• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3186 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۲ اسفند

هادي خانيكي از تغييرات دانشگاه و وزارت علوم در دولت روحاني مي‌گويد

به دانشگاه مظنون نباشيم

  زهرا چوپانكاره  / در دوره دولت دهم او هم مانند بسياري از چهره‌هاي اصلاح‌طلب دانشگاهي نه‌تنها از صحنه فعاليت‌هاي اجرايي بلكه به صورت غيررسمي از بسياري از محافل علمي نيز كنار گذاشته شد، چنان كه دانشجويانش در شبكه‌هاي اجتماعي با ايجاد صفحه و راه‌اندازي كمپين تلاش كردند تا از كمرنگ شدن نام  او در عرصه آكادمي جلوگيري كنند. با روي كار آمدن دولت تدبير و اميد و ايجاد تغييرات در وزارت علوم و دانشگاه نام هادي خانيكي هم از سايه سال‌هاي گذشته خارج شد اما حالا مشاور رييس‌جمهور در امور رسانه و مطبوعات و معاون فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري در زمان رياست‌جمهوري محمد خاتمي تغييرات دانشگاه را نه به عنوان بخشي از دولت كه به عنوان استاد دانشگاه دنبال مي‌كند. استاد رشته علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي و مدير موسسه بين‌المللي گفت‌وگوي فرهنگ‌ها و تمدن‌ها كه از مدافعان سرسخت فرجي‌دانا به عنوان وزير علوم بود و استيضاح او را  امري سياسي مي‌دانست، معتقد است كه تحميل اضافه‌بار سياسي بر دوش دانشگاه‌ها يكي از بزرگ‌ترين ضربه‌هايي است كه بر پيكر اين نهاد وارد مي‌شود. خانيكي مي‌گويد كه نبايد با دانشگاه بسان حزبي سياسي رفتار شود كه تغييرات در آن با عزل و نصب مستقيم مديران و اعمال محدوديت اعمال شود. او به «اعتماد» مي‌گويد كه براي بازگشت اين نهاد به مدار اصلي فعاليت خودش بايد بياموزيم كه نبايد به دانشگاه مظنون باشيم.
هادي خانيكي كه در بين دانشگاهيان و اصلاح‌طلبان بيش از هر چيز با تاكيد مدامش بر ضرورت تقويت نهادهاي مدني و بحث‌هاي مربوط به توسعه شناخته مي‌شود و كليدواژه صحبت‌هايش «گفت‌وگو» است، معتقد است كه دولت روحاني لزوم ارايه استقلال بيشتر به دانشگاه و توسعه علمي حاصل از آن را به خوبي درك كرده است و به عملكرد او در حوزه وزارت علوم خوش‌بين است. گفت‌وگوي «اعتماد» با او را در ادامه بخوانيد.

از ابتداي دولت روحاني كارگروه‌هايي براي بررسي مسائل دستگاه‌ها تشكيل شد و تعيين انتخاب مسوولان عالي بر پايه آن نيازها كاري بود كه شخص دكتر روحاني و دولت به آن وفادار و مقيد بود. كار علمي و كارشناسانه آغاز شد و انتخاب مسوولان عالي دانشگاه‌ها و وزارت علوم بر همان پايه بود و خب البته مجلس هم حق اظهارنظر و تصميم‌گيري در مورد اين انتخاب‌ها را دارد

 در آغاز كار دولت آقاي روحاني، دانشگاه‌ها يك دوران ماه عسل را تجربه كردند. تغيير روساي برخي دانشگاه‌ها مانند دانشگاه علامه بسياري از دانشجويان را ذوق‌زده كرد و بعد هم اسم گزينه‌هايي براي وزارت علوم مطرح شد كه پيش از اين قابل تصور هم نبود: دكتر توفيقي، دكتر فرجي‌دانا، دكتر ميلي منفرد و البته بحث بازگشت اساتيد اخراجي يا به اجبار بازنشسته شده به ميان آمد. اما با گذشت زمان اين خبرها فروكش كرد تا رسيد به استيضاح فرجي‌دانا و بركناري ميلي‌منفرد از معاونت آموزشي وزارت علوم و حالا هم دانشگاه دارد روندي به دور از اخبار داغ ابتدايي را طي مي‌كند. فكر مي‌كنيد تغييرات حوزه وزارت علوم چه اندازه واقعي بود و چقدر مي‌شود گفت كه تنها يك موج اوليه بود؟

به نظرم مساله دانشگاه و به تبع آن وزارت علوم و نسبت آن با دولت و انتظاراتي كه در سطح جامعه دانشگاهي مي‌رود را بايد فراتر از مسائل روز و روزمره به شكلي عميق‌تر ديد. دانشگاه كانون تحولات توسعه‌اي است يعني به تعبير واقعي مي‌توان گفت كه بنيادهاي توسعه همه‌جانبه در جامعه جديد و در جامعه ما بر توسعه علمي نهاده شده و توسعه علمي اقتضائات و الزاماتي دارد كه شايد در درجه اول مسووليتش بر عهده دولت باشد كه بتواند آنها را تامين كند به اين اعتبار كه اساسا محتاج به سياستگذاري مساعد، سرمايه‌گذاري اقتصادي و فضاي سياسي و اجتماعي مناسب است. با توجه به تجربه‌هايي كه به طور خاص پس از انقلاب در كشور ما كسب شده به درستي از اوايل دولت اصلاحات مساله توسعه علمي مورد توجه قرار گرفت و به تبع آن تحولاتي در ساختار وزارت علوم صورت گرفت. نخستين تغيير در واقع تاسيس وزارت علوم، تحقيقات و فناوري به جاي وزارت فرهنگ و آموزش عالي قديم بود و در پي آن تمركز بر مواردي مانند هيات امنا، استقلال علمي دانشگاه، بالا بردن سهم پژوهش در نظام سياستگذاري و برنامه‌ريزي توسعه كشور و... همه اين تغييرات حاكي از اين بود كه نهاد دانشگاه بايد مورد توجه بيشتري قرار بگيرد. متاسفانه در جامعه ما به دليل ضعف نهادهاي مدني و مشاركت‌ها و رقابت‌هاي سياسي يك اضافه‌باري از سياست به دانشگاه تحميل مي‌شود، وجه پررنگ دانشگاه سياست مي‌شود و توسعه علمي و الزاماتش سياسي فهميده و مطرح مي‌شود و بنابراين دانشگاه در ميانه رقابت‌هاي حزبي و جناحي قرار مي‌گيرد. به اين اعتبار مي‌توان گفت بسياري از سياست‌هايي كه از دوره اصلاحات براي پيشبرد روند علمي آغاز شده بود در هشت سال دولت آقاي احمدي‌نژاد نه تنها مورد غفلت بلكه در معرض تغيير قرار گرفت. اين در حالي است كه تجربه جهاني و ملي نشان مي‌دهد كه دانشگاه را بايد به عنوان يك نهاد مستقل علمي شناخت. مستقل به اين معنا كه قواعد و نيازهايش از سرشت توسعه علمي نشات بگيرد و ساز و كارهاي دانشگاه مبتني بر ساز و كارهاي علمي باشد و از درون خود دانشگاه بيرون بيايد.
خوشبختانه در دولت آقاي روحاني به اين مساله توجه شد. از ابتدا كارگروه‌هايي كه براي بررسي مسائل دستگاه‌ها تشكيل شد و تعيين انتخاب مسوولان عالي بر پايه آن نيازها كاري بود كه شخص دكتر روحاني و دولت به آن وفادار و مقيد بود. اميدي كه به آن اشاره كرديد ناشي از همين بود كه كار علمي و كارشناسانه آغاز شد و انتخاب مسوولان عالي دانشگاه‌ها و وزارت علوم بر همان پايه بود و خب البته مجلس هم حق اظهارنظر و تصميم‌گيري در مورد اين انتخاب‌ها را دارد. تحقيقاتي كه در خلال اين مدت انجام مي‌شد و نظرسنجي از اعضاي هيات علمي با آنچه دولت در نظر مي‌گرفت بسيار نزديك بود. از معرفي آقاي ميلي‌منفرد به عنوان وزير و بعد سرپرستي آقاي دكتر توفيقي و بعد انتخاب دكتر فرجي دانا كه يك سال به عنوان وزير فعاليت كرد و بعد از آن انتخاب آقاي نجفي به عنوان سرپرست (پس از استيضاح فرجي‌دانا)، بعد نوبت رسيد به معرفي گزينه‌هاي وزارت يعني دكتر محمود نيلي و دكتر فخرالدين دانش و نهايتا دكتر فرهادي با همين ملا‌ك‌ها جلو رفت. به نظرم اتفاقي كه افتاد و كمتر بهش پرداخته شد اين بود كه دولت در اين مساله كمتر سياسي عمل كرد و منتقدان بودند كه بيشتر برخورد سياسي كردند. البته دلايل مخالفت را در دفاع از كيان علم و دانشگاه گذاشتند. در حالي كه اگر كالبدشكافي شود، مي‌شود به اين نتيجه رسيد كه اقتضائات توسعه علمي چگونه بود. مرتبا سنجش علمي بودن و غيرعلمي بودن با ملاك‌هاي اينكه توليد مقالات بالا يا پايين رفته سنجيده مي‌شد... دفاع فرجي‌دانا در استيضاح سند خيلي خوبي است براي اينكه نشان دهد تصوير واقعي توسعه علم در كشور مثلا بحث آزادي‌هاي آكادميك كه مورد تاكيد ايشان بود و اينكه در واقع چرا بايد دانشگاه را به عنوان نهاد فعال علمي صاحبنظر ديد در كشور خيلي مساله مهمي است كه چرا به جاي تمركز بر اين مساله مرتبا مساله رفت بر سر بودن يا نبودن افرادي خاص بود؛ افرادي كه نهايتا هم مي‌شد ديد كه براي تاييد يا رد صلاحيت آنها بودن‌شان در مراسم يك مسجد ملاك قرار مي‌گرفت كه اگر در آن بودند يعني صلاحيت ندارند و به همين اعتبار مي‌بينيد چه چهره‌هاي دانشمندي از گردونه مديريت كنار گذاشته شدند. در حالي كه همه اينها مسائل واقعا با اهميتي نيستند، مساله مهم اين است كه دانشگاه بايد بتواند در مسائل علمي كشور صاحبنظر باشد. در حال حاضر كشور با مسائل مهم مختلفي روبه‌روست؛ مساله بي‌آبي هست، مساله نفت و فولاد هست و... در دانشگاه‌ها نظرهاي كارشناسي علمي وجود دارد اما چون گردونه توسعه علمي و نسبت دانشگاه با ساير نهادها مختل مي‌شود مي‌بينيم كه به مشكل برمي‌خوريم چون سياست‌زدگي و شعارزدگي جاي توسعه كيفي مي‌نشيند. خاطرم هست زمان دكتر فرجي دانا كه توسعه نهادهاي آموزش عالي مقايسه شده بود. ما در دوران 80 سالگي نهادهاي جديد آموزش عالي در ايران هستيم. تا سال 84 ببينيد چند مركز و نهاد آموزش عالي تاسيس شده و مقايسه كنيد با هشت سال بعد از آن، 65 نهاد دولتي تا قبل آن بود در هشت سال بعد 50 تا اضافه شد، در زمان احمدي‌نژاد و اگر نهادهاي غيردولتي را هم اضافه كنيم مي‌بينيم كه تعداد دانشگاه‌ها زياد شده اما آيا كيفيت بالا رفته؟ وقتي سهم آموزش علمي از بودجه كشور يا توليد ناخالص ملي افزايش پيدا نكرده و فقط تعداد زياد شده يعني فقط ظرفيت علمي و تعداد آزمايشگاه و استاد و مكان فيزيكي را تقسيم كرديم اين خودش بحران كيفيت به وجود مي‌آورد ولي وقتي بخواهيم سياست‌زده برخورد كنيم فقط و فقط اين عدد و رقم و آمارها مي‌آيد و مي‌گوييم علم در آن دوران شكوفا شد و قبل و بعدش خبري نبوده.

 اشاره كرديد به اضافه‌بار سياسي كه دارد به دانشگاه تحميل مي‌شود. آيا اين يك تحميل بيروني است يا دانشگاه با اتفاقاتي كه در آن رخ داده اين حساسيت را روي خودش به وجود آورده است؟

قطعا دانشگاه در جامعه‌اي مثل جامعه ما نقش و اثر سياسي بيشتري دارد تا جوامع توسعه يافته غربي چون در آنجا تقسيم كار رخ مي‌دهد يعني دانشگاه كار علمي‌اش را مي‌كند و نهادهاي سياسي و اجتماعي كار خودشان را. حتما در جامعه ما دانشگاه تحت تاثير سياست و اجتماع بيشتر است ولي هرقدر بتوانيم دانشگاه را به سمت استقلال علمي خودش و اقتضائات توسعه علمي ببريم و مداخلات بيرون از دانشگاه را نسبت به دانشگاه كمتر كنيم طبعا در جهت منافع و مصالح ملي و در جهت توسعه بيشتر قدم برمي‌داريم.
 ولي بخشي مي‌ماند به نام هيجانات جواني و عشق به چريك‌بازي و شركت در معادلات سياسي كه در پي شرايط حاكم بر جامعه ما اتفاقا فقط در دانشگاه فرصت بروز و ظهور اين احساسات دست مي‌دهد. چطور مي‌شود اين مسائل را منفك كرد و چه فضايي براي اينها مي‌ماند؟
وقتي مي‌گويم كه دانشگاه بايد از اقتضائات توسعه علمي عمل كند منظورم اين نيست كه بايد محيط غيرسياسي بدل شود اما هنر و سياست و فرهنگ هم بايد از جنس خود دانشگاه باشد چه دانشگاه به زور سياسي بشود و چه به زور غيرسياسي شود دو روي سكه است. در زمان ما اين تجربه را داشتيم كه زماني دانشگاه مي‌خواست به زور سياسي شود و همه به حزب رستاخيز بپيوندند يا همه غيرسياسي شود. هر دو تجربه‌هاي ناموفق قبل از انقلاب بود كه متاثر بود از اجبارهاي بيروني خارج از دانشگاه. نتيجه اينكه گونه‌اي از استادان، دانشجويان و مديران ميداندار مي‌شود كه بخش فكور دانشگاه را به حاشيه مي‌رانند. در پاييز 57 در آستانه انقلاب دكتر مجيد تهرانيان در مورد بحران به وجود آمده در دانشگاه‌ها گفت كه مساله دانشگاه در ايران از اتحاد مثلث ميان دانشجوي تنبل، استاد بي‌سواد و مديريت نالايق شكل گرفته است. اين يعني در آن طرف استاد باسواد، دانشجوي فعال و مديريت لايق به حاشيه رفته‌اند. اين نتيجه اين است كه دانشگاه با مكانيزم‌هاي دروني خودش عمل نمي‌كند؛ مكانيزمي كه شامل فهم علمي و نقد علمي است. در دانشگاه اين گونه نيست كه هر نظر علمي بدون شك و ترديد پذيرفته است، اصلا دانشگاه محل شك و ترديد است و محل بحث و گفت‌وگو ولي وقتي اين امكان از دانشگاه گرفته شود طبيعتا فضاي دانشگاه از آن وضعيت متعادل خودش دور مي‌شود. من قائل به اين نيستم كه دانشگاه را متنازل بكنيم به دانشجو و نقش دانشجو را به حوزه سياست فروبكاهيم. فرهنگ دانشگاهي بزرگ‌تر از فرهنگ دانشجويي است و فرهنگ دانشجويي هم بزرگ‌تر از فرهنگ سياسي است. البته مي‌شود اين تعبير را به كار برد كه دانشگاه ميزان الحراره جامعه است.

 با همه تغييراتي كه در سال‌هاي گذشته در دانشگاه و فضاي دانشجويي رخ داده هنوز هم همين حس را داريد؟

بله، هنوز هم معتقدم مي‌شود بر اساس وضعيت دانشگاه وضع جامعه را سنجيد شايد حساسيت‌هاي منتقدان و مخالفان دولت آقاي روحاني هم از همين جا باشد كه در يك سال و نيم دولت روحاني، وزارت علوم شد آوردگاه منازعات سياسي كه كمتر چنين اتفاقي مي‌افتاد. روزي كه دكتر فرجي‌دانا استيضاح شد مي‌ديدي كه شهروندان معمولي هم داشتند به جريانات مجلس گوش مي‌كردند يعني جزو موارد معدودي بود كه صداي آكادمي كه صداي علمي است و خيلي هم با زندگي روزمره پيوند نمي‌خورد تبديل شد به صداي شنيدني، رسانه‌ها پرداختند و اين به اين معناست كه دانشگاهيان و به خصوص دانشجويان در انتخابات 92 به عنوان يكي از گروه‌هاي تاثيرگذار نقش فعالي داشتند و برآوردهاي سياسي هم رفته سمت دانشگاه تا ببيند دانشگاه در انتخابات مجلس چه مي‌كند. براي اينكه نقشش با سلايق سياسي وفق پيدا كند طبيعتا بايد نوعي مداخله در مديريت‌هاي دانشگاه هم داشت اما اين كار با تجربه‌هاي جهاني هم فاصله دارد. دانشگاه چه در شرق و چه در غرب رفته به سوي يك نهاد مستقلي كه رابطه حاكميت و دولت هم با دانشگاه از جنس مداخلات در نهادهاي ديگر نيست كه مستقيما در عزل و نصب و يارگيري در آن بكوشند يعني با دانشگاه ديگر به مثابه يك حزب سياسي برخورد نمي‌كنند بلكه به عنوان نهاد علمي كه با آن در ارتباط هستند كه سياست‌هاي دولتي نه از طريق عزل و نصب بلكه از طريق دادن اعتبارها، اهداي نقش‌ها و سياستگذاري محقق مي‌شود نه اينكه مرتبا خواست‌هاي روزمره از دانشگاه داشته باشند چون تاثير اين نهاد درازمدت است و فرهنگ اين مساله را اگر بپذيريم كه اين نهادي است كه مي‌تواند در كانون تحولات قرار بگيرد ديگر اين سوءظن‌ها در مورد آن كم مي‌شود و اگر به فرهنگ دانشجويي و مشاركت دانشگاهيان توجه كنيم تا رييس دانشگاه، رييس دانشكده و رييس گروه را از خودشان بدانند سطح اعتمادشان بالا مي‌آيد و مشاركت مي‌كنند و ديگر دچار اين سوءظن نمي‌شويم كه گرفتن راي تمايل از دانشگاهيان كه چه نوع مديريتي را مي‌خواهند فكر كنيم اگر اين گونه بشود به معناي اين است كه دانشگاه دارد خرج خودش را از دولت جدا مي‌كند. به نظرم آقاي دكتر روحاني هم به درستي اين مساله را حس و به آن عمل كرد كه همنوايي دانشگاه به نفع دولت است چون نوعي تامل و هماهنگي را به وجود مي‌آورد.

 قبلا در يادداشتي اشاره كرده بوديد به انتقادي كه روحاني به دانشگاهيان وارد كرده بود مبني بر اينكه بايد بيشتر به مسائل جدي و واقعي بپردازند. يك مساله اين است كه اصلا مسائل جدي چه هستند و بخش ديگر اينكه وقتي صحبت از تفكيك جنسيتي باشد و نصب دوربين‌هاي مداربسته و اخراج و بازنشستگي اساتيد اصلا جامعه دانشگاهي چقدر فرصت مي‌كند كه از نوك اين كوه يخ برسد به مابقي آن؟

اين برمي‌گردد به همان مساله‌اي كه مي‌گوييم فضا يا محيط اجتماعي و همان سرمايه اجتماعي منجر به اين مي‌شود كه سرمايه فيزيكي و قابليت‌هاي دانشگاه فعليت يابد. بله اول بايد ديد مساله اصلي جامعه چيست؟ مساله اصلي جامعه سياست و اجتماع و فرهنگ و زندگي روزمره و... است و وقتي دانشگاه مي‌تواند وارد اين مسائل بشود كه از حالت نظاره‌گري به سمت مشاركت برود.
در دولت گذشته در زمينه مشاركت سياسي تحقيقي صورت گرفته بود خب مشاركت سياسي الگوهاي متعارفي دارد مانند تبعي كه شهروندان هيچ نقشي ندارند، الگوي اعتراضي و الگوي مشاركتي. در آن تحقيق به نتيجه جالبي رسيده بودند كه دانشجويان الگوي چهارمي دارند به عنوان عدم مشاركت اعتراضي يعني در امري شركت نمي‌كنند اما اين به معناي اين نيست كه نظري ندارند بلكه به اين معناست كه بر ابراز نظر خودشان نفعي نمي‌بينند. اينجا بايد بنا را بر افزايش اعتماد گذاشت تا بتوانند نظر بدهند. نظر دادن دانشگاه در امور جاري كشور به اين معنا نيست كه مساله را از دستگاه‌هاي اجرايي بگيرند و سند تاييد مساله را تنظيم كنند بلكه بايد بتوانند به صورت انتقادي به اين مسائل بپردازند و اين نيازمند فضايي است كه احساس كنند در آن حرمت دارند و امنيت پس از نظر دادن دارند و اين هم در سطح دانشجو و هم در سطح اساتيد بايد وجود داشته باشد. دانشگاه بايد محيطي امن، خلاق و گفت‌وگويي باشد.

 در هشت سال دولت قبل علوم اجتماعي در ميان رشته‌هاي دانشگاهي بزرگ‌ترين صدمه را ديد. در اين يك سال و نيم شما چه تغييري در اين حوزه ديده‌ايد؟

درست مي‌گوييد آن سياست‌زدگي فضاي علمي كه در سال‌هاي قبل بيشتر شد و تبديل كردن فضاي علمي دانشگاه به فضايي كه دنبال نتايج عاجل و كوتاه‌مدت براي دولت مي‌گشت باعث شد دانشگاهيان به دو گروه موجه و ناموجه تقسيم شوند؛ اين مساله كلي به حوزه علوم اجتماعي و انساني با شدت بيشتري اعمال شد چون اساسا وقتي به مقوله‌هايي مثل آزادي آكادميك مي‌رسيم در حوزه علوم اجتماعي خيلي دشوارتر است و به اين ترتيب سياست پاك كردن صورت‌مساله مي‌شد. از محدود كردن يا حتي حذف برخي رشته‌ها گرفته تا افزايش سطح مداخله در حدي كه نقش دانشگاه و حتي وزارت علوم نسبت به نهادهاي بيروني كمتر مي‌شد. حقيقت در اين است كه در اين مدت تلاش وزارت علوم بر اين پايه بود كه اين اختيارات به دانشگاه بازگردد، البته اين مساله كلي هست كه شرايط ويژه ايران سبب شده تا انتظارات بومي نسبت بين دين و علوم اجتماعي و... توجه شود كه درست هم هست اما همه اين مسائل را بايد با ساز و كارهاي دانشگاهي حل و فصل كرد.
چه كسي بهتر از خود دانشگاه‌ها و دانشجويان مي‌توانند اين مسائل را مورد توجه قرار دهند؟ به نظرم در اين مدت رويكرد وزارت علوم رويكرد خوبي بوده اما با موانع بسياري مواجه بوده كه شتاب توجه به اين مسائل را كم كرده. به نظرم به قدري نهاد علم و به صورت مضاعف علوم اجتماعي در اين هشت سال لطمه ديد كه تا به نقطه صفر برسد و يخ‌هايش آب شود خيلي طول مي‌كشد در نتيجه اينكه هنوز فاصله زيادي مانده تا رسيدن به حالت قابل قبول در حوزه علوم اجتماعي.

 

گفت‌وگو با هادي خانيكي در شش برش

  در جامعه ما به دليل ضعف نهادهاي مدني و مشاركت‌ها و رقابت‌هاي سياسي يك اضافه‌باري از سياست به دانشگاه تحميل مي‌شود.
 دولت روحاني در مساله انتخاب گزينه‌هاي وزارت علوم كمتر سياسي عمل كرد و منتقدان بودند كه بيشتر برخورد سياسي كردند.
 وقتي مي‌گويم كه دانشگاه بايد از اقتضائات توسعه علمي عمل كند منظورم اين نيست كه بايد محيط غيرسياسي بدل شود اما هنر و سياست و فرهنگ هم بايد از جنس خود دانشگاه باشد چه دانشگاه به زور سياسي بشود و چه به زور غيرسياسي شود دو روي سكه است.
 در پاييز 57 در آستانه انقلاب دكتر مجيد تهرانيان در مورد بحران به وجود آمده در دانشگاه‌ها گفت كه مساله دانشگاه در ايران از اتحاد مثلث ميان دانشجوي تنبل، استاد بي‌سواد و مديريت نالايق شكل گرفته است.
  دانشگاه ميزان الحراره جامعه است.
  به قدري نهاد علم و به صورت مضاعف علوم اجتماعي در اين هشت سال لطمه ديد كه تا به نقطه صفر برسد و يخ‌هايش آب شود، خيلي طول مي‌كشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون