• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3187 -
  • ۱۳۹۳ يکشنبه ۳ اسفند

گزارشي از يادگارهاي ستارخان در تبريز

گرد فراموشي بر خاطرات سردار

 

  سحر فكردار / صد سال هم خيلي طولاني است و هم خيلي نزديك و آشنا. هيبت اين اسم و آن ياد آنقدري گيراست كه انگار هنوز هم بيشتر مردم شهر در همين روزگار با قهرمان مشروطه زندگي مي‌كنند. براي تبريزي‌ها «ستارخان» قهرماني افسانه‌يي نيست و مثل يك عضو قديمي از خانواده كه حالا سال‌هاست ترك دنيا گفته، به يادش هستند. درست مثل يك فاميل ِ آشناي دور كه همه فقط به قهرماني‌اش ايمان دارند.
حالا صد سالي مي‌شود كه ستارخان دور از تبريز به خواب ابدي رفته و فقط نشانه‌هايي هرچند كوچك ولي پراهميت از خود به يادگار گذاشته است. اگر تاريخ را هميشه با تكه‌هاي به جا مانده در خشت و خانه‌هاي قديمي ورق مي‌زنند، براي گفتن از ستارخان نياز به بهانه نيست انگار كه اين طور در ذهن‌ها حك شد يادش.
براي لمس زندگي فيزيكي او چيز زيادي به جا نمانده و شايد اگر سال 87 همت مردم محله اميرخيز تبريز نبود حالا حتي خانه‌اش هم در غفلت سازمان ميراث فرهنگي به يك ساختمان مدرن تبديل مي‌شد. ولي مردم محله همت كردند و با نوشتن نامه‌اي از نگراني خود براي تخريب خانه گفتند و بالاخره مسوولان را مجاب به بازسازي خانه ستارخان كردند.
كوي اميرخيز از محله‌هاي بسيار قديمي و با اصالت تبريز است كه هنوز هم بافت سنتي و قديمي خود را حفظ كرده و در كوچه‌هايش زندگي با تمام جزيياتش جريان دارد. خانه‌هايي هم اندازه و هم سطح، دكان‌هاي كوچك با پيرمردهايي كه اگر ازشان نشاني خانه سردار را بپرسي با دقت تمام برايت نقشه راه را نشان مي‌دهند. خانه سردار در كوچه‌يي به نام خودش قرار دارد، خانه‌يي كه پس از بازسازي تا امروز با كاربري دفتر حقوق بشر اسلامي در شمالغرب از آن استفاده مي‌شود. ستارخان قبل از وارد شدن به جريانات مشروطه و همكاري با انجمن غيبي، در همين محله اميرخيز در كار خريد و فروش اسب بود.
كالبد موجود اين خانه متعلق به دوران پهلوي و آجركاري‌هاي اجرا شده در نماي شمالي خانه از ويژگي‌هاي خاص معماري آن است البته بناي اصلي، متعلق به دوره قاجار، خانه‌يي با حياط‌هاي اندروني و بيروني بوده است.
ولي فرق اساسي اين خانه تاريخي با ديگر نمونه‌هاي مشابه آن در اينجاست كه خانه ستارخان بيشتر از اينكه ارزش معماري داشته باشد به دليل تعلق به سردار ملي قابل اهميت است.
 از خانه بازسازي شده و زيباي ستارخان كه بيرون مي‌آيم بيشتر دلم مي‌گيرد از اينكه سردار با وجود داشتن چنين خانه‌يي با همسايه‌ها و مردماني آشنا چه بي‌رحمانه سال‌هاي آخر زندگي خود را در خانه‌يي كوچك و اجاره‌يي در تهران به سر كرد و در غربت چشم بست.
خانه كوي اميرخيز در عصر جنبش مشروطه يعني از اواخر حكومت ناصرالدين شاه تا زمان حكومت سه ساله محمدعلي شاه محل سازماندهي و ستاد فرماندهي مبارزان مشروطه خواه و جنگ‌هاي ضد استعماري ستارخان و نيروهاي او عليه استعمار روس بود. اين خانه پس از عزيمت ستارخان و باقرخان به تهران در غربت ماند. پس از يورش دوم روس‌ها به تبريز در جريان شكست مشروطه، خانه يا ستاد فرماندهي انقلابيون مشروطه‌خواه توسط اشغالگران به توپ بسته شد.
ولي در تبريز يك خانه ديگر هم پيدا مي‌شود كه يادآور سردار ملي و مشروطه‌ باشد. خانه‌يي كه خيلي شناخته شده‌تر از خانه خود سردار است و امروز به يكي از نقاط مهم گردشگري تبريز تبديل شده است. «خانه مشروطه»، با معماري سبك قجري خود، بسياري از نشانه‌هاي مشروطه را در خود حفظ كرده و امروز كاربري موزه دارد.
جز مجسمه پيكر سردار و چند نقاشي از او كه همه اينها قدمت چنداني ندارند، تنها يك يادگار از او كه به عنوان گران‌بهاترين شيء اين خانه از آن ياد مي‌شود، وجود دارد. «اسلحه كمري ستارخان» كه يك قبضه تپانچه ماوزر 10 تير روسي است، به همراه غلاف چرمي آن توسط يدالله خان سردارملي پسر ستارخان به گنجينه مشروطيت تبريز اهدا شده است.
اينها تمام داشته‌هاي مادي ستارخان را در تبريز شكل مي‌دهد. اين نشانه‌هاي مادي و فيزيكي آنقدر كوچك و فراموش شدني هستند كه شايد خيلي از تبريزي‌ها اصلا از نفس وجودشان در اين شهر اطلاعي نداشته باشند و كمتر كسي از نشاني خانه سردار با خبر باشد. ولي ياد سردار بعد از صد سال به اين داشته‌ها زنده نمانده و چيزي عميق‌تر اسم و رسم او را مثل جزيي جدا نشدني از خاك تبريز خيلي آرام و بي‌صدا ريشه دوانده است.
هر چند مثل خيلي ديگر از جاهاي تاريخ كه مردم فراموش‌شان مي‌كنند، امروز هم مردمان كمي از اقدامات و خدمات ستارخان در جنبش مشروطه خواهي آگاهي داشته باشند و فقط تا جايي مي‌دانند كه اين دو اسم به يكديگر گره خورده است.
با تمام اينها رسم مردانگي و شجاعتي كه ستارخان از خود به يادگار گذاشت به تمام يادبودهاي مادي مانده از او مي‌چربد و اين ميراث معنوي را شايد طي اين سال‌ها در دوره‌هاي مختلف تاريخي در رفتار و اقدامات مردمان آذربايجان بتوان ديد. اين شجاعت ماندگار و صلابت اصلي‌ترين ميراث به جا مانده از سردار است كه در هيچ موزه و سنگ نوشته‌يي نمي‌توان به آن دست يافت.
شايد به همين دليل است كه در طي اين سال‌ها القابي مثل اول غيرتمند آذربايجان، رييس جميع مجاهدان تبريز، سردار جان نثار، باغبان باغ وطن، سردار وطن پرست، فدايي جانسپار، مدافع مطلومين، مرد رشيد و جانباز، مجسمه غيرت، مجاهد پاكباز و... به او سنجاق شده و با اينچنين انديشه‌يي به اقدامات ستارخان نگاه مي‌شود. ستارخان انگار معناي همين القاب را به عنوان ميراث معنوي خود براي نسل‌هاي بعدي به يادگار گذاشته است. سردار ملي كسي كه مي‌گفت«تسليم نشويد! تن به بردگي ندهيد! مانند سنگ، مانند آهن و فولاد باشيد!»
دكتر محمدحسن پدرام، يكي از پژوهشگران حوزه مشروطه مي‌گويد: «ملت ايران داراي استعداد ذاتي است و روحي زوال‌ناپذير دارد و از همين نطفه است كه تاريخ ايران همواره مرداني بزرگ و سياستمداران سترگ را به خود ديده است ولي همه آنها مانند الماس زير خاكروبه‌ها پنهان شده‌اند يا اگر دست به اصلاحاتي زده‌اند، جان خود را روي آن گذارده و به‌ديار نيستي روانه شده‌اند.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها