تفاوت از زمين تا آسمان است!
برگزاري نمايشگاه گردشگري در ايران در مقايسه با نمايشگاههاي صاحب نامي چون فيتور اسپانيا، ايتيبي آلمان و... از نكات ضعف فراواني رنج ميبرد.
در حالي كه در اكثر اين نمايشگاهها، تداركات ويژهاي براي معرفي آخرين دستاوردهاي علمي، آموزشي و تجهيزات مدرن اين صنعت نوپا و «اقتصاد جايگزين دولتها» در نظر ميگيرند در ايران اين امرتنها در تشريفات بيمورد و همچنين در ارايه بروشورهايي از جاذبههاي تاريخي وفرهنگي، آن هم با اطلاعات ويرايش ناشده و قديمي به صورت كاملا كليشهاي همراه است.
تفكيك سالنهاي دولتي و خصوصي كه با امكانات متمايز در بودجههاي اختصاصي به آن، نمود عمومي داشته، تفاوت عمدهاي در بحث نظارت و اجرا را در نمايشگاه گردشگري ايران به عهده دارند، تا جايي كه هر كدام از اين دو بخش بنا بر سلايق و منابع مالي خود، در معرفي جاذبههاي گردشگري ايران، اقدام كرده و نوعي سردرگمي را براي مخاطب از پيش تعيين شده خود پديد ميآورد، چه آنجايي كه بخش خصوصي به دنبال تامين منافع مادي خود بوده و در معرفي آثار فرهنگ و تاريخ كشور گاه به صورت غلو، بزرگ نمايي كرده و چه آن جايي كه در اين معرفي، بخش دولتي در پي ارايه عملكرد و سياستهاي اتخاذي دولت و سازمان متبوع خود بوده كه آن هم بيشتر در قالب سخنراني در گزارشهاي تكراري و بر حافظه ننشسته و از سوي ديگر فاقد هرگونه نوآوري است.
اين عدم سنخيت در معرفي و شناساندن فرهنگ و آثار فرهنگي، هنري و تاريخي ايران خود ازشاخصترين مواردي است كه با يك گشتزني- البته با حوصله - در اين نمايشگاه، شما را با كنه مطلب آشناتر ميكند. برپايي هر نمايشگاهي در ذات خود، اهدافي از قبيل تحول و تكثر امكانات مربوط به همان نمايشگاه را دنبال كرده تا از درون آن و با كمك بازاريابي نيازمندانه، به رشد و تكاپوي آن حوزه وصنعت نائل آمده و شاهد توسعه و شكوفايي آن باشيم.
در خصوص چنين توسعهاي كه از آن نام برديم، قدم اول توسعه سياسي است تا فرصتهاي جديد ارتباطات از دل آن بيرون آمده و سپس به روابط فرهنگي، تجاري و سرمايهگذاري مبادرت ورزيده، تا از تجارب ودانش نوين و كار آمد ديگران تاسي جوييم، باز هم امري كه در ايران با شعار «جهاني شدن» فاصله بسيار دارد و هنوز كساني هستند كه در تاريكخانههاي سياسي نسخه غلط براي هر توسعهاي ميپيچند.
از اين رو هيچ فرصتي به دست نخواهدآمد تا به شناسايي مخاطب جديد در مقصد گردشگري ايران پرداخته و حتي دشوار خواهد بود، در شرايط كنوني سياسي ايران به حفظ مشتريان فعلي هم كمك كنيم. اين همه تا جايي است كه پاشنه درب گردشگري در ايران به همين منوال بچرخد، در غير اين صورت چنانچه با سياستهاي كنوني و رويكردهاي جهاني همراه شويم و بنا را بر برندسازي فرهنگ ايراني، حضور پررنگ و بيغرض در مجامع بينالمللي، ارتباط نزديك با مشتريان و مذاكره مستقيم با آنان قرار داده و سياست را از آن دورسازيم، چه بسا در زمره كشورهايي قرار بگيريم كه آمار صحيح گردشگر، ما را در اهداف فرهنگي و اقتصادي ياري كند، كشورهايي كه براساس آمارسازمان جهاني جهانگردي چون امريكا با بيش از 128ميليارد دلار در سال 2012 ميلادي در رتبه نخست و كشوري چون اسپانيا در همين سال، نزديك به 60 ميليارد دلار در رتبه دوم قرار دارد.
اينكه ايران خارج از آمار دولتي در كجاي اين رتبه ايستاده، مربوط به زماني است كه زيرساختهاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي كشور به شاخصهاي جهاني نزديك شده و بوي شعارزدگي از آن به مشام نرسد. دست آخر اينكه با هيچ قيچي سياسي نميتوان، هيچ نمايشگاه توسعه و توانمندي فرهنگي و اقتصادي – آن هم در هيچ دولتي - را گشود.