افكار عمومي سيال
مجيد اعزازي
«افكار عمومي قدرت ناپيدايي است كه بيگنج و بيمحافظ وبي ارتش براي شهر، براي ديار و حتي براي قصر پادشاهان قانون وضع ميكند. افكار عمومي دادگاهي است كه در آن، همه مرداني كه نگاهها را به سوي خود جلب ميكنند، الزام دارند حضور يابند و پاسخگو باشند. افكار عمومي در جايگاه خود، مثل اينكه بر تخت نشسته باشد جايزه ميدهد، تاج بر سر ميگذارد و شهرتها و آوازهها را افزايش ميدهد. » اين جملهها، تعريف ژاك نكه، وزير دارايي لوئي شانزدهم از افكار عمومي است؛ تعريفي كه در آغاز انقلاب فرانسه و با هدف بازگو كردن علت رويگرداني سرمايهگذاران از بورس ارايه شد. نمود عيني اين تلقي از افكار عمومي را در روزهاي اخير و در جريان سوگواري، ابراز تالم و تشييع ستاره موسيقي پاپ توسط گروههاي وسيعي از مردم -كه اغلب جوان بودند- در شهرهاي مختلف كشور شاهد بوديم.
افكار عمومي اما در سادهترين تعريف خود عبارت است از «قضاوت» گروه وسيعي از مردم درباره يك مساله يا رويداد. از اين رو، افكار عمومي با «قضاوت» كردنش شناخته ميشود و اساسا قدرت افكار عمومي در همين امر نهفته است. صرف«قضاوت» شدن يك فرد حقيقي يا حقوقي يا يك جريان سياسي توسط افكار عمومي ميتواند آن فرد يا جريان را تا عرش بالا برده يا بر فرش زند. در اين ميان، نكته ظريفي وجود دارد كه چارلز كولي عضو مكتب شيكاگو در اوايل قرن بيستم روي آن انگشت ميگذارد. به عقيده او، «افكار عمومي حاصل جمع قضاوتهاي فردي اكثريت نيست، بلكه يك سازمان، و يك محصول همكاري مبتني بر ارتباط و تاثير متقابل است».در اين روزها، سوالي در ذهن برخي افراد جامعه خلجان دارد مبني بر اينكه چرا افكار عمومي ايرانيان، سيال و بهشدت تغييرپذير است و روي موضوعي توقف و تمركز نميكند و دايما به موضوعهاي مختلف واكنش نشان ميدهد؟ در پاسخ به اين پرسش ميبايست چند عامل را بررسي كرد؛ نخست اينكه مخاطبان از نظر سن، جنس، پايگاه اجتماعي (سطح تحصيلات، ميزان درآمد و موقعيت شغلي)، عقايد بنيادين، تمايلات و نيازهاي رواني و... متفاوت هستند. از اين رو، انتشار هر پيام در ميان هر گروهي از مخاطبان، با توجه به اين تفاوتهاي فردي اثري متفاوت بر جاي ميگذارد و افراد متناسب با تمايلات و نيازهاي آني و آتي خود به نوع يا انواع خاصي از مسائل و رويدادها گرايش و توجه دارند. در عين حال، اگر گروه مخاطبان يك پيام را جمعيت ايرانيان ساكن در كشور در نظر بگيريم، اين پيام از سوي افراد اين گروه به دليل همان تفاوتهاي فردي، به شيوههاي بسيار متنوعي رمزگشايي و تفسير ميشود، در اين ميان، ممكن است تفسير و قضاوتي خاص از اين پيام در ميان جمعيت ايرانيان ساكن كشور رواج يافته و نمود يابد يا به عبارتي افكار عمومي شكل بگيرد.
در همين حال، ميبايست به نقش«عرصه عمومي» در شكلگيري «افكار عمومي» معترف بود. در عرصه عمومي نظارت، جهتدهي و در يك كلام نفوذ اركان دولتي و حكومتي بر آراي عمومي اندك و در برخي موارد در حد صفر است. عرصه عمومي مقولهيي شبيه مقوله «بازار» است. بازار در عين حالي كه از دوران كهن فضاي خاصي را در شهرها به خود اختصاص داده است، اما هيچگاه محدود به فضاي خاصي نبوده است و امر «مبادله» در هر جايي انجام شده و ميشود. عرصه عمومي نيز لامكان است و منوط و مشروط به مكان نيست و امر «تبادل آرا» در محيطي خارج از كنترل دولت و حكومت نيز ممكن است. در دوران معاصر، ويژگي لامكاني عرصه عمومي به ويژگي «بي مكاني و بيزماني» رسانههاي مبتني بر اينترنت و شبكههاي اجتماعي مجازي پيوند خورده و قدرت و نيروي بيشتري به افكارعمومي بخشيده است. انقلابهاي پياپي در كشورهاي عربي نمونهيي عيني از گسترش عرصه عمومي به فضاي مجازي است. از اين رو، به مدد شبكههاي اجتماعي مجازي، انسانها با وجود فاصله فيزيكي بعيد با هم درباره مسائل روز جامعه بحث و تبادل نظر ميكنند. اين بحثها و تبادل نظرها منجر به ايجاد جريان فكري (افكار عمومي) له يا عليه مسالهيي خاص ميشود.
از سوي ديگر، در فرآيند شكلگيري افكار عمومي در شبكههاي مجازي نه تنها نقش دولت، حكومت، راديو و تلويزيون، نشريات (اعم از روزنامههاي و مجلههاي دولتي و خصوصي) بسيار كم رنگ است كه نقش نخبگان سياسي و اجتماعي (كه غالبا از تريبون رسانههاي سنتي دولتي و خصوصي با مردم سخن ميگويند) و رهبران افكار عمومي نيز كم رنگ است. در فضاي سايبر و شبكههاي اجتماعي وزن هر فعال و بازيگر دستكم از نظر فرم و قالب ارايه مطلب، برابر است و كسي بر ديگري برتري ندارد. در عين حال، آنچه بيش از فضاي واقعي در فضاي مجازي ملموس است، همانندسازي است. كاربران شبكههاي مجازي تلاش ميكنند از رفتار گروه و جمع تبعيت و خود را با روح جمعي حاكم بر گروه همانند كنند يا گروه مورد نظر در شبكه اجتماعي را ترك كرده و به گروهي بپيوندند كه نظراتشان با نظرات آن گروه نزديكي بيشتري دارد. از اين رو، هر گروهي از انسجام داخلي زيادي برخوردار است. در شبكههايي همچون فيسبوك روزانه شاهد ايجاد گروههاي متعددي پيرامون رويدادهاي خاص هستيم. هر يك از اين گروهها، نماد و نمود يك«قضاوت»، يك «راي» و يك«نظر واحد» پيرامون يك مساله يا رويداد هستند. در عين حال، رسانههاي امروزي در ذات خود دچار نوعي پارادوكس هستند، از سويي فرديت افراد را عمق بخشيدهاند و شاهد هستيم افراد در خانواده، در جمع دوستان، در ميان همكاران، در مترو و در هر جاي ديگري، سر در گوشي موبايل يا تبلت خود دارند و از جمع خانواده يا جماعت حاضر منفك و بيگانه هستند. همزمان اما بخش قابل توجهي از كاربران اين تكنولوژيها در شبكههاي اجتماعي مجازي فعال هستند و با گروههاي اجتماعي مورد نظر خود تبادل نظر ميكنند. بنابراين ميتوان گفت كاربران اين رسانهها، افراد معمولا جوان، تحصيلكرده، با قابليت تغييرپذيري بالا و بعضا منفك از محيط فيزيكي پيراموني خود هستند كه در عين حال، در تعامل با اجتماع غيرمجاورند و از همين رو، قابليت شكلدهي به جريانهاي اجتماعي در محدوده زماني كوتاه را دارند.
از آنجا كه در اينترنت و شبكههاي مجازي سرعت انتقال پيام بسيار بالا و 24 ساعته است، شكلگيري افكار عمومي پيرامون رويدادها نيز به سرعت اتفاق ميافتد با اين توضيح كه ممكن است گروه يا گروههايي از مخاطبان به «همه رويدادها» منعكس شده در شبكه مجازي واكنش نشان ندهند يا واكنش نشان بدهند. در اينجا، مساله تفاوتهاي فردي برجسته ميشود. مسالهيي كه منجر به همگرايي كامل، همگرايي ضعيف يا واگرايي مخاطبان و كاربران شود. در وسايل ارتباط جمعي يك پيام براي همه مخاطبان بالقوه توليد ميشود. در واقع يك فرد يا گروه كوچكي براي گروه بزرگي از افراد پيام توليد و ارسال ميكند به همين دليل افكار عمومي تحت تاثير رسانههاي جمعي متعدد تقريبا بر سر مسالهيي خاص يكدست و يكپارچه ميشوند، اما در رسانههاي جديد و در شبكههاي مجازي «همه با همه» تعامل دارند و پيام توليد ميكنند و همنوايي و همصدايي آنها تحت تاثير يك يا چند رسانه جمعي نيست، بلكه برآمده از افكار و عواطف حاكم بر شبكههاي اجتماعي مجازي است.
با توجه به اين نكات ميتوان گفت به دليل شتاب و تنوع رويدادها در دوران معاصر و همچنين استفاده افراد مختلف از رسانههاي متفاوت شاهد شكلگيري«قضاوتها» (افكارعموميها)ي متعدد و ناهمگون در فاصلههاي زماني كوتاه هستيم.
٭كارشناس ارشد ارتباطات