• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3878 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۲۲ مرداد

بنگر چه كسي مي‌گويد

محسن آزموده

در ابتداي بحث پيشين از اين سخن رانده شد كه «فلسفه مثل هر دانش ديگري با مجموعه‌اي از گزاره‌ها و به تعبير دقيق‌تر باورها سر و كار دارد و قصد دارد درست و غلط بودن اين گزاره‌ها يا باورها يا به زبان تخصصي‌تر صدق و كذب آنها را نشان بدهد.» اين تعبير نياز به توضيح دارد. اصولا محتويات نفس يا روان انساني را سه چيز تشكيل مي‌دهد: اول باورها يا عقايد، دوم احساسات و عواطف و هيجانات و سوم خواسته‌ها. آنچه به طور كلي علم يا دانش نظام‌مند مي‌خوانيم، مجموعه‌اي منظم و مشخص از دسته اول يعني باورها يا عقايد درباره يك موضوع خاص است و بر اين اساس كه هر علم يا دانش نظام مندي مسائل متفاوت و روش متمايزي دارد. براي مثال علم فيزيك تشكيل شده از مجموعه‌اي از مسائل درباره ماده كه در قالب نظامي روشمند از باورها درباره ماده بيان مي‌شود يا علم حساب مجموعه‌اي مسائل درباره عدد است كه باز به شكلي روشمند به صورت مجموعه‌اي از باورها يا گزاره‌ها بيان مي‌شود. بنابراين علوم يا دانش‌هاي نظام‌مند باورهاي ما انسان‌ها را تشكيل مي‌دهند و ربطي به احساسات يا خواسته‌هاي ما ندارند. يعني ربطي ندارد كه فرضا من دلم بخواهد كه يك رياضيدان دوست داشته باشد كه مجموع زواياي داخلي مثلث 180 درجه باشد يا خير، مهم اين است كه اين قضيه كه در قالب يك باور (گزاره) بيان مي‌شود، صادق باشد يا خير. همچنين صدق و كذب اين قضيه ربطي به اين ندارد كه اين باور چه احساسي را در من به وجود مي‌آورد.
آنچه تا اينجا بيان شد را مي‌توان در قالب يك تعبير قديمي و گويا و مشهور صورت بندي كرد كه مي‌گويد در صدق و كذب يك باور يا گزاره به اين ننگريد كه چه كسي مي‌گويد (من قال) بلكه اين را در نظر آوريد كه چه مي‌گويد (ما قال). به عبارت ديگر در صدق و كذب يك باور ربطي ندارد كه مثلا گوينده آدم خوبي باشد يا زيبا باشد يا فرد شروري باشد يا ايراني باشد يا... يك تعبير جديدتر اين سخن را در دهه‌هاي اخير با تعبير رايج و مشهور «مرگ مولف» بيان كرده‌اند. آموزه مرگ مولف يا نويسنده چنان كه رولان بارت، انديشمند فرانسوي قرن بيستمي از آن سخن مي‌گفت، خيلي خلاصه به اين معنا بود كه حتي يك اثر هنري مثل يك رمان يا نقاشي يا اثر موسيقايي به محض خلق و ابداعش از خالقش يعني نويسنده يا نقاش يا موسيقيدان جدا شده و ديگر به او ربطي ندارد و به همين خاطر هر گونه داوري يا قضاوت يا سنجش درباره آن اثر هنري بايد مستقل از خالق آن در نظر گرفته شود. اين سخن بارت خيلي زود در ميان محققان و پژوهشگران به خصوص در حوزه نقد ادبي طرفداران زيادي پيدا كرد.
هر دو آموزه يعني «به گفته بنگر و نه به گوينده» و «مرگ مولف» البته حاوي نكات مهم و فوايد بسيار هستند و به حقايق مهمي اشاره دارند، اما همزمان مورد انتقادهاي تندي از دو جبهه واقع شده‌اند. اول به دومي يعني آموزه مرگ مولف اشاره مي‌كنيم كه از سوي برخي نظريه‌پردازان نقد ادبي و جريان‌هاي فلسفي قاره‌اي به‌شدت مورد هجمه واقع شد و امروز ديگر آن قطعيتي را كه در هنگام بيانش توسط بارت داشت (1967) ندارد. منتقدان مي‌گفتند پيوند ميان اثر هنري و خالقش از يكسو و ارتباط وثيق ميان هر دو (خالق اثر هنري و اثر هنري) با بستر تاريخي‌اي كه در آن پديد آمده، هم از حيث سياسي و هم از منظر اجتماعي و فردي ناگسستني است، ضمن آنكه مخاطب اثر هنري نيز به اين زمينه‌هاي فردي و اجتماعي پيوند خورده است و به همين دليل تلاشي براي گسست ايجاد كردن ميان آنها تلاشي ناممكن و محال است.
اما در مورد آموزه اول يعني «به گفته بنگر و نه گوينده» نيز كه بيشتر در سياقي تحليلي مطرح شده، بعضي «ان‌قلت»ها و «اما و اگر»ها به خصوص در دهه‌هاي اخير پديد آمده است. درست است كه در سرآغاز تاريخ فلسفه سقراط ربطي وثيق ميان باورمند و باور مي‌ديد تا جايي كه مي‌گفت انسان با معرفت، فضيلتمند نيز هست، اما اين ارتباط ميان باور و كسي كه باور دارد، در طول تاريخ فلسفه چندان جدي گرفته نشد، به خصوص در دوران جديد كه رابطه ميان اخلاق و معرفت از ميان رفت و در خود اخلاق نيز عمده تمركزها و تاكيدها بر عمل يا فعل خلاقي بود و نه فاعل اخلاقي. يعني اگر كمي با زبان تخصصي سخن بگوييم، اين اخلاق وظيفه‌گرا و بيشتر از آن پيامدگرا بود كه طرفدار داشت و كمتر كسي به اخلاق فضيلت‌گرا وقعي مي‌گذاشت.
اما در دهه‌هاي اخير و با احياي رويكرد فضيلت‌گرا بار ديگر فاعل اخلاقي نيز شان و مرتبه‌اي يافت و همزمان برخي فيلسوفان و انديشمندان به اين سمت گرايش يافته‌اند كه بار ديگر نظريه سقراط را مورد بازنگري قرار دهند. خيلي خلاصه ديدگاه اين متفكران آن است كه باورها را نمي‌توان از باورمند آنها جدا كرد. نكته مهم‌تري كه اين دسته از فيلسوفان مي‌گويند آن است كه حتي خصلت‌ها و ويژگي‌هاي اخلاقي يك باورمند يعني فضايل و رذايل اخلاقي آنها در صدق و كذب باورها تاثير دارد. البته استدلال به سود اين ديدگاه به خصوص با توجه به سلطه‌اي كه ديدگاه مقابل در طول تاريخ انديشه داشته، پيچيده است و حوصله‌اي فراتر از يادداشت كوتاه حاضر مي‌خواهد، اما دست‌كم اين ديدگاه آن انديشه رايج را كه باورهاي ما دستگاه‌هاي مستقلي از خلق و خوهاي ما هستند، زير سوال مي‌برد و ما را به تامل مجدد در بنياد آنها فرا مي‌خوانند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون