تاثيرگذاري سلبريتيها
حبيبالله اسماعيلي
كارشناس فرهنگي حوزه وزارت علوم
در خصوص چالشهايي كه در سالهاي اخير در وزارت علوم با آن مواجه هستيم نكته فراوان است. اما از جمله مواردي كه ميتوانيم به آن اشاره كنيم اين است كه با توجه به اينكه دانشگاهها به مهارتهاي بعد از فارغالتحصيل شدن دانشجويان توجه نميكنند، آمار فارغالتحصيلان بيكار هر روز در حال افزايش است.
اين موضوع محدود به رشته خاصي نميشود. به طور مثال در رشتههاي علوم انساني طبيعي است كه دانشجوي فارغالتحصيل تاريخ، بتواند يك مقاله تاريخي بنويسد، اما ميبينيم كساني ميتوانند اين كار را به درستي انجام دهند، كه استعداد و علاقه شخصي دارند و آموزش، دانشي را به آنها اضافه نميكند. همين اتفاق در حوزه مهندسي عمران و معماري و رشتههاي ديگر هم مشهود است. در سال 1392 توسط جهاد دانشگاهي، تحقيقي درباره اشتغال دانشآموختگان دانشگاهها و مراكز آموزش عالي انجام گرفت. بر اساس اين تحقيق بيشترين تعداد بيكاران در رشتههاي مهندسي، ساخت و توليد با 251 هزار و 402 نفر وجود دارد و پس از آن نيز 222 هزار و 112 نفر در رشتههاي علوم اجتماعي، بازرگاني و حقوق قرار دارند. از مجموع بيش از 768 هزار نفر بيكار فارغالتحصيل دانشگاهي، 363 هزار و 740 نفر مرد و 404 هزار و 311 نفر نيز زن است كه بالاترين تعداد مردان بيكار در رشته مهندسي، ساخت و توليد با 178 هزار و 461 نفر است و بيشترين تعداد زنان بيكار نيز با 134 هزار و 791 نفر در رشته علوم اجتماعي، بازرگاني و حقوق تحصيل كردهاند. در مجموع، 100 هزار و 912 نفر مرد و زن در رشتههاي علوم انساني و هنر و 76 هزار و 191 نفر نيز در علوم، رياضي و كامپيوتر بيكار هستند. 38هزار و 438 نفر در رشتههاي كشاورزي و دامپزشكي، 25 هزار و 997 نفر در رشتههاي بهداشت و رفاه (بهزيستي) و 17 هزار و 407 نيز در رشته خدمات بيكار هستند. نكته ديگر اين است كه در دهه گذشته، آموزش عالي به سمت تودهاي شدن و فراگير شدن رفته است و نتيجه اين اتفاق اين است كه دانشگاههاي فاقد كيفيت در حوزه وزارت علوم و علمي- كاربردي و پيامنور افزايش پيدا كردهاند. گسترش عرضي فضاي دانشگاهي روي كيفيت فضاي آموزش اثر گذاشته است. نتيجه اين تاثيرگذاري هم اين است كه نسل قبلي وارد حوزه تحصيلات تكميلي شدهاند و موجب ايجاد مشكلات عديدهاي در مقطع كارشناسي ارشد و دكترا وجود دارد. مساله ديگري كه در وزارت علوم با آن مواجه هستيم، حوزه فعاليتهاي دانشجويي است. اشكالي كه در اين حوزه وجود دارد اين است كه گروههاي مرجع اثرگذار در اين فعاليتها نقش كمرنگي دارند و به تبع فضاي جامعه كه سلبريتيها و شومنها روي افكار عمومي تاثير ميگذارند در باقي حوزهها هم شاهد هستيم كه نقش افراد متفكر كمرنگتر شده است و بيشتر چهرههاي جنجالي و هيجاني تاثيرگذار شدهاند. نكته ديگر اينكه امروز گروههاي مجازي و شبكههاي اجتماعي تا حد زيادي جايگزين فعاليتهاي جمعي گذشته شدهاند. اين دست گروههاي اجتماعي همانطور كه در ديگر بخشها شاهديم ماهيت نخبهگرايانه تحركهاي دانشجويي را تغيير داده و به سمت تودهاي شدن و گاه نوعي هيجان عوامانه در همه عرصه سوق داده است. انتظار ميرفت و انتظار ميرود در جمعهاي دانشجويي تحليلها، اقدامات و تحركات از پشتوانه نظري و علمي مناسب برخوردار باشد در حالي كه اين بخش آنچنان كه بايد نيست. اين موضوع در فضاي فعاليت دانشجويي پررنگ شده است و ميبينيم كه دانشجويان نسبت به سالهاي پيش كمتر اهل مطالعه هستند. همچنين در حوزه فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي با وجود مصوبات ارزشمند شوراي عالي انقلاب فرهنگي در حوزه تشكلها و نشريات و كانونهاي فرهنگي، هنري و اجتماعي اعمال سليقه كار را براي دانشجويان مشكل كرده است.