود براي نوعي بي‌اطلاعي؛ براي مثال، بنده اطلاعي ندارم كه در اين روزگار، جمله‌ مشهور آندره مارلو كه «زمان ما ديگر زمان رمان‌نويسي نيست، آنچه در زمان ما با رمان رقابت مي‌كند حوادث روزنامه‌هاست» به اقتضاي جهان ويديويي زيستي‌مان كه هر ثانيه‌اش را در برابر حداقل يك دوربين فيلمبرداري سپري مي‌كنيم، تغييري كرده است يا نه و آيا بر مفهوم سينما تاثيري گذاشته؟ لذا در اينجا، در مروري بر «سيه‌رانوادا»ي كريستي پويو نمي‌توانم  با ارجاع به يك نقل‌قول به‌روز متن را بهتر آغاز كنم. اما عيبي ندارد، چيزي نقل نمي‌كنم و راستش از بابت ذكر حاشيه‌هاي اينچنيني متن هم چندان دلنگراني ندارم و مي‌توانم با ارجاع دادن منتقدان متن به كارگردان «سيه‌رانوادا»، از خودم دفاع هم بكنم. مگر اين همان كاري نيست كه پويو هم انجام داد؟ هر رويدادي مي‌تواند كنار هم قرار گيرد- درواقع كنار هم هست- و به يك كليت واحد و البته باز، تبديل شود. همچون همين حواشي و شرح كنش نوشتارِ نگارنده كه خود مي‌تواند تبديل مي‌شود به بخشي از نوشتار. «سيه‌رانوادا» بخشي از كنش زندگي افراد است بدون اينكه بخواهد به قول هيچكاك به برشي از كيك تبديل شود؛ مي‌تواند از هرجا كه دلش مي‌خواهد شروع شود (با سكانسي گنگ و بي‌ربط) و مي‌تواند هر جا كه دلش مي‌خواهد پايان يابد. سكانس پاياني مي‌توانست ادامه پيدا كند اما نكرد و از آنجا كه دست دادن حالت تهوع به دختري كه تا آن لحظه از فيلم بيهوش بوده مي‌تواند يك واقعه‌ تقريبا مهم قلمداد شود، واقعه‌ حضور اول‌بار او هم- آوردن يك دختر بيهوش به مهماني- مي‌تواند به همين اندازه مهم تلقي شود (پرداخت هر دو واقعه و زماني كه به آنها اختصاص داده شد هم يكسان بود) و بشود سكانس پاياني. درست كه فيلمساز با تيتراژ مواجه‌مان نمي‌كند، اما خودمان مي‌توانيم از سالن بيرون بياييم. نه؟بي‌شك اين گونه به فيلمنامه نگاه كردن خنده‌دار است و بي‌شك اين تنها بخشي از كمدي نهفته در «سيه‌رانوادا» است. لبخندهايي كه بارها و بارها هنگام تماشاي اثر مي‌زنيم و تقابل مابين تعاريف تراژدي و كمدي كه از جانب فيلمساز به چالش كشيده مي‌شود را وقتي بيشتر مي‌نگريم، كمي به دشواري مي‌افتيم كه بگوييم «سيه‌رانوادا» فيلمي درباره يك عزاداري است: مراسم عزاداري براي پدري كه چند هفته‌اي از مرگش سپري شده و خانواده‌اش هم نه دل خوشي از او داشته‌اند و نه دل خوشي از كشيش مجري مراسم و نه دل خوشي از سنت خاص و عجيب و غريب مراسمي كه بايد برگزار كنند (شوخي با مفهوم مراسم). اما خب شايد بشود گفت «سيه‌رانوادا» فيلمي درباره يك مراسم است، درباره يك مهماني؛ مهماني خانوادگي كه البته نكته‌ برجسته‌اي هم ندارد. قرار نيست دراماتيك باشد، قرار نيست به‌ واسطه‌ بازيگرانش آيكانوگرافيك باشد و حتي قرار نيست با دقتي بالا در طرح‌ريزي‌هاي علي و معلولي‌اش شگفت‌زده‌مان كند. تمركز فيلم روي هرچه بيشتر ناموزون و معوج جلوه كردن است و با اين اوصاف، هر كسي مي‌تواند مثل آن را –ناموزون و معوج- بسازد و چندان غيرمنصفانه نيست كه بگوييم آرشيو سينما تا به امروز با انبوهي از آثار اين‌چنيني مواجه بوده. حال بايد ديد امتيازات «سيه‌رانوادا» به اندازه‌اي هست كه بتواند از شاخص‌هاي قابل تقدير اين آرشيو شمرده شود و مي‌شود ديدن آن را به بقيه پيشنهاد داد؟در تاريخ سينما از هر سبكي و ژانري و مكتبي و... بوده‌اند آثاري كه به هر دليلي- هر فيلم با دليل خودش- بر يكي از عناصر غيرروايي بيشتر تاكيد داشته‌اند. براي نمونه در اين فيلم، مي‌توانيم به عنصر معماري اشاره كنيم (نه با رويكرد تزييني) و بنگريم كه فيلم به كمك پرسه‌هاي طولاني و متنوع در محل‌ها چطور سعي دارد يك فضاي تقريبا واضح جغرافيايي را در ذهن تماشاگران متصور كند. دوربين حركت كاراكتري را به سمت اتاقي دنبال مي‌كند و ناگهان به سمت صدايي نه چندان مهم كه از سمت ديگري شنيده مي‌شود برمي‌گردد؛ انگار هدفش تنها گشت‌زني است. انگار فقط مي‌خواهد تماشاگر بيشتر ببيند و فضاي بيشتري را ترسيم كند. ساخته پويو نه‌تنها در اين اقدام موفق است، بلكه توانسته نوآوري‌هاي هوشمندانه‌تري را هم نسبت به ساخته‌هاي پيشين به اين عرصه وارد كند. جايگاه بافاصله و خشك دوربين نمايشي از زاويه‌ غيربهتر است؛ در سكانس دعا خواندن كشيش، دوربين در بدترين مكان ممكن- از منظر دادن اطلاعات- قرار دارد، همچون يك نفر كه از عقب به صحنه نگاه مي‌كند. استفاده‌ دقيق از اصوات و جايگاه آنها، مثل صداي باز و بسته شدن درها و آرام صحبت كردن‌ها به بهانه خواب بودن نوزاد، به زيبايي، صحنه‌هايي كه در كادر نيستند را زنده نگه داشته‌اند و مهم‌تر از همه، ايده‌ فوق‌العاده‌ عام‌نكردن هويت‌ها: تعدادي از مهمان‌ها را درست و حسابي نمي‌بينيم يا دليل يكسري از دلخوري‌ها و شوخي‌ها را متوجه نمي‌شويم (كسي مي‌تواند با اطمينان مفهوم خنديدن سكانس آخر را بگويد؟) و از طرفي عام كردن يكسري از حرف‌ها براي آشناپنداري‌هاي اجتماعي و سياسي و مجازي تا بتوانيم وجود چنين مهماني‌اي را باور كنيم و به طور كلي و به كمك همه اين ويژگي‌ها بتوانيم حقيقتا خودمان را در مهماني، به عنوان يك مهمان جا بزنيم؛ ويژگي‌اي كه خيلي از آثار اين‌چنيني به آن نرسيده‌اند. در «سيه‌رانوادا» زمان مانند بودن در يك مهماني سپري مي‌شود. مهماني 90 دقيقه نيست و بيشتر طول مي‌كشد؛ مخاطب باور مي‌كند كه افراد دايم در حال رفت و آمدند و باور مي‌كند در اتاق كناري گفت‌وگوهايي در جريان است؛ مخاطب مي‌پذيرد كه مثلا يكي از مهمان‌ها را نمي‌شناسد يا متوجه رفتن نفر ديگري نشده چون «دوربين/تماشاگر به مثابه مهمان» در آشپزخانه بوده است؛ طبيعي‌ است كه قرار نيست از ته و توي همه‌چيز سردرآوريم- مخصوصا وقتي كسي در اتاق را روي‌مان مي‌بندد- و در نهايت معافيم از كشف معناي واژه‌ رمزي كه صاحبخانه بر دورهمي‌‌اي كه اداره‌اش مي‌كند، گذاشته است: سيه‌رانوادا.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون