برجام؛ ترجمان قدرت ديپلماتيك نوظهور ايران
عبادالله مولايي
سفير جمهوري اسلامي ايران در اتريش
برجام در مقام يك تجربه ديپلماتيك تاريخي افزون بر اهداف اصلي خود، درسها و دستاوردهاي جانبي درخور توجه و درخشان ديگري نيز براي كشورمان در پي داشت كه اهميت آنها در سايه و حاشيه قرار گرفته است. تبديل ديپلماسي به يكي از مولفههاي قدرت ملي جمهوري اسلامي ايران از آن جمله بوده است. ديپلماسي در اين رهگذر به مثابه «ابزار بهرهبرداري از امكانات در سياست خارجي»، «هنر تقويت قدرت كشور» و «مولفه مكمل ساير ابعاد قدرت ملي» به افزايش منزلت و اعتبار جهاني كشورمان مدد رسانده است. يادداشت حاضر به بازخواني و بازانديشي اين بعد از آثار برجام پرداخته است.
ترديدي نيست كه تحريم تحميلي نيز همانند جنگ تحميلي ابزاري براي ممانعت از قدرتيابي جمهوري اسلامي ايران در نظام بينالملل به حساب ميآمد. به بيان ديگر، تحريم تحميلي تنها به ابعاد اقتصادي محدود نبود بلكه همزمان اهرمي براي تخليه ظرفيتهاي استراتژيك و ژئوپولتيك، مهار قدرت معنايي و تمهيد مقدمات انزواي بينالمللي ايران، دامن زدن به ايرانهراسي، ارايه تصويرهاي نامطلوب و رواج برداشتهاي ذهني منفي از كشورمان نزد افكار عمومي جهان قلمداد ميشد. روشن است كه هدف غايي اين تكاپوي ضد ايراني نيز فراهم آوردن فضاي مساعد براي توجيه و مشروعيت بخشيدن به سياستهاي قهرآميز و اقدامات ظالمانه عليه كشورمان بود. برجام به موازات پيجويي دستور كار و اهداف اصلي خود به رويارويي دورانديشانه با اين سويه از تحركات گسترده ضد ايراني نيز معطوف شد. از اين رو شكسته شدن فضاي ايرانهراسي، بلاموضوع شدن طرح تهديدانگاري و امنيتيسازي وجهه جهاني و بازتعريف تصوير بينالمللي ايران از نخستين رهاوردهاي ديپلماسي كشورمان بود. ديپلماتهاي ايراني با شناخت ژرف از روح زمانه، ارزيابي واقع بينانه از روندها و شرايط حاكم بر سياست جهاني و مديريت حرفهاي وضع موجود توانستند با شكلدهي مطلوب به فضاي بينالمللي و ناگزير ساختن قدرتهاي بزرگ به شناسايي بينالمللي برنامه صلحآميز هستهاي جمهوري اسلامي ايران چشمانداز تازهاي در افق گشوده و موقعيت كشورمان را به عنوان يك قدرت منطقهاي و كنشگر فرامنطقهاي تثبيت و نهادينه سازند.
ديپلماسي ايراني علاوه بر افزايش گزينهها، امكانات و امتيازات اقتصادي و توان نقشآفريني كشورمان، زمينه مساعدي براي بازسازي ظرفيتهاي استراتژيك و ژئوپولتيك ايران در نظام بينالملل فراهم آورد.
شايان توجه است كه كشور ما همزمان از مجموعهاي از مولفهها و عوامل مادي و معنوي قدرت در نظام بينالملل برخوردار بوده و علاوه بر قدرت نظامي و قدرت اقتصادي از مهمترين قدرتهاي فرهنگي، معنايي و گفتماني جهان امروز به حساب ميآيد. برجام با تبديل ديپلماسي به مولفه نوظهور قدرت ملي و اقتدار راهبردي ايران، ساحت و مولفه جديدي به قدرت ملي كشورمان افزود كه ميتوان از آن به «قدرت ديپلماتيك» تعبير كرد. در اين معنا، ديپلماسي تنها يك ابزار و اهرم براي مديريت وضعيت پيش رو نبود بلكه خود به عنوان مولفه مكمل قدرت ايران به ارتقاي نقش و جايگاه كشورمان در عرصههاي منطقهاي و بينالمللي مدد رساند.
ايران در زمانهاي ديپلماسي را به اهرم قدرتنمايي خود تبديل كرده و به كنشگري و نقشآفريني ديپلماتيك براي تحقق بخشيدن به اهداف سياست خارجي خود پرداخت كه ديپلماسي به عنوان يك «امكان در افق سياست جهاني» در دوران گذار نظام بينالملل با بحران اعتبار مواجه شده بود. ديپلماتهاي ايراني با موفقيت از اين امكان براي پيشبرد اهداف سياست خارجي كشورمان بهره گرفتند. برجام از اين منظر نقطه عطف برجستهاي در تاريخ ديپلماسي محسوب ميشود زيرا توانست با نمايش درخشان قدرت ديپلماتيك ايران در سطح جهاني، منزلت بينالمللي كشورمان را ارتقا بخشيده و ديپلماسي ايراني را از اعتبار و احترام برخوردار سازد. اينك ديپلماسي ايراني نسبت معناداري با جايگاه كشورمان به عنوان يكي از قدرتهاي بالنده و نوظهور يافته است. ميهن ما كه در برخي مقاطع دورانساز تاريخ معاصر سياست جهان در سدههاي گذشته يا موضوع يا ميدان رقابتها و قدرت نمايي قدرتهاي بزرگ بوده است، اينك در پرتو انقلاب اسلامي، استقلال سياسي و فداكاريهاي تحسينبرانگيز ملت بزرگ ايران، با اقتدار و عظمت به عنوان يكي از نقشآفرينان برجسته و يكي از بينالملليترين كشورها به مدار تاريخ سياست جهان بازگشته است. اين تجربه ماندگار و قدرت ديپلماتيك نوظهور توشه راه و سرمايه ارزشمند سياست خارجي كشورمان در مديريت شرايط خطير پيش رو، مواجهه با محيط سيال، پويا، چالشبرانگيز و مخاطرهآميز سياست و اقتصاد جهاني و نيز بهرهمندي از موقعيتها، فرصتها و امكانات نظام بينالملل درحال گذار محسوب ميشود.