زمان ورود شوراي امنيت فرارسيده است
مهرداد پشنگپور
كشورها وقتي مذاكره ميكنند كه دليلي براي مذاكره باشد (شهريار- ماكياولي)، و امروز به نظر ميرسد كه ديگر دليلي براي مذاكره نيست در حالي كه اعضاي سازمان ملل متحد از انجام اقداماتي كه حل و فصل مسالمتآميز اختلافات بينالمللي را به خطر بيندازد منع و به اقدامات دسته جمعي موثر براي حل و فصل مسالمتآميز اختلافات از طريق مذاكره و روشهاي حقوقي تشويق شدهاند!
رييسجمهور تاجر مسلك ايالات متحده امريكا با تصميم اخير خود به روشني اين ترديد و تحليل را قطعي كرد كه ايشان اگرچه تاجري بوده كه توانسته ثروت هنگفت را ولو با استفاده از خلأهاي قانوني در نظام مالياتي به دست آورد ليكن در سياست و امور ديپلماسي نهتنها نابلد نشان ميدهد كه بسيار هم ناشي است.
ايشان را بيهيج مبالغهاي ميتوان به فرد مستي شبيه دانست كه با هر حركت خود خساراتي به بار ميآورد كه ديگران را زحمت ناگزير فراواني است تا اين شكستها را بستي دوباره زنند. خروج از حداقل دو كنواسيون بينالمللي (كنواسيون مربوط به تغييرات آب و هوايي پاريس و معاهده جهاني مهاجرت)، صدور فرمانهاي مهاجرتي و لجاجت و اصرار بر آن، تغيير قوانين داخلي امريكا (تلاش براي تغيير بيمه درماني موسوم به Obama Care، تغيير نظام مالياتي) تلاش براي اخراج مهاجران به ويژه مهاجران اسپانيايي زبان، ساخت ديوار حائل مرزي، تلاش براي خروج از توافق قرن (برجام) بدون هيچ عذر و توجيه قانوني و تصميم به انتقال سفارت ايالات متحده امريكا از تل آويو به اورشليم از جمله خساراتي است كه از تحركات جناب دونالد ترامپ به كشور متبوع او و نظام بينالمللي وارد آمده است. اين تصميمات آنچنان بيپشتوانه است كه علاوه بر آنكه معمولا مخالفان بسياري را در درون نظام سياسي امريكا به واكنش وا ميدارد بلكه همراهان استراتژيك و تاريخي ايالات متحده امريكا را به عدم همراهي وا ميدارد. چنانكه در مساله تغيير جابهجايي سفارت دولتهاي فرانسه و انگليس نهتنها همراهي نكردند بلكه واكنش منفي قابل توجهي را نيز از خود نشان دادند. اين واكنشها در مقايسه آنچه از سوي سران كشورهاي عربي به عنوان موضع اعلام شد معناي ويژه و مهمتري پيدا ميكند.
يكي از نكات بر جسته در تصميمات ترامپ كه تاكنون اتخاذ شده اين است كه تقريبا زمان عملياتي شدن همه اين تصميمات حداقل به سه الي چهار سال زمان نياز دارد، گويي خود او هم از عواقب و عوارض اجرايي شدن اين تصميمات بيمناك است و اينكه بهگونهاي عمل كرده و ميكند كه گويا چون مولود مطهري هستند بيهيچ تعهد و التزامي، تئوري كه سالهاست در حقوق بينالملل رنگ باخته و هيچ شأن و منزلتي ندارد.
به نظر ميرسد ترامپ ژانويه 2017 را «زمان صفر» تلقي كرده و اينگونه باور دارد، از تاريخ شروع زمامداري ايشان جهان ناگزير از پذيرش نظم جديد مورد قبول ايشان است. به همين دليل، برخلاف تاييد نهادهاي مسوول بينالمللي ايران را به عدم پايبندي به تعهداتش اعلام ميكند و ايران درگير جنگ با تروريسم را حامي آن ميداند و عربستان همراه و مشوق ترور و تروريسم را خيرخواه جهان اسلام و يار قابل اعتماد خود در منطقه معرفي ميكند، مرز را در رابطه ميان فلسطين و اسراييل به رسميت نميشناسد و از اعلام آن حتي به غلط مانند اعلام غلط و نابجاي انتقال سفارت پرهيز ميكند و با تحريك احساسات عمومي، خيابان را به جاي اتاق مذاكره مينشاند. او بين ملتها ديوار ميكشد و به عاملان رسواي جنگ در يمن سلاح ميفروشد تا شعار بيبنيان خود براي تحقق روياي امريكايي را محقق كند.
تصميمات ترامپ بدون هيچ ترديد در تمام موارد خلاف اصول و نُرمهاي متعارف در حقوق بينالملل بوده و هست و با قطع و يقين با تمام قواعد حقوق بشري به معناي ذاتي و ماهوي در تعارض است، چنانكه تصميم ايشان مبني بر انتقال سفارت امريكا ولو آنكه به لحاظ لجستيك زماني قريب به سه يا چهار سال نياز دارد. اين تصميم به دليل اينكه مقدمه بلافصلي است بر ازبينرفتن انگيزه براي ادامه مذاكرات صلح، ارجحيت يافتن قيام مسلحانه و احتمالا رواج انتفاضههاي خونين، اضمحلال چشمانداز صلح به عنوان تنها بخشي از عوارض تصميم نابخردانه رييسجمهور ايالات متحده امريكاست كه صراحتا اصول كلي حاكم بر منشور ملل متحد را نقض و برخلاف مقاصد ملل متحد است. تصميمي كه علاوه بر نقض اصول قانوني حتي مغاير اصل انصاف و عدالت در حقوق بينالملل است و ايشان براي توجيه درستي آن ناگزير از توجيه سخت و دشوار آن شد به اين ترتيب كه او در مقام اجراي مصوبهاي است كه بيش از بيست سال پيش از سوي كنگره تصويب شده و روساي جمهور سابق عاجز از اجراي آن بوده و او نميخواهد كه اين رويه غلط را تكرار كند. به اين ترتيب اين تاجر نيويوركي چونان دن كيشوت يك تنه به صلاح امور قيام كرده در حالي كه حداقل اقدام اخير ايشان، با بند يك ماده اول منشور ملل متحد، بند دوم از ماده دوم (اقدام بر خلاف حسننيت) در تعارض و در تضاد با بند سوم ماده ٢ منشور ملل متحد و روح حاكم بر منشور ملل متحد{معيار موافقت يا مخالفت با روح مفاد توافقات بينالمللي مورد علاقه و استفاده (سوءاستفاده) ترامپ است}و اصول كلي حاكم بر احترام به حقوق و استقلال سياسي كشورهاست.
شايد بتوان در تفسيري موسع و نه الزاما خارج از حدود قواعد تفسير يا مغاير با آن ماجراجويي ترامپ را به مثابه دخالت در امور داخلي فلسطينيها در نظر بگيريم، زيرا وقتي دليل براي مذاكره از بين رفت، آن هم مذاكرهاي كه با سرنوشت سياسي يك دولت- كشور وابستگي تام و تمام دارد در واقع حيات سياسي و استقلال سياسي يك كشور در سادهترين حالت در معرض تهديد قرار ميگيرد و متاسفانه خطري كه در اين ماجراجويي براي فلسطينيان ايجاد شده تا لحظه تحرير اين مكتوب به طور بالقوه با حيات و بقاي سياسي و حتي سرزميني اين كشور و مردم آن ارتباط عيني پيدا كرده است و اين موضوع چيزي نيست جز تهديد استقلال سياسي يك كشور و نقض صريح منشور سازمان ملل متحد داير بر اقدام در مبانيت با مقاصد عالي ملل متحد!
به همين دليل ضرورت دخالت شوراي امنيت براي انجام وظيفه ذاتياش كه تامين و حفظ صلح و امنيت بينالمللي است امري اجتنابناپذير به نظر ميرسد. حقوقدان