• ۱۴۰۳ شنبه ۲۲ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3968 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۱۳ آذر

ادامه از صفحه اول

عصر جديد اصلاح‌طلبان

با همين رويكرد است كه اصلاحات گفتمان پيروز جامعه است؛ چه در قدرت باشند، چه نباشند. اصلاح‌طلبان در سال‌هاي 88 و 92 همين موقعيت ممتاز را داشتند. اصلاح‌طلبان در سال 92 با رويكرد عصري‌اي كه اتخاذ كردند، مخاطبان بيشتري را پيدا كردند. اين نوع نگاه كه در ذات گفتمان اصلاح‌طلبي است، آنها را پيش خواهد برد. چنانچه اين روند را ادامه دهند در آينده هم پيشرفت خواهند داشت. امروز گفتمان اصلاح‌طلبي بسيار در جامعه و حتي درون حاكميت توسعه پيدا كرده است. اين گفتمان بوده كه توانسته پديده‌اي را به نام اقتدار‌گرا يا اصولگرايي راديكال را مجزا از اصولگرايي معتدل براي مردم به نمايش بگذارد. حتي درون جبهه اصولگرايي هم شكاف عظيمي شكل گرفته كه عاقلان و معتدلين سعي كنند تا از اين جريان راديكال كه از سال 84 تندرو‌تر هم شد و همه اركان قدرت را به دست گرفت، تبري بجويند. اگرچه آن جريان راديكال بالاخره طرفداران و هواداراني دارد. البته فايده اصلي را ملت بردند و ملت بعد از 88 همراه با اين گفتمان نو و عصري توانسته‌اند منافع بهتري را تشخيص دهند. اين روندي است كه جامعه كاملا نسبت به آن هوشيار شده است. اين مساله نوعي واقع‌بيني عصري بود كه زمان‌سنجي اصلاح‌طلبان را نشان مي‌دهد. اصلاح‌طلبان براي اينكه منافع ملي براي‌شان اولويت دارد، هماهنگ با آن عمل مي‌كنند. در اين مساله هم حاضر هستند هر هزينه‌اي بدهند. به اين نكته توجه كنيد كه اين گفتمان اصلاح‌طلبي بوده كه جرياني را به نام هواداران دولت يا اعتداليون كه يك روش است، كنار خود گذاشته است. اصولگرايان معتدل را هم در عين حال كه هويت اصولگرايي خود را حفظ كرده‌اند، در نگاه مردم كنار اصلاح‌طلبان قرار داده است. اگر جريان اعتدالي و هواداران دولت كه در حزب اعتدال و توسعه تجسم پيدا كرده‌اند و پشت سر آقاي روحاني هستند، مصالح‌سنجي نكنند و منافع ملي را در نظر نگيرند، براي هميشه از تاريخ سياسي ايران حذف خواهند شد. براي جبهه پايداري تقريبا چنين اتفاقي افتاد. اينكه امروز جرياني كه دولت را در دست دارد، بتواند با جامعه مدني ارتباط بگيرد و عملكرد رضايت‌بخشي از نظر مردم داشته باشد، بسيار مهم است.


به چه مي‌انديشيد«ريز علي» در آن لحظه  براي فداكاري؟

متاسفانه به دلايل و عوامل گوناگون، «فداكاري» به مثابه يك «ارزش هنجاري » و دروني شده در جاري زندگي اجتماعي و زمانه ما - نه در برهه‌هاي خاص بلكه به گونه‌اي فرآيندي - هنوز غريب و تنها و استثنايي است.  فداكاري را در شكل و شمايل مصداق‌هاي خاص نبايد محدود و زنداني كرد. در هر رابطه يا موقعيت انساني و حتي فراتر از آن، موقعيت زيستي - كه همه موجودات را در برمي‌گيرد، از آب و خاك و هوا و گياه و جانور- اگر فداكاري پادرمياني كند، زندگي جان تازه‌اي مي‌گيرد. همواره نيازي نيست همچون «ريزعلي خواجوي» براي پيشگيري از حادثه‌اي كه در كمين جان مسافران يك قطار است، خطر كنيم و بر ريل‌هاي راه آهن رو در روي قطاري كه شتابان به سوي ما مي‌آيد، بايستيم و لباس خود را به آتش بكشيم به اين اميد كه راننده بي‌اطلاع از خطر پيش رو، سرعت كم كند و ترمز كند. گاهي بسنده است كه در يك رابطه خانوادگي، در يك اختلاف نظر سياسي، در يك مساله ملي، در دفاع از حق و استيفاي حق قانوني يك فرد يا گروه اجتماعي، در توجه به رنگ رخسار كسي كه هر روز به عنوان همكار يا همسايه با او سرو كار داريم، نگذاريم جاي «فداكاري» خالي بماند.  به گمانم بسي گمراه‌كننده و اغواگرند بسياري از وسوسه‌هاي توجيه‌كننده‌اي كه ما را از فرصت «فداكاري» محروم مي‌كنند و چه بسا ظاهر عقل‌پسندي هم دارند. زلف فداكاري را نبايد به هيچ پيش شرطي گره‌زد. ريزعلي خواجوي هم مي‌توانست با خودش بگويد: «اين، وظيفه سوزنبان راه‌آهن و متوليان مواجب بگير دولت است كه بي‌درنگ خبر ريزش كوه را به لكوموتيوران برسانند و قطار را متوقف كنند. من چرا خودم را به خطر بيندازم... » منطق موجهي نبود؟ به چه مي‌انديشيد «ريزعلي خواجوي» در آن لحظه براي فداكاري؟ پرسش اصلي اين است .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون