فيلمي با طنين قهرماني
امير پوريا
در اين دوران كه همه يا كمجان و كمرمقاند يا به متوسط بودن قانعاند، در سالهايي كه حتي مردان از كمترين حركت و كار فيزيكي گريزاناند و حجم كوششها براي نرفتن به خدمت سربازي از زمان جنگ هم بيشتر شده، از ديروز فيلمي روي پرده سينماها رفته است كه طنين قهرماني را به يادمان ميآورد. ممكن است گمان كنيد دارم مثلا از فيلمي تاريخي يا ماجرايي ميگويم. خير. اين يك مستند است! و باز به احتمال قريب به يقين با خودتان ميگوييد لابد مردي تنومند و مقتدر را در جايگاه قهرمان، به ما نشان ميدهد. بار ديگر، خير. قهرمان/قهرمانان آن زن هستند. فيلم «صفر تا سكو» با مكث بر كوششها و بلندپروازي و زندگي خانوادگي و ورزشي خواهران منصوريان قهرمانان ووشوي ايران و آسيا و جهان، خوب به ما گوشزد ميكند كه در اين زمانه افتخار پسران جوان به كار نكردن، به تا ظهر خوابيدن و به اين و آن كشيدن، چگونه ممكن است تركيبي از اراده و نياز، سه زن جوان را به مظهر فاعليت و موفقيت بدل كند. در گفتوگويي كه با دو نفر از سه نفر اصلي سازندگان فيلم و دو تا از سه خواهر قهرمان (در برنامه اينترنتي آپاراتچي) انجام دادهام، از جمله به اين پرداختهايم كه فيلم در همين نسبت ميان آزاديهاي مردان و محدوديتهاي زنان، بر چه مرز باريكي حركت ميكند و تا چه اندازه جانب اعتدال را نگه ميدارد. با وجود طرح مسائلي مانند نگاه ناموافق در و همسايه به دختراني كه با لباس ورزشي در زادگاهشان سِميرُم ميگشتهاند و تغيير اين نگاهها به تحسين و استقبال بعد از قهرمان شدن آنها، فيلم حتي لحظهاي به گلايه نامه شباهت نمييابد. با وجود اشارهاي كوتاه و كافي به اتفاق ناگوار غيبت پدر در اين خانواده، برخلاف برنامه «ماه عسل» خرداد امسال، حتي لحظهاي به اين سمت نميرود كه مصيبت نامه شود. البته كار احسان عليخاني در دو قسمت حضور خواهران منصوريان و بعد پدرشان، كاملا انساني و از منظر برقراري آشتي و آرامش بود. اما فيلم «صفر تا سكو» عزم دارد كه قهرماناناش را بزرگ بدارد و حتي اشكشان را هم اگر نشان ميدهد، ببينيم در مسير همتي است كه براي به بار نشستن تلاشها دارند. اين نوشته، نه نقد است و نه معرفي. بلكه با تاكيد و احترام، دعوت به ديدار فيلمي است كه ميتواند جور سينماي منفعل و بيقهرمان اين دوران ما را بكشد، هرچند
به طور موقت.