• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3959 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۱ آذر

«سينماي مستند، اكران هنر و تجربه و چند داستان ديگر»

سينماي مستند آدم تربيت مي‌كند

سحر عصرآزاد

در روزگاري نه‌چندان دور؛ سهم سينماي مستند از نمايش و اكران چيزي فراتر از يك جشنواره تخصصي، نمايش‌هاي سليقه‌اي در شبكه مستند و نمايش‌هاي نامنظم و منظم در برخي سينماها، مراكز سينمايي و فرهنگي و فرهنگسراهاي معدود نبود.
با اينكه كارنامه سينماگران صاحب سبك و تاثيرگذار؛ در مقاطع اوليه شكل‌گيري نگاه و سبك شخصي شان، همواره با ساخت فيلم‌هاي مستندِ ماندگار رنگين شده - و برخي هنوز بين سينماي داستاني و مستند آمد و شد داشته و به نوعي تجديد قوا مي‌كنند - اما اهميت جدي گرفتن سينماي مستند و ارتباط آن با مخاطب، از سوي مديران سينمايي ديرهنگام مورد توجه قرار گرفت.
اينچنين بود كه تا همين چند سال قبل براي تماشاي مستند يا بايد منتظر جشنواره بين‌المللي سينما حقيقت - كه معتبرترين جشنواره مستند در منطقه است – مي‌مانديد يا به نمايش‌هاي مركز گسترش سينماي مستند و تجربي، خانه سينما، خانه هنرمندان، موزه هنرهاي معاصر يا معدود فرهنگسراهاي دغدغه‌مند دل خوش مي‌كرديد.
ناگفته پيداست كه شبكه مستند تلويزيون با وجود ايده جذابي كه در پسِ شكل‌گيري آن بود و در مقاطعي تلاش كرد فيلم‌هاي مختلفي را به نمايش بگذارد، در نهايت مغلوب نگاه سليقه‌اي مديراني شد كه در دوره‌هاي كوتاه‌مدت فعاليت خود، بيشتر نبايدها را براي اين شبكه تبيين كردند تا بايدها. به همين دليل هم شبكه مستند با وجود انتظاري كه از آن مي‌رفت، نتوانست به خانه امني براي فيلم‌هاي مستند تبديل شود.
هرچند در مقاطعي تجربه‌هاي شكست خورده‌اي همچون برگزاري هفته يا روز خاص نمايش مستند در سينماهايي همچون سپيده ثبت شد، اما هيچ يك از اين ايده‌ها در مرحله اجرا نتوانستند نگاهي همه‌جانبه به سينماي مستند به جهت اكران باثبات و درازمدت و جذب مخاطب داشته باشند.
نكته جالب اينجاست كه در اين مقاطع به ظاهر بي‌رونقي سينماي مستند در اكران، هرگاه به دعوت فرهنگسرايي مهجور و ناآشنا جهت نمايش يك فيلم مستند دعوت مي‌شدم، مواجهه با مخاطبان عام گسترده كه با علاقه و انگيزه براي تماشاي يك مستند بليت خريده و به تماشا مي‌نشستند و بعد هم حضوري مثبت در جلسات نقد و بررسي داشتند، كامم را شيرين مي‌كرد.
در عين حال اين سوال بي‌جواب را در ذهنم تداعي مي‌كرد كه با وجود اين پتانسيل بالقوه نهفته در سينماي مستند كه مي‌تواند مخاطباني از طيف‌هاي مختلف را به سالن‌هاي نه چندان با كيفيت فرهنگسراهاي مهجور بكشاند، چرا در طول اين سال‌ها يك برنامه‌ريزي حساب شده و اصولي براي اكران فيلم‌هاي مستند به شكل حرفه‌اي و با كيفيت قابل قبول نشده است؟
در واقع اين گزينه مرتب در ذهنم برجسته‌تر مي‌شد كه انگار مشكل نبودِ مخاطب نيست! وقتي با يك اطلاع‌رساني محدود مي‌توان اينچنين مخاطبان را به تماشاي مستند ترغيب كرد، پس با يك برنامه‌ريزي حساب شده چه كارها كه نمي‌توان كرد... و بابت غفلت از اين پتانسيل موجود كه انگار از نقشه راهِ مديران سينمايي به خصوص در حوزه مستند حذف شده بود، افسوس مي‌خوردم.
اينچنين بود كه وقتي گروه سينمايي هنر و تجربه در مهرماه سال 93 با هدف ايجاد امكاني براي اكران فيلم‌هايي كه كمتر فرصت نمايش دارند؛ تشكيل شد، به زعم من سينماي مستند صاحب خانه و كاشانه شد.
هرچند اين گروه سينمايي فيلم‌هاي تجربي كوتاه، بلند، داستاني، مستند، انيميشن و... را در برمي‌گيرد اما بايد پذيرفت سينماي مستند اصلي‌ترين و جدي‌ترين گزينه اين گروه براي اكران و ارتباط با مخاطباني است كه چيزي فراتر از فيلم‌هاي گيشه و اكران روز را طلب مي‌كنند؛ مخاطباني كه به گفته بهتر همچون فيلمسازان تجربي، درصدد كشف تجربه‌هاي جديد و متفاوت از جنس واقعيت هستند.
نكته مهم ديگر در شيوه اكران گروه هنر و تجربه، طراحي مدل عرضي در درازمدت است كه به شكلي هوشمندانه امكان و فضايي مناسب براي نمايش فيلم‌هايي فراهم مي‌كند كه پيش‌بيني مي‌شود در اكران طولاني‌مدت بتوانند مخاطب اصلي خود را جذب كرده و مورد استقبال قرار بگيرند.
در واقع اين شكل اكران، برآمده از درك درست يك كاستي بزرگ در ساختار اكران سينماي بدنه است كه همه‌چيز را در آمار و ارقام روزانه و هفتگي و كف فروش خلاصه مي‌كند تا كميت بيشتري از فيلم‌ها را به نمايش بگذارد؛ آن هم بدون در نظر گرفتن اهميت و تاثير درازمدت يك فيلم بر مخاطب. البته اينكه يك فيلم سينماي بدنه چقدر قابليت ديده شدن در درازمدت را دارد، خود قابل بحث است! چراكه بخش اعظم اين فيلم‌ها براي همين مصارف كوتاه‌مدت ساخته مي‌شوند و بس.
به اين ترتيب با درك ويژگي منحصر به فرد سينماي مستند كه در اكران تدريجي و درازمدت مي‌تواند جواب بهتري از مخاطب بگيرد، فيلم‌هاي مستند اكران خود را در گروه هنر و تجربه آغاز كردند و اينچنين بود كه فصل جديدي در سينماي ايران به واسطه جذب مخاطب شروع شد. چراكه مخاطبان اين فيلم‌ها ديگر كساني نبودند كه از سر بي‌اطلاعي تنها با تكيه بر نام و چهره بازيگران يا نهايتا كارگردان يا عكس‌هاي سر در سينما، گذرشان به سينما افتاده باشد. اينها مخاطباني بودند كه هرچند اندك؛ اما انتخابگر بودند و با اراده و اختيار و آگاهي در سالن نمايش انتظار مواجهه با پديده‌اي جديد را مي‌كشيدند.
اكران درازمدت از سويي ديگر مي‌تواند برآمده از تاثيرگذاري تدريجي و بطئي سينماي مستند بر مخاطب و ايجاد زمينه‌اي براي فرهنگ‌سازي باشد و حركتي هوشمندانه تلقي شود. همان طور كه امروز هم تماشاي مستندهاي قديمي بزرگاني همچون عباس كيارستمي، ناصر تقوايي، خسرو سينايي و... مي‌تواند كاركرد خاص خود را براي مخاطب پيدا كند و همچنان همراه با كشف و دريافت‌هاي جديد باشد.
به اين ترتيب سينماي مستند با يافتن كاشانه‌اي مستقل به تدريج شروع كرد به قد راست كردن و تكيه بر سرمايه‌هاي بالقوه خود كه با بازخورد خوب مخاطب نيز اين مسير رو به اوج شدت گرفت.
در طول اين سه سال و اندي كه از تاسيس گروه هنر و تجربه و آغاز اكران فيلم‌هاي مستند در قالب اين گروه سينمايي گذشته، در كنار نمايش مستندهاي تحسين شده و مهمي كه در جشنواره سينماحقيقت، فجر و جشن‌هاي سينمايي درخشيده و راهي به اكران پيدا كردند، شاهد نمايش آرام و بي‌سر و صداي مستندهايي بوديم كه بي‌ادعا اكران خود را آغاز كردند و يك‌باره با موج گسترده استقبال مخاطبان مواجه شدند كه چه بسا براي يك مستند قابل تصور نبود.
يك چنين مواجهه‌هايي برآمده از جرقه‌هايي بود كه در همان نمايش‌هاي محدود و معدود چند سال قبل در فرهنگسراها و... از سوي مخاطبان عام با آنها مواجه شديم. پيوند اين جريان با روند اصولي اكران درازمدت در اين گروه سينمايي، به نوعي مهر تاييد بر يك پيش‌بيني بود و اينكه مي‌توان با يك برنامه‌ريزي حساب شده، سرنوشت محتوم اين سينماي تاثيرگذار را به سرانجامي خوش پيوند زد.
با افزايش سالن‌هاي سينماهاي نمايش‌دهنده در تهران و همچنين پيوستن سينماهايي از شهرهاي مختلف به گروه هنر و تجربه كه طبعا بخشي از نمايش‌هاي آنها به مستندهاي اين گروه اختصاص پيدا كرد، به نوعي روياي مواجهه بي‌واسطه مستند با مخاطباني گسترده براي فيلمسازان فراهم شد و البته براي مخاطبان شهرستاني هم تجربه‌اي متفاوت بود.
به اين ترتيب گروه هنر و تجربه با نمايش درازمدت فيلم‌هاي مستند در گونه‌ها و سبك‌هاي مختلف، اين دستاورد مهم را نيز در بر داشت كه با شكل گرفتن ارتباط حساب شده با مخاطب و كامل شدن حلقه توليد تا اكران، به نوعي انگيزه و هدفمندي مستندسازان و طبعا دل سپردن آنها به تجربه‌هاي جديد پررنگ‌تر شد.
ماحصل اين انديشه را مي‌توان در كميت و كيفيت توليدات مستندسازاني از نسل‌هاي مختلف دنبال كرد. حتي مي‌توان الگوسازي اين مسير را مورد توجه ويژه قرار داد كه به عنوان نمونه منجر به توليد سري فيلم‌هاي مستندي در قالب مجموعه كاربردي و الهام‌بخش «كارستان» شد؛ مجموعه مستندي كه با تكيه بر چهره‌هاي تاثيرگذار نخبه و كارآفرين ايراني به نوعي بر مسير حركت آنها تا رسيدن به موفقيت با تكيه بر كيفيت اين مسير ساخته شده و هر يك از 6 فيلم اين مجموعه؛ به مثابه يك كلاس درس روشنگرانه براي مخاطب محسوب مي‌شوند.
ذكر اين نكته در تحليل كمي مخاطبان گروه هنر و تجربه مي‌تواند اهميت پيدا كند، چراكه اين مخاطبان را نه اعداد و ارقام واقعي بلكه كيفيت حضورشان، تاثيرگذاري اثر بر آنها و مشاركت‌شان حتي پس از پايان فيلم مي‌سازد و ما را وامي‌دارند اين حضور را با مقياسي فراتر از كميت تحليل كنيم. اين نكته‌اي است كه به خصوص در جلسات نقد و بررسي اين آثار و برخورد مستقيم مخاطب با فيلمساز قابل برداشت است و به نوعي بهترين دستاورد فيلمسازان از اين جلسات و البته گروه هنر و تجربه از انتخاب اين ساختار اكران است.
اما از آنجا كه هيچ كار اصولي بدون عيب و نقص نمي‌ماند، گروه هنر و تجربه نيز بايد مرتب خود را بازبيني و ويرايش كند تا به روز و رو به جلو حركت كرده و از درجا زدن و متوقف شدن در حفره‌هاي قابل پيش بيني پرهيز كند.
يكي از اين حفره‌ها مي‌تواند كم و معدود شدن سانس‌هاي اكران فيلم‌هاي مستند در طول هفته و روز يا اختصاص همان يك سانس روزانه به ساعت‌هاي نامناسب ظهر باشد كه دسترسي مخاطب به سالن‌هاي سينماي معدود هنر و تجربه را كم مي‌كند. علاوه بر آنكه اطلاع‌رساني نه چندان گسترده اين آسيب را به مواجهه مخاطب با فيلم وارد مي‌كند كه در كش و قوس يافتن سانس مناسب براي تماشاي فيلم، در نهايت يك فرصت طلايي از دست برود.
اين كاستي وقتي برجسته‌تر مي‌شود كه گاه سانس‌هاي بيشتري به فيلم‌هاي داستاني يا چه‌بسا به فيلم‌هايي كه در گروه‌هاي سينمايي اكران مي‌شوند، اختصاص مي‌يابد و به نوعي اطلاع‌رساني و تبليغات و فروش و ستاره‌ها و... همين اكران معدود و محدود سينماي مستند را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهند. در چنين شرايطي دريغ كردن سانس‌هاي مناسب‌تر از فيلم‌هاي مستند كه خانه و مامني جز گروه هنر و تجربه ندارند، در مقابل فيلم‌هايي كه امكانات و مولفه‌هاي مختلفي براي جذب و ارتباط با مخاطب دارند، به نظر منصفانه و حتي منطقي هم نمي‌آيد.
سينماي مستند؛ سينمايي شريف و اصيل است كه اصالت خود را از همان ذات واقعيت و رئاليته مي‌گيرد و به زعم من حتي در ضعيف‌ترين آثار مستند نيز آنچه به مخاطب داده مي‌شود، بسي عميق‌تر و ارزشمندتر از يك اثر داستاني است.
پس بياييم سينماي مستند را به عنوان اولويت گروه هنر و تجربه به رسميت شناخته و با اين نگاه همين امكانات موجود را- نه بيشتر - در اختيار صاحبان واقعي‌اش قرار دهيم تا نقشي هرچند اندك در فرهنگ‌سازي و تاثيرگذاري بر نسل آينده داشته باشيم. چه بسا بايد جمله اميركبير در فيلم «ناصرالدين شاه آكتور سينما» را اين گونه تصحيح كنيم؛ (سينماي مستند آدم تربيت مي‌كند!) و با اعتقاد به اين انديشه، سينماي مستند را در جايگاه واقعي‌اش ارج بگذاريم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون