پهلوان زندي؛ آخرين بازمانده اسطورههاي ايران
محمدرضا طالقاني*
غمي بزرگ بعد از شنيدن خبر درگذشت پهلوان عباس زندي مرا فرا گرفته است. با تمام وجود ناراحت هستم كه اين انسان وارسته از ميان ما رفته است. او از آخرين بازماندگان اسطورههاي ايران بود و من هرچه از ايشان شنيدهام از كارهاي قشنگ او بوده است. من چندين سال با او كار كردم و به خوبي از كارهاي انساندوستانه او مطلع هستم. بالاترين افتخار او با اينكه امير و سردار اين مملكت بود، نوكري مردم بود. من نگران و ناراحت رفتن اين نسل هستم؛ نسلي كه ديگر تكرار نميشوند. قلب پهلوان عباس زندي به خاطر مردم ميتپيد.
در كشور ما انسانهاي فرهيخته زيادي وجود دارند كه ماندگار شدهاند اما در ورزشكساني ماندگار شدهاند كه در مرام و پهلواني و چيزهايي كه شايسته كشور است، سرآمد ديگران هستند. در ورزش كشتي كه يك ورزش پهلواني و مرامي است عدهاي هستند كه ميآيند و بعد از گرفتن چند مدال، كشتي را كنار ميگذارند و از دنياي قهرماني خداحافظي ميكنند. آنها در اصل دوبار ميميرند. يكبار در پايان عمر، يكبار همزماني كه جايي ميروند و كسي آنها را نميشناسد. بهاصطلاح ما ديگر كسي به احترام آنها كلاه از سر برنميدارد. البته داستان آنها متفاوت از كساني است كه فقط به فكر مدال هستند؛ كساني كه با مردم نيستند و دلشان براي مردم نميتپد. بعضي از كشتيگيرها هستند كه وقتي به مدال قهرماني ميرسند خودبهخود حركات و رفتار آنها با مردم عوض ميشود و بهاصطلاح جو زده ميشوند. آنها تصور ميكنند چون سري در ميان سرها درآوردهاند پس نبايد در ميان مردم باشند. اما اين مرام پهلوانها نيست. در دهههاي 30 و 40 پهلوانهايي ميان مردم بودند، اهل پايين شهر با فرهنگ خاص آن زمان كه تبديل به ستاره شدند. يكي از آنها غلامرضا تختي بود كه با اخلاقيات و خصوصياتي كه داشت شهره عام و خاص شد اما در كنار آقا تختي كسي به نام عباس زندي بود كه كمي زودتر از آقا تختي كشتي را شروع كرد و كمي زودتر از او كنار رفت و در تيمي كه آقا تختي كشتي گرفت او هم در كنارش بود. آنها هم وزن هم بودند و در كشتي آزاد و پهلواني باهم كشتي گرفتند و حتي عباس زندي يك سال هم مربي آقا تختي بود. او مورد وثوق تختي بود و علاقهاي نداشت جلوي ديدگان مردم ظاهر شود چون در آن زمان همه تحتالشعاع آقا تختي بودند. هر كاري كه توسط آقا تختي به عباس زندي ارجاع ميشد او سعي ميكرد به بهترين شكل به انجام برساند. هركاري كه به او ميگفتند اعم از سربازي يا پيدا كردن شغل بهدليل اينكه در شهرباني خدمت ميكرد، انجام ميداد. من نزديك به 30 نفر از آنها را ميشناسم كه با يكبار تقاضا از عباس زندي، او چند ماه دنبال كار آنها را گرفت تا سربازي را برايشان تبديل به حضور در ورزش كند. كشتيگيران معروفي چون عبدالله موحد و عبدالله خدابنده از كساني هستند كه در زمان مسووليت زندي پيش او رفتند و پهلوان زندي آنها را به كشتي آورد. ميتوان گفت در آن زمان كه آقا تختي شهره عام و خاص بود يكي از مولفههايي كه باعث شد نگاهها به كشتي و به مرام پهلواني باشد عباس زندي بود كه نميخواست ديده شود. اخلاق بسيار خوب او معروف بود. چندي سال پيش وقتي به فدراسيون باستاني آمدم حضور عباس زندي در كشتي پهلواني يك نعمت بود.
او يكي از بهترين قهرمانان كشتي پهلواني است. او تنها كسي است كه 4 بار قبل از انقلاب پهلوان كشور شد و تنها كسي بود كه هيچوقت از كسي چيزي نخواست. رسم بود كه به پهلوان حق سفره پرداخت ميشد اما او حق سفره هم نگرفت؛ اما يك روز وقتي در جايي گلريزان كرده بودم نزد من آمد و گفت پولهايي كه جمع كردهايد را ميتوانيد به چند نفري كه محتاج هستند و من آنها را ميشناسم نيز بدهيد. خوشحال شدم كه يك انسان بعد از 60 سال براي كسي كمك جمع كند. براي من سوال پيش آمد آن شخصي كه براي او درخواست پول كرد چهكسي است؟ فهميدم عباس زندي بعد از مرگ احمد وفادار كه بيش از 15سال از آن ميگذرد براي گرفتن حق ماهانه براي خانواده او تلاش ميكند اما به مشكل برخورده است. خوشحال شدم كسي بهخاطر معيشت همسر و فرزند يك انسان ديگر آمده و چيزي از من ميخواهد كه سودي براي او ندارد. عباس زندي پر از عشق به مردم بود و چنين انسانهايي كمياب هستند. او براي بسياري از مردم نزد مسوولان رفت تا مشكل آنها را حل كند.
او تنها كسي بود كه با وجود 84 سالگي هر روز در خيابانهاي شهر به 30 مغازه و خانه سركشي ميكرد و جوياي حال افراد مختلف ميشد. ما چنين قلندرهايي در شهر داريم اما بسيار ساده از كنار آنها رد ميشويم.
*رييس اسبق فدراسيون كشتي