• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3184 -
  • ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۹ بهمن

آدم بياد اينجا زندگي كنه

مريم مهتدي


اين جمله‌ را نه فقط من، كه شايد خيلي‌هاي ديگر از ساكنان تهران گفته باشند، وقت سفر به شهر و منطقه‌اي خوش‌ آب‌و‌هوا. آن‌وقتي كه لم داده‌اند زير سايه‌ درخت يا تن سپرده‌اند به دست نسيم و باد. يا حتي در چهارديواري دنج و زيبايي چشم دوخته‌اند به منظره‌اي زيبا كه هميشه در چشم‌رس نيست. به تجربه من، فرق نمي‌كند شهري كه اين جمله را از دل‌تان بلند مي‌كند، شمال باشد يا جنوب. شرق باشد يا غرب. كافي است آن حس رهايي و آرامش وصل شدن به طبيعت را براي‌تان جور كند.
آن نفس عميق سراسر لذت را بياورد سراغ‌تان كه بيرون بدهيدش و بگوييد «آدم بياد اينجا زندگي كنه» و روي زندگي‌اش هم تاكيد كنيد كه انگار آن چيزي كه توي تهران انجام مي‌دهيد اسمش زندگي نيست. اما واقعاً از آرزو تا عمل ِ اين جمله چقدر فاصله‌ است؟ چقدر در پشت اين جمله آرزومندانه، نگاه توريستي خوابيده و چقدر آدم‌ها وقت گفتن اين جمله، آگاهند به اين زاويه نگاه؟
زندگي خارج تهران با اين نگاه توريستي مي‌تواند به راحتي آدم را سرخورده كند. حس پشت جمله «آدم بياد اينجا زندگي كنه» در اغلب مواقع برخاسته از تجربه چند روز سفر است. چند روز فاصله گرفتن از سرسام شهري، نفس كشيدن در هواي تميز و شنيدن سكوتي كه در همان چند روز براي‌مان غنيمت است. چند روزي كه فريبكارانه نمي‌گذارد سختي‌هاي دوري از شهر خودنمايي كند و هرچه نشان مي‌دهد خوبي‌هاي طبيعت است.
زندگي آدم‌هاي بومي را نگاه مي‌كنيد و راحتي‌شان را و فكر مي‌كنيد آرامش پشت اين جمله منتظر شما دراز كشيده. غافل از اينكه زندگي در شهر بزرگ عادت‌ها و حتي منطقي را در آدم ايجاد مي‌كند كه كنده شدن از بعضي از آنها در ظاهر آسان است و در عمل به غيرممكن تنه مي‌زند. عادت‌ها فقط مختص محيط كاري و مراكز تفريحي فرهنگي نيستند.
ذهن و منطق شما مطابق با زندگي شهري عادت مي‌كند براي‌تان برنامه‌ريزي كند و خوب و بدتان را تشخيص بدهد. منطق زندگي شهري كمك‌تان مي‌كند وقت بي‌حوصلگي سرخودتان را گرم كنيد و با درنظر گرفتن امكانات گوناگون، خودتان را از ملال نجات بدهيد. اين منطق و اين ذهن هرچقدر كه در شهربزرگ و در تهران كمك‌رسان است، خارج از تهران دست‌و‌پاگير و مخرب مي‌شود.
ذهن‌تان تشخيص مي‌دهد كه شما به تفريح نياز داريد و براساس عادات‌ شهري‌تان براي‌تان گزينه‌هايي را رديف مي‌كند كه ممكن است هيچ‌كدام‌ در آن‌جا پيدا نشود. بار اول و بار دوم كلنجار مي‌رويد با جغرافياي جديد و كشف محيط تازه اجازه نمي‌دهد ناتواني ذهن‌تان خودش را خيلي نشان بدهد. لذت كشف كه رو به كمرنگي رفت، آن وقت است كه درگير مي‌شويد با خودتان و تصميم‌تان و ذهن‌تان و همه‌چيزهايي كه فكر مي‌كرديد آرامش در آنها نهفته است و همان‌جاست كه بفرما مي‌زنيد به سرخوردگي. با اين اوصاف تكليف چيست؟ به تجربه 9 ماهه كوچ من از تهران، يك بخشي از چاره كار فاصله گرفتن از نگاه توريستي است و آگاه بودن به اينكه عادت‌ها و تفريحات زندگي را بايد شهر به شهر تغيير داد و بازتعريف كرد. هيچ عادتي در آدميزاد ابدي نمي‌تواند باشد.
بايد ذهن را درست عين يك بچه در محيط جديد آموزش داد كه با منطق جغرافياي جديد فكر كند. زير دوش اكسيژن سعي مي‌كنم از تجربه‌هاي ذهني كوچ از تهران براي ديگران بنويسم. كوچي كه از «آدم بياد اينجا زندگي كنه» شروع شد و با اين فكرها هنوز به سرخوردگي حتي نزديك هم نشده.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون