در ستايش «كريمي» بودن
علي كريمي رسانهاي است كه موردتوجه قرار ميگيرد، مسوولان را به واكنش واميدارد و حوزه عمومي را پشتوانه محكمش ميبيند. جامعه به علي كريميها نياز دارد تا ساخته شود.
2- پتر باستو، كارگردان مجارستاني فيلم «شاهد اصلي» كه شاهكارش مدتها ممنوعالپخش بود، صحنهاي را خلق كرد كه بيگمان درس بزرگي براي ما دارد. صحنهاي در يك پارك تفريحات است كه در «تونل وحشت سوسياليستي»، ماركس، لنين، استالين و انگلس از تاريكي بيرون ميآيند تا بچههاي كوچك را بترسانند. ميشود گفت همان كاري كه بسياري از ما ميكنيم. فقط كافي بود در آن تونل باشيم تا بتوانيم تقصير همهچيز را - تمام دردها، مشكلات، نارساييها، دردهاي شخصي و بيمسووليتيهايمان را- به گردن «ديگران» بيندازيم. حالا كه از تونل بيرون آمديم، متوجه شديم كه اين بيرون، همهچيز آنطور نيست كه تصور ميكرديم. حالا متوجه شديم اين خودمان هستيم كه بايد فوتبال و سرزمينمان را بسازيم.
متوجه شدهايم كه از اين بهبعد خودمان مسووليت زندگيمان را برعهده داريم و ديگر عذر موجهي نداريم كه با آن وجدان معذبمان را آسوده كنيم و بگوييم همهاش تقصير مديران فوتبال و ورزش و كشور است. توسعه و پيشرفت چيزي نيست كه خودش بيهيچ زحمت و تلاشي از راه برسد. چيزي است كه بايد براي به دست آوردنش جنگيد. بايد نارساييها را گفت و پاسخ خواست. بايد مشكلات را ديد و خواستار شفافسازي شد و همين است كه راه رسيدن به توسعه، پيشرفت، شفافسازي و ثبات اينقدر دشوار است. علي كريمي اين راه را به ما نشان ميدهد.
3- حرفهاي علي كريمي يك پيام مهم دارد؛ قانونگريزي آفت فوتبال كشور است. او از مسوولان ميخواهد بردارهاي اركان مديريت فوتبال ايران به يكسو حركت كنند: شفافسازي و توسعه فوتبال. بهنظر ميرسد در روزگاري كه رسانهها نااميد شدند، علي كريمي نااميد نيست. رسانهها تصور ميكنند اصلاحات در فوتبال به بنبست رسيده است. علي كريمي همانند بسياري از رسانهها فكر نميكند هر كاري كند، هر حرف انتقادي بزند، هر تلاشي براي پاسخگو كردن مديران، وضع هميشه همانجور ميماند. تغييري نميكند. شخصي كه سوال نميكند و پرسشي ندارد، فكر هم نميكند. افراد فكور كساني هستند كه بيشتر بهدنبال سوال و پرسش است تا پاسخ و البته به راحتي هر پاسخي را هم قبول نميكنند. قدر علي كريمي را بايد بدانيم چون اهل فكر است و ميپرسد.
4- نكته مهم همينجاست. بايد بدانيم چه كساني تصميم ميگيرند، چه كساني مديريت ميكنند، اين افراد چگونه ميانديشند. پرسش اين است كه مديران تا چه اندازه به جامعه و كشور تعلق دارند و تا چه اندازه جهان، اتفاقات دنيا و مسير پيشرفت كشورهاي ديگر را ميشناسند. بايد بدانيم تا چه اندازه با سيستم، قواعد، ساختار و قوانين آشنايي دارند. آيا با تربيت عقلي و تخصصي وارد عرصه مديريت و نخبگي شدند يا تصادفي، فيالبداهه يا با رانت؟ 15مهر 1396 مهدي تاج در نشست خبري در واكنش به اشتباهات مديريتي در فوتبال جملهاي كليدي را بيان كرد: «بايد ياد بگيريم اگر اشتباه كرديم، استعفا بدهيم و عذرخواهي كنيم. اينها مسائلي است كه بايد به تدريج جا بيفتد. حداقل بيايند و بگويند اشتباه كرديم» جمله مهمي است كه بايد ثبت شود. چنين شهامتي در مديران فوتبال ايران وجود دارد؟