از اخلاق تا آزادي
آزادي و بنياد اخلاق
آرتور شوپنهاور بيترديد يكي از فلاسفه بزرگ و از نامداران جهان فلسفه است كه آثار فراواني نگاشته و خوشبختانه در سالهاي اخير رضا ولي ياري، مترجم جوان و پركار، شماري از مهمترين آنها را به فارسي ترجمه كرده است. واپسين اين آثار دو مساله بنيادين اخلاق است كه در واقع حاوي دو رساله با نامهاي «در باب آزادي» و «در باب بنيان اخلاق» است و شوپنهاور آنها را به ترتيب براي مسابقات رساله نويسي انجمن سلطنتي نروژ و انجمن سلطنتي علوم دانمارك نوشت و بعدا هر دو در سال 1841 در يك كتاب منتشر شد. به تعبير مترجم اين كتاب يكي از مهمترين آثار در فلسفه اخلاق است و متن آن، بدون آن كه تظاهر و مهابت كتاب «اخلاق» اسپينوزا را داشته باشد، در عين ساده بودن و وضوح كلام، از حيث مقدمهچيني و برهانآوري و دقت به رياضيات پهلو ميزند. رساله نخست در دفاع از جبر نوشته شده و رساله دوم دلسوزي را به عنوان بنيان اخلاق مطرح ميكند. البته اين دو ايده پيشتر در كتاب اصلي شوپنهاور «در جهان همچون اراده و تصور» مطرح شده بود، اما در اين رسالهها به طور جداگانه و مشروح از اين دو ايده دفاع ميشود. شوپنهاور خود در مقدمهاي كه بر اين دو رساله نوشته آنها را مكمل يكديگر خوانده است. اين دو رساله در اصل شروح جداگانه دو آموزهاي هستند كه در دفتر چهارم كتاب اصلي شوپنهاور آمده است. آنجا اين آموزهها به نحو تركيبي و پيشيني از متافيزيك او استنتاج شدهاند اما در اينجا اين آموزهها به نحو تحليلي و پسيني بنيان گذاشته شدهاند. به همين دليل آنچه در آن كتاب ابتداي كار بوده در اين دو رساله انتهاي كار قرار ميگيرد. با اين حال هر دو آموزه، به دليل آغاز كردن از منظري كه ميان همه مشترك است و نيز به دليل شرح جداگانه شان، در اينجا از حيث دركپذيري و قدرت اقناع و آشكار كردن معنايشان بسيار پربار شدهاند.
آزادي به روايت ميل
جان استوارت ميل انديشمند و فيلسوف برجسته بريتانيايي قرن نوزدهم نويسندهاي فصيح، توانا، عالم اقتصاد و سياست، فيلسوف و روانشناسي تراز اول بود و در عرصه سياست عملي نيز حضور داشت و زماني نماينده مجلس عوام انگلستان بود. رساله درباره آزادي يكي از مشهورترين آثار استوارت ميل است. ميل در اين كتاب آزادي را نبودن مانع ميخواند. اين مانع يا موانع ميتوانند سياسي باشند يا فرهنگي و عقيدتي. استوارت ميل معتقد بود كه پيشرفت سياسي و اجتماعي تنها در نتيجه بهتر شدن افراد محقق ميشود و اين در صورتي ممكن است كه آزادي داشته باشند، استعدادهاي خود را پرورش دهند و به كمال خود برسند. در نظر ميل چيزي مهمتر از اين نيست كه اجتماع اوضاع و احوالي فراهم كند كه فرد بتواند استعدادهاي خود را تكميل كند و بروز دهد. استوارت ميل در اين رساله با نيروي تمام به دفاع از فرديت برميخيزد. منظور او از فرديت، تحقق يافتن و به كمال رسيدن استعدادها و ذوقها و سليقههاي فردي است. در نتيجه تجلي و بروز اين استعدادها و ذوقهاي فردي، تنوع و رنگارنگي در جامعه پيدا ميشود و فرهنگ و تمدن غني ميشود. اين كتاب را ميتوان مكمل اثر جان لاك درباره «حدود دولت و حقوق مردم» دانست.