غلبه «فرهنگ شفاهي» بر «فرهنگ كتبي»، مانع از بروز «فرهنگ گفتوگو» در ايران شده است
«اثر تلگرامي»و شكلگيري سونامي افكار عمومي در ايران
محمد آقاسي
پژوهشگر حوزه اجتماعي
1- واژه افكار عمومي
(Public Opinion) هر چند به طور معمول در اشاره به وضعيت نگاه مردم به مسائل روز استفاده ميشود اما اين مفهوم به خوبي در جامعه ايراني كاربردي نشده است. وقتي پيرامون اين مفهوم علمي بررسي ميكنيم مشاهده ميشود كه هم جامعه دانشگاهي به آن روي خوش نشان نداده است و درسهاي مرتبط به آن حذف شده و هم در رسانههاي مكتوب چون روزنامه يا ساير رسانهها به خوبي و بجا استفاده نميشود. افكار عمومي به معناي جمع جبري افكار همه افراد جامعه نيست و زماني حيات واقعي دارد كه عرصه عمومي (Public Sphere) جامعه پيرامون يك موضوع به گفتوگو بپردازد. افكار عمومي در تلاطم است و در ايران سياليت آن به دلايل متعدد تاريخي، فرهنگي و اجتماعي كه هميشه داشتهايم، بيشتر است.
2- هرچند مشهور است كه در جامعه ايران فرهنگ شفاهي بر فرهنگ كتبي غلبه دارد اما اين فرهنگ شفاهي منجر به ظهور و بروز «فرهنگ گفتوگو» نشده است. البته بهتر است به جاي گفتوگو هم از «گفت و شنفت» استفاده كنيم، يعني مطلبي كه گفته شود و سپس در برابر آن آماده شنيدن مطلب متضاد يا مخالف باشيم. چنانچه خواجه شيراز عليهالرحمه ميفرمايد: «سخن عشق نه آن است كه آيد به زبان / ساقيا ميده و كوتاه كن اين گفت و شنف». ما بيشتر آماده ارايه گفتارهاي فردي هستيم و به آن روي خوش نشان ميدهيم. شايد در زمان نقد هم به تعبير عاميانه «بزن در رو» يي عمل ميشود. منتقد، حرف منتقدانه خويش را بدون حضور فردي كه نقد ميشود ارايه ميكند و حاضر به سخن گفتن رو در رو نيست.
3- نشانه ديگر براي كاهش گفتوگو را به نوعي ميتوان در آمار افزايش پرخاشگريهاي مردم در ايران نيز جستوجو كرد. آمارهاي پزشكي قانوني حاكي از آن است كه روزانه 1600 پرونده نزاع منجر به جرح تشكيل ميشود و در هر دقيقه يك نزاع در ايران اتفاق ميافتد. علاوه بر آمارهاي ثبتي نظرسنجيها هم نشان ميدهد كه تندخويي و خشونت رو به افزايش است. يافتههاي طرح سنجش «شيوع آسيبهاي اجتماعي از نگاه مردم ايران» كه در سال 1393 به كارفرمايي شوراي اجتماعي كشور و توسط مركز افكارسنجي دانشجويان ايران (ايسپا) اجرا شد حاكي از شيوع تندخويي از نگاه مردم است. عدد ميانگين تندخويي 05/3 در بازه يك تا پنج بوده است. همچنين از بين 16 آسيب بررسي شده در اين سنجش، افزايش تندخويي در جامعه ايراني، رتبه دوازدهم را به خود اختصاص داده است.
4- با اين وجود برخي وقايع است كه مردم ايران را وادار به گفتوگو ميكند؛ يعني عرصه عمومي درگير آن اتفاق ميشود و در حال حاضر با ظهور شبكههاي اجتماعي اين گفتوگو و عكسالعمل بسيار زودهنگام انجام ميشود چراكه ايرانيان زيادي در فضاي مجازي حضور دارند. در بين رسانهاي اجتماعي كه كاربران زيادي در ايران دارد، شبكه اجتماعي «تلگرام» با قريب به 30 ميليون كاربر ايراني داراي بيشترين محبوبيت در كشور است. جالب اينجاست كه مطابق اعلام تلگرام، اين شبكه اجتماعي در دنيا قريب به 62 ميليون كاربر فعال دارد و با اين حساب نيمي از كاربران اين شبكه اجتماعي را ايرانيان تشكيل ميدهند. شايد بزرگترين اجتماع مجازي ايرانيان در تلگرام باشد كه نشانه آن وجود 555 هزار كانال به زبان فارسي با انتشار روزانه 1/1 ميليارد داده و سه ميليون مطلب به زبان فارسي است. چنين حجمي از تبادل عظيم داده و خبر در جامعهاي كه فرآيند بروز افكار عمومي در آن چندان مشخص نيست، ميتواند مسبب بسياري از نابسامانيها باشد. مطابق نظرسنجي مركز افكارسنجي دانشجويان ايران (ايسپا) در بهمن 1395 نيز ميانگين حضور افرادي كه در فضاي مجازي حضور دارند و عضو حداقل يكي از شبكههاي اجتماعي مجازي هستند 120 دقيقه در روز است. در ميان پاسخگويان به نظرسنجي فوق با قيد كساني كه حداقل عضو يكي از شبكههاي اجتماعي هستند، بيكاران 250 دقيقه، دانشجويان و دانشآموزان 160 دقيقه، شاغلين 116 دقيقه، زنان خانهدار
87 دقيقه و بازنشستهها 55 دقيقه در فضاي مجازي حضور دارند.
5- در جهان اجتماعي« پيشاشبكههاي اجتماعي مجازي» امر اطلاعرساني، خبرنويسي و خبرنگاري به مقولهاي حرفهاي تبديل شده بود و فناوريهاي جديد ارتباطي نيز تاثيرات شگرفي را بر برجسته شدن اين حوزه گذاشته بود. مهدي سمتي در كتابش با در نظر گرفتن سه مقوله از تاثير فناوريهاي ارتباطي يا «تاثير سياناني» سخن به ميان آورد كه نشاندهنده تاثير فعاليت حرفهاي حوزه رسانه بر جامعه و ساختارهاي سياسي و حاكميتي است. مقولات مورد بررسي وي نيز حاكي از وجود مكانيسم خبري در فضاي رسانهاي است. مقوله اول «شتابزا بودن» است. فرض بر اين است كه فناوريهاي اخير ارتباطي در جهان، به سياستمداران مجالي براي تامل و مشاوره نميدهد. در دوره فناوري ماهوارهاي يا فراملي، ژورناليسم «زنده» در واقع اصطلاحي است براي تعريف اين موضوع كه اعمال ژورناليستي تابع اصل «سرعت»اند. مقوله دوم «سرعتگير» يا «بازدارنده» سياست خارجي مطرح ميشود كه مقصود واكنش عاطفي عمومي به تصاوير و نيز تاثير عاطفي و نمايشي آن است. در نهايت مقوله «برجستهسازي» وقتي تصاوير گرسنگي، هرج و مرج و فلاكت انساني بر صفحه تلويزيون به نمايش گذاشته شد، تلويزيون عملا چارچوب «بايد كاري كرد» را براي سياستگذاران تعيين كرد. اين امر در اين دوره «پساشبكههاي اجتماعي مجازي» اين شبكهها عهدهدار شدهاند و تفاوت آن عدم فعاليت حرفهاي و منسجم است.
6- از نخستين واكنشهاي غيررسمي و در «عرصه عمومي مجازي» مربوط به حادثه خودكشي و هتلسوزي در كردستان به سال 1394 برميگردد كه پس از چند روز رسانههاي رسمي نيز ناچار به واكنش در مورد اين واقعه شدند. حادثه آتشسوزي و فروريختن ساختمان پلاسكو هم در اين زمينه بسيار مشهور شد. ماجراي قتل آتنا و نيز امواج پس از آن در عرصه عمومي بسيار مشاهده شد. در حقيقت امواج شكل گرفته پس از اين واقعه هولناك بيشتر شبيه به يك «سونامي افكار عمومي» است كه براي چندمين بار شاهد آن هستيم. سونامي به لرزش شديد آب دريا گفته ميشود كه در پي زمينلرزههاي زير دريا پديد ميآيد. آبي كه به لرزه در آمده به شكل موجهاي عظيم به كرانهها رسيده و ويراني به بار ميآورد. سونامي افكار عمومي در ايران نيز همين گونه است و متاسفانه با وجود دارا بودن وجوه مثبت، خرابيهاي فراواني را به بار ميآورد.
7- واكنشهاي مردم به ويژه واكنشهاي مجازي در شبكههاي اجتماعي بسيار نقد شدهاند و شايد هم قابل نقد باشند با اين همه، متاسفانه به طور معمول اين مردم هستند كه نقد ميشوند. اما كمتر به اين مطلب فكر ميكنيم كه چرا چنين رفتارهايي كه گاه خاصيت جمعي نيز دارند، بروز و ظهور پيدا ميكنند؟ نكته اينجاست كه مكانسيم ظهور و بروز افكار عمومي در ايران وجود ندارد يعني نه فقط پديده مدنظر نيست كه مكانيسم آن نيز چندان به وجود نيامده است. براي فهم اهميت وجود مكانسيم افكار عمومي يا وجود حداقل «سرعتگيرهايي» بهترين مثال مروري بر فيلم هاليوودي اسپات لايت (Spotligh) به كارگرداني «توماس مك كارتي» و محصول 2015 است. هسته مركز فيلم به فرآيند افشاگري بهرهكشي جنسي كشيشان كليساي كاتوليك از كودكان ايالت ماساچوست امريكا - و مشخصا شهر بوستون- طي ساليان متمادي ارتباط دارد. «روفالو»، «كيتون»، «مكآدامز»، «ديآركي جيمز» چهار روزنامهنگار هستند كه براي افشاگري تلاش ميكنند و تلاش ميكنند كه افكارعمومي و مطالبات آن را هم پيگيري كنند و هم جهت بدهند و هم به مطالبات مردم شهر پاسخ دهند. فيلم در ارايه محترمانه اين تراژدي و پيروزي روزنامهنگاران بسيار موفق عمل كرده است و وجودي سيستمي افكارعمومي را نشان ميدهد. در واقع افكار عمومي فرآيند پيچيده ارتباطي متضمن روابط بين فردي از يكسو و مكانيسمهاي رسانهاي از سوي ديگر است. اگر مكانيسم يا سيستم بروز افكارعمومي در ايران به طور صحيح و تمام و كمال، وجود داشت امواج سرگردان افكارعمومي تبديل به سونامي نميشد و اگر اين عرصه عمومي ميتوانست در سمن ها (N.G.O)ها يا روزنامهها و رسانهها صدايي باشد كه شنيده ميشد و روالي داشت كه پيگيري ميشد، اين گونه روزها را نداشت و اين گونه تخريب گونه حركت نميكرد. بروز افكار عمومي در تنها مسير موجود و ممكن يعني تلگرام، باعث تاثير جدي بر افكارعمومي جامعه ايراني و ايجاد چنين سوناميهايي است. «اثر تلگرامي» اين روزها در زبان مسوولان و گزارشهاي رسانههاي رسمي هم ديده ميشود. اگر به سمت نگاه آكادميك افكارعمومي پيش نميرويم بايد به اين سوال پاسخ دهيم كه سونامي بعدي افكارعمومي براي كدام واقعه تكرار خواهد شد؟