سياستورزي اصولگرايي نيازمند خون تازه است
جوانان بايد بتوانند در تبيين اهداف و آرمانها جلودار باشند. در غير اين صورت نتيجه انتخابات 96 طبيعي خواهد بود. اختلالي كه ايشان گفته شايد بيشتر معطوف به همين است كه ما در جريان اصولگرايي كمتر به اين موضوعات توجه كردهايم و كمتر سهم و نقش به جوانان داده شده و اين ملاحظات مورد توجه بوده است. اين نكاتي كه در تحليل و آسيبشناسي عملكرد مطرح ميشود. لزوما به اين معنا نيست كه وقتي قرار است جرياني از نو ساخته شود از اهداف و آرمانهايش دور شود. تغيير در هويت اصولگرايي نيست اما شيوه سياستورزي كه بايد براي رسيدن به اهداف در پيش گرفت نيازمند خون تازهاي است. در مورد اصلاحطلبي هم همين اتفاق افتاد. جريان اصلاحطلبي در سال 79 همان جايي قرار داشت كه امروز قرار دارد. شوراي اول، مجلس ششم و رياستجمهوري را در اختيار داشت. بعد از آنكه به تدريج اين جايگاهها را از دست داد، اين اتفاق در مورد آنها هم رخ داد. آنها در شيوه سياستورزيشان تغييراتي را اعمال كردند؛ از جمله حذف نگاه تحريمي به انتخابات، شيوه سياستورزي در حوزههاي مختلف و... اصلاحطلبان شوراي اول را كه از دست دادند عملا به سمت نوسازي رفتند. به جاي اينكه از زاويه گفتماني و زيربنايي نگاه كنيم به شناخت جامعهشناسي از ايران و مردم هم بر ميگردد. ما معتقديم جريان اصولگرايي در تمام ايران حامي و هوادار دارد.
در بخشي از نامه آقاي قاليباف به جوانان اصولگرا اساسا جريان اصولگرايي الان راسي دارد؟
اينكه راس جريان اصولگرا كجاست را نميتوان مثل پيكان نشان داد اما تصميمات بالاخره در اختيار عدهاي بوده كه اين عده معتمد شخصيتها و جريانهاي اصولگرايي بودهاند. همين افراد به عنوان يك طيف با توجه به اعتمادي كه بوده راس جريان شناخته ميشوند. اين نكتهاي كه ايشان در مورد اختلال گفته حتما هزينههايي دارد. جسارت استفاده از اين ظرفيتها و آسيبشناسي آن در آقاي قاليباف وجود دارد. وقتي بعد از تجربههاي شكست لازم است كه نه در بنيان و ريشهها بلكه در شيوه سياستورزي تحولي رخ دهد. يكي از اين الزامات بازنگري در تصميمات بالا به پايين است. خطاب قاليباف به جوانان اين است كه شما لازم نيست منتظر ابلاغ باشيد بلكه بايد نواصولگرايي را جوانان اصولگرا كامل كنند. اختلال به معناي اشتباه محض نيست.
نواصولگرايي آيا به معني بركشيدن چهرههايي نظير تتلو و كلاه مخمليهاست؟
من اين رفتارها را خيلي دخيل در تحول اصولگرايي نميبينم. من خودم منتقد حضور امثال تتلو در مراسمها هستم اما آنها دفاعي دارند و ميگويند فرد ممكن است گذشته مناسبي نداشته اما خودش معتقد است در روند اصلاح قرار گرفته است. من به عنوان كسي كه جريان اصولگرايي را ميشناسم و احساسم اين است كه بايد با متانت و اقتدار حركت كند اين رفتارها را نميپسندم اما معتقدم خيلي هم نميتوان آنها را سرزنش كرد. سال 92 آقاي روحاني با تيم موسيقياي ديدار كرد كه آن هم خيلي تفاوتي ندارد. جشن فارس را نميدانم كه چرا اين كار را كردند.