تغييرات در بيداري رخ ميدهد
مهرداد احمديشيخاني
يادم هست آن سالهاي پيش از انقلاب از نمونه موضوعاتي كه نشانه فرهنگ غيربومي جامعه شمرده ميشد، يكي سپردن كودكان به مهدكودك بود و يكي هم زندگي آپارتماننشيني. آن موقع بسيار ميشنيديم كه گسترش اين دو، حاصل تلاش براي تهي كردن جامعه از فرهنگ خودي و دليلي بر نفوذ فرهنگ بيگانه است. يادم هست آن موقع گفته ميشد كه آموزش كودك در آن ساعات مهم از روز و در آن سن، به دور از نظارت و تاثير مستقيم خانواده، برنامهاي است براي تغيير هويت نسل آينده يا اينكه آپارتماننشيني برنامهاي است براي تخريب هويت جامعه ما و حاصلش مشرف بودن خانهها، غريبه شدن خانوادهها، الگوي زندگي غير ايراني در اين نوع از خانهها و خيلي چيزهاي ديگر. من هم با همين نظرات بزرگ شدم، فضايي كه در پس و پشت خيلي از اتفاقات، هدفي سازماندهي شده براي دگرگوني الگوهاي اجتماعي ميديد. شايد براي همين بود كه وقتي دانشجوي معماري و شهرسازي شدم، نخستين تحقيقم را با موضوع «معماري و سياست» انتخاب كردم. تحقيقم دو وجه داشت، «معماري مكه و مدينه» از گذشته تا امروز و نگاهي به بافت شهري در منطقه «يوسفآباد» تهران. آنچه از اسناد تاريخي موجود دو شهر مكه و مدينه و بافت امروزي آن ميشد دريافت اين بود كه هيچ چيز از گذشته آن دو شهر را امروز نميتوان مشاهده كرد و بر اساس يك سازماندهي مشخص، همه آن گذشته تغيير كرده است. در قسمت دوم تحقيق، سراغ محله يوسفآباد تهران رفتم كه كاملا بافتي مدرن داشت. خيابان و كوچههايي مستقيم و عمود بر هم، بلوكبندي شده و كاملا متفاوت از بافت قديمي شهر تهران. بافت شهري گذشته، متشكل بود از كوچههاي پر پيچ و خم، همجواري خانهها و طولاني بودن كوچهها كه محله را بيابتدا و بيانتها ميكرد. در اين محلههاي قديمي، «آدم نابلد» به چشم برهمزدني گم ميشد و اهل محل به سرعت غريبه بودنش را ميفهميدند و از طرفي اسامي كوچههايش، مثلا «لوطي صالح» يا «مهدي موش» از گذشته نشان داشت كه فقط اهل محل از آن باخبر بودند. اما در بلوكبنديهاي محله يوسفآباد، غير از يكي دو خيابان اصلي، باقي خيابانها به جاي اسم، شماره داشت. يادم هست در آن ايام انقلاب و سالهاي اول پس از انقلاب، براي اين نوع الگوي شهرسازي، كلي تحليلهاي سياسي و چريكي و امثالهم ارايه ميشد.
خلاصه آن مهدكودك و اين شيوه شهرسازي براي افرادي مثل من كه در آن فضاي پيش از انقلاب تربيت شده بوديم، همه نشانههايي از توسعه آمرانه و در جهت تغيير هويت فرهنگي جامعه بود. اينكه اما واقعا چنين بود يا نه را نميدانم، ولي يك چيز را در اين 40 سال بعد از انقلاب دانستم و آن اينكه خيلي از آن الگوهاي اجتماعي كه 40 سال پيش از سوي جامعه پس زده ميشد و بسياري از آنها ناشي از اعمال فشار فرهنگي از بالا به پايين بود، امروز آنقدر جا افتاده و طبيعي است كه شايد يادمان نيايد كه يك روزي در بطن جامعه چه حساسيتها، مخالفتها و كنشهايي را برميانگيخت و حاصل آن چه رخدادهاي شگرفي را باعث ميشد.
جامعه ما با توسعه آمرانه غريبه نيست، هرچند شايد بسياري آن را فراموش كرده باشند و يادشان نيايد يا سنشان اقتضاي يادآورياش را ميسر نكند، اما همنسلان و مسنترها حتما به ياد دارند آن روز كه پهلوي دوم در تداوم آن توسعه آمرانه، دو انگشت شست را در جيب جليقه فرو برد و گفت: «هر كس خوشش نميآيد پاسپورتش را بگيرد و از كشور برود» و البته گذشت زمان نشان داد «كه رفت و كه ماند». اين همه را گفتم چون مدتي است كه هر روز خبري از دولت عربستان ميرسد كه فلان آزاد شد و فلان مباح شد و چه شد و چه شد و كم نديدم و بسيار شنيدم از خيليها كه جامعه عربستان در آستانه توسعه اجتماعي شگرفي است. اما برايم سوال هست كه اين شگرف كه ميگويند، چيست؟ اينكه به هر دليلي در نوك هرم قدرت تغييري رخ داده، و حالا اين نوك هرم تصميم به ايجاد تغييراتي از بالا به پايين گرفته، آيا نشانهاي از تغييرات اجتماعي است؟ مگر بيشتر از اين را در توسعه رضاخاني، كشور خودمان تجربه نكرده بود و مگر در دوره پهلوي دوم ادامه پيدا نكرد؟ آيا غير از انقلاب اسلامي 57 نتيجه ديگري داشت؟ يعني سنتها در جامعه عربستان سستتر از جامعه ما است؟ يا قدرت و اراده آمرانه در آنجا با موانع كمتري روبهرو است؟
چرا راه دور برويم؟ يكبار در همين ستون به ماجراي اشغال افغانستان توسط نيروهاي ناتو و مهمترينشان امريكا اشاره كردهام و اينكه كم نبودند آنهايي كه 16 سال پيش، حتي به جد معتقد بودند كه مسير مهاجرت از افغانستان به ايران معكوس خواهد شد و معتقد بودند دير نيست كه ايرانيان براي كار به افغانستان مهاجرت كنند. اما واقع امر چيست؟ آن اراده تغيير از بالا كه با هزاران تن بمب و هزاران سرباز و پشتيباني قدرتمندترين كشورهاي جهان و قوانين مصوب و غيره و غيره همراه شده، چقدر تغييرات واقعي را به همراه داشته است؟ مگر نه اينكه بعد از 16 سال و تصميم به رفتن، دوباره قرار است به افغانستان برگردند و اينبار گفتهاند تا دو سال ديگر همهچيز را درست ميكنند؟ با چه چيز قرار است اوضاع درست بشود؟ با سرباز؟ با بمب؟ با توسعه آمرانه؟ اينها كه در همه 16 سال پيش هم بود. خوابهاي طلايي شيرين است ولي يادمان باشد كه تغييرات بايد در بيداري رخ بدهد.