صريحاللهجه دردسرساز
ضيا موحد
علي اشرف درويشيان، نويسندهاي بود بسيار سياسي و نسبت به مسائل اجتماعي حساسيت بسيار بالايي داشت و با قلم تند و تيزي كه داشت، به صراحت انتقادهايش را مينوشت. بايد بگويم كه ما يكديگر را ميشناختيم ولي ايشان را فقط چند بار ديدم اما در همين ديدارهاي اندك، او را انساني دوست داشتني يافتم و مردي بسيار رك و صريحاللهجه كه همين ويژگي هم برايش دردسر آفرين شد.
خاطرهاي از ايشان دارم كه به سالهاي گذشته برميگردد؛ در يكي از وقايع اجتماعي كه در دوره آقاي سيد محمد خاتمي رخ داده بود، مرثيه گونهاي نوشته بودم و به نوعي با نگارش آن نظرات خود را درباره آن اتفاق خاص بيان كرده بودم، بعد از انتشار آن مرثيه، آقاي درويشيان مقالهاي نوشت و مطلب خود را با بخشي از همان مرثيه من آغاز كرد؛ و اين تنها زماني بود كه ايشان مستقيما مطلبي از مرا نقل كرد.
در سالهاي بعد از آن هم كه بيمار شد و كمتر در مجامع حضور پيدا ميكرد و بندرت او را ميديديم تا اينكه حدود دو سال پيش او را در مراسم اهداي جايزه گلشيري ديديم كه به سختي و با حالي ناخوش به برنامه آمده بود.
او علاوه بر آثاري كه براي مخاطبان بزرگسالان نوشته است، در زمينه ادبيات كودك و نوجوان نيز فعال بود و اينگونه نيز خود مقوله ديگري است كه استعداد خاص خود را ميخواهد و هر كسي نميتواند در اين زمينه قلم بزند.