• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۸ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3183 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۸ بهمن

در نعمت به روي خلق وا شد

سيد علي ميرفتاح

قول مي‌دهم اين آخرين باري است كه درباره كرگدن مي‌نويسم. حواسم هست كه دوز كرگدني اين ستون را بالا نبرم. اما هر‌چه باشد امروز نخستين روز انتشار ضميمه است و زشت است اگر من طوري وانمود كنم كه انگار اتفاقي نيفتاده و اين هفته‌نامه هيچ دخلي به من ندارد. طرف آرنولد را به هزار خواهش و تمنا دعوت كرد بندر  و  گفت: «من خالي بستم كه تو با من رفيقي و حالا توش ماندم و اگر نيايي ضايع مي‌شوم و بي‌اعتبار مي‌شوم و سكه يك پول مي‌شوم.» آرنولد هم با اينكه هزارتا كار واجب داشت مرام گذاشت و به هر مصيبت و بدبختي بود خودش را رساند بندر كه اين طرف جلوي رفيقانش كنف نشود و آبرويش نرود. اما همين‌كه چشم يارو خورد به آرنولد به رفقايش گفت: «باز اين كنه پيداش شده و دست از سر ما برنمي‌داره.» الان هم اگر من به اين ضميمه كرگدن بي‌اعتنايي كنم و درباره سياست و ريزگرد و رحيمي بنويسم درست مثل همين است كه بگويم «اين كرگدن كنه شده و دست از سرم بر نمي‌داره». نه؛ واقعيت اين است كه همان حالي را دارم كه نخستين روز سوره يا نخستين روز مهر داشتم. دل توي دلم نيست كه چه بلايي سر اين ضميمه مي‌آيد. فروش مي‌رود؟ باد مي‌كند؟ مي‌تركاند؟ نعره‌اش گوش فلك را كر مي‌كند؟ عين ورق زر ملت صف مي‌كشند و از دكه‌ها مي‌ربايندش؟ شانس من همين امروز كه كرگدن ضميمه است از ناسا تا هواشناسي خودمان پيش‌بيني برف و باران كرده‌اند. اين همه برف و باران نيامد، عدل كه كرگدن در‌آمده در نعمت به روي خلق باز شده و شكم آسمان پاره شده و بساط روزنامه‌فروشي‌ها را جمع كرده... ديروز يك چيزي براي بازارگرمي كرگدن نوشتم و به ضميمه نخستين طرح جلد، توي شبكه‌هاي مجازي گذاشتم. شما هم آن را بخوانيد تا بعد يك نكته‌اي خدمت‌تان عرض كنم: «نخستين «كرگدن» فردا، سه‌شنبه، ٢٨ بهمن، ضميمه اعتماد منتشر مي‌شه. حاضرين به غايبين بگن و علاوه بر گفتن بخرن. اگه نيرزيد پسش بياريد پولتون رو بگيريد. مال بد بيخ ريش صاحبش. ولي اگه ارزيد براش تبليغ كنيد و مشتري جمع كنيد. بذاريد بازار كرگدن تو اين سياه زمستون داغ بشه. اما از اقبال بلند من فردا برف و بارون مياد و دكه‌ها مجبور مي‌شن يه پلاستيك خيس زشت و كثيف رو همه روزنامه‌ها و مجله‌ها بكشن تا جنسشون نم ورنداره. سر شماره اول مهر هم بارون اومد. روزگار هم همينطور. نگاه پنجشنبه هم از شدت بارون رفت تو باقالي‌ها. كلا هر وقت احساس كرديد آسمون قهر كرده از من بخواييد يه مجله دربيارم تا برف و بارون مملكت رو برداره. سه‌شنبه‌ها، سه‌شنبه بارون و كرگدنه. سه‌شنبه، سه‌شنبه مهره و سه‌شنبه جنون ادواري سيدعلي ميرفتاح. دلم مي‌خواد كرگدن رو تا زنده‌ام ادامه بدم و سه شنبه به سه شنبه به ديدن رفيقاي قديمي‌ام برم و باهاشون چاي بخورم و گپ بزنم و جد و هزل درباره فرهنگ و هنر و اجتماع و كمي سياست گل بگم و گل بشنفم. هواي كرگدن رو داشته باشيد لاي اعتماد.»
اما آنچه مي‌خواهم به شما بگويم مهم است. گوش بدهيد و به تعبير استاد قرائتي زيادي گوش بدهيد. در خانه اگر كس است، يك حرف بس است. ما هم اگر واقعا حرفي داشتيم همان سوره و مهر و فوق فوقش روزگار و بعد هم همين اعتماد بس بود. اما عين اژدهاي هفت‌سر، هر سرمان را كه زده‌اند سري نو درآورده‌ايم و اين كار مجله و روزنامه را ادامه داده‌ايم. اين سماجت را اگر توي شيمي و فيزيك به كار بسته بوديم بي‌ترديد نوبل گرفته بوديم يا اسم‌مان كنار اسم دكتر حسابي ثبت مي‌شد. خيلي عجيب نيست اگر بعضي‌ها به اين سماجت و روداري ما مشكوك شوند و فكر كنند مرضي داريم يا كرمي يا وصل به يك جاهاي عجيب و غريب و مخوف هستيم. باز اگر پولش خوب بود تحمل اين بدنامي كاري نداشت اما نه پولش خوب است، نه جايش خوب است و نه لحنش خوب است و نه ديگر چيزهايش. معذلك با اصرار تمام مي‌چرخيم و مي‌چرخيم و باز مي‌رسيم سر نقطه اول. منچ بازي كرده‌ايد تا به حال كه يك‌دفعه تاس مخالف به كام مارتان فرو برد و از انتها به ابتدا برتان گرداند؟ كرگدن در اصل همان نقطه ابتدايي است و چاره‌اي نداريم جز اينكه همه‌چيز را از نو شروع كنيم. راستش اين همه دلشوره و ترس از نگرفتن يخ كرگدن همين است كه از نو شروع كردن ترس دارد و هيچ اطميناني وجود ندارد. اما واقعا اين همه سماجت و اصرار براي چيست؟ مسابقات دو امدادي را ديده‌ايد كه دونده‌هاي هم‌تيم سر راه هم مي‌ايستند تا چوب‌ها را از هم بگيرند و مسير را ادامه دهند؟ متاسفانه به هر دليلي سر راه ما هيچ هم‌تيمي تازه‌نفسي نايستاده كه اين چوب لاكردار را بگيرد. دور اول كه هيچ. دور دوم هم كه هيچ. دور سوم و چهارم و پنجم و ششم و هفتم و هشتم و نهم و دهم هم كه بازي به هم خورد. بلكه به همش زدند. حالا اما دور آخر است و ما از‌نفس‌افتاده‌ها؛ يا يك كرگدن تازه‌نفس مي‌آيد و مي‌گيرد اين چوب را و ما را بازنشسته مي‌كند يا از سر ناچاري كل مسير را كنترات برمي‌داريم و تا تهش را يكه و تنها مي‌رويم. بلكه مي‌دويم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون