فهم فلسفي از يك تجربه مشترك؛ خشونت
آيا ميتوان خشونت پليس استاليني را با خشونت انقلاب امريكا يكي دانست؟ آيا خشونت حاكمي مستبد با خشونتي كه جنايتكاري عليه قرباني خود به كار ميبرد همسان است؟ پاسخ به اين سوالات نشان ميدهد، انگار خشونت هميشگي و همه جايي است و حتي تفاوت ميان خشونت جسمي و روحي تنها ظاهر و سطحي است. كتاب «خشونت در تاريخ انديشه فلسلفي» به خشونت جسمي يا روحي كه افراد متحمل ميشوند يا به يكديگر تحميل ميكنند و همين طور خشونت طبيعت عليه آن انسانها، به بحث گذاشته شده است و در خلال مطالعه مقالاتش به نامگذاري، تعريف و طبقهبندي از خشونت دست مييابيم. نقطه جذاب كتاب جايي است كه خواننده از خشونت به عنوان تجربهاي مشترك به دنبال كشف مفهوم فلسفي از خشونت است. در همين رابطه در بخشي از كتاب آمده: «هيچ اجتماع سياسي وجود ندارد كه خشونت پايهگذار و نگهدار آن نباشد. اصولا نظام مستقر در جامعههاي انساني تضميني، عليه خشونت اوليه، مرگ است. به همين دليل محكوم كردن يكجانبه خشونت، واهي و سادهلوحانه است.»اين كتاب مشتمل بر پنج فصل با عناوين خشونت و طبيعت، خشونت مبادي، خشونت ملتها و دولتها، مساله جنگ و فلسفه و خشونت است كه در آن «هلن فرايا» به بررسي آراي افلاطون، كانت، فوكو، وبر، آرنت، فرويد، ماكياول و روسو، هگل و... درباره خشونت پرداخته است.
اعاده حيثيت از فلاسفه قبل سقراطيان
پيش سقراطيان منبعي از حكمتند كه بايد كشفشان كرد، اما سخن گفتن از جانب پيشسقراطيان آسان است. شايد بتوان گفت كه اين هراكليت بود كه با ايجاد ابهام توانست دانش نوين را پيش ببرد اما پژوهيدن ريشههاي انديشه نوگرا در آثار مانده از پيشسقراطيان، اقدامي در جهت عكس آن كار است. اما هنوز حتي ما به طور دقيق نميدانيم كه اين پيش سقراطيها چند نفرند؟ «سفر به ديار پيشسقراطيان» عنوان كتابي در دفاع از تاثير پيشسقراطيان در فلسفه و علم مدرن است، به بياني ديگر «آلن سورنيا» در اين كتاب به نوعي از پيشسقراطيان اعاده حيثيت ميكند. او به طور مفصل به دفاع از تاثير پيشسقراطيان در پيشبرد علم نوين سخن ميگويد و ليستي بلند بالا از پيشسقراطيان موثر درادبيات و فلسفه و... را در برابر ديدگان مخاطب قرار ميدهد. او در بخشي از مقدمه كتاب خود آورده از نظر بسياري پيشسقراطيان مهم نيستند و فلسفه حقيقي با سقراط آغاز ميشود. اين كتاب پاسخي براي اين قبيل سوالات است كه: پيشسقراطيان چه كساني بودهاند؟ آنها در كجا و چه زماني زندگي ميكردهاند؟ چرا و چگونه منجر به انفجار روشنفكري شدند؟ و ميراثي كه آنها براي علوم و فلسفه جديد به جاي گذاشتهاند چيست؟ در نهايت بررسي اين موضوع كه دغدغه و مساله اصلي تفكر پيشسقراطيان چه بوده است؟ در نهايت آيا تاريخ فلسفه تنها شاهد يك جريان فكري از پيش سقراطيان است؟