ساختار تحولات بزرگ در علم
«ساختار انقلابهاي علمي» را از تاثيرگذارترين كتابهاي نوشته شده پس از جنگ جهاني دوم دانستهاند و به نظر نميرسد كه اين ارزيابي گزافي باشد. داعيه اصلي نويسنده اين كتاب اين است كه علم به روش تجمع تدريجي و خطي اطلاعات و دادههاي نوين توسعه نمييابد بلكه از طريق انقلابهاي دورهاي پيش ميرود. در جريان اين انقلابها است كه يك پارادايم مسلط و پذيرفتهشده جامعه علمي كنار گذاشته شده و پارادايم جديدي به جاي آن مينشيند. چنين تغييري موجب تحولي عميق در سرشت جستوجو و تحقيق علمي ميشود. نگاه نگارنده كتاب عميقا متاثر از مكتب «فلسفه تحليلي» است. وضوح و شفافيت اصطلاحات و گزارهها و اجتناب از مغلقگويي و حيرتافكني ويژگي اين رويه بيان فلسفي است. البته اين معنا مانع از باريكانديشي و ژرف نگريهاي فكري نبوده و خواننده دقيق كتاب خود شاهد خواهد بود كه براي رسيدن به پارهاي از استنتاجات تا چه ميزان باديههاي دهشتناك خردفرسا و هزارتوي انديشگي طي شده است. حاصل اين همه، معرفي الگويي براي حصول و پيشرفت دانش علمي است كه با الگوي مورد پذيرش زمان خود از بيخ و بن متفاوت بوده و امروزه مورد پذيرش اغلب متخصصان مطالعات علم است. گذار به سوي علم متعارف، اولويت پارادايمها، واكنش به بحران، نامرئي بودن انقلابهاي علمي، استقرار انقلابهاي علمي و... از مهمترين سرفصلهاي اين كتاب هستند.