عرقريزان تئاتر براي جيب سالنهاي خصوصي
محسن بهرامي
روزگاري براي به ثمر رسيدن يك نمايش مدتها بايد روي متن، طرح، ايده يا فرم اجرايي فكر ميشد و تمام ظرافتها مورد توجه قرار ميگرفت تا نمايش بر صحنه متولد شود و مخاطب از ديدن تمام توان گروه تئاتري بنا به سليقه خودش لذت ببرد. تئاتر محصول فكر و انديشه بود و فرهنگ خودش را منتقل ميكرد. همان روزها براي كارگردانان بزرگ و كوچك زمان و مكان مهيا ميشد، هرچند اندك اما آثار نمايشي بينگراني از نيازهاي مالي و در لواي حمايت دولت براي اجرا آماده ميشدند. روزگاري كه نشانههايي از تفكر در نمايشها قابل مشاهده بود و مخاطب با ديدن بسياري از آثار حداقل ساعتي يا شايد دقيقهاي به فكر ميرفت.
گذشت و گذشت... قرارداد نمايشها تبديل به نيمي گيشه و نيمي كمكهزينه دولتي شد. كمكم سروكله سالنهاي خصوصي و نيمه خصوصي پيدا شد تا شايد براي كمبود سالن در خيل عظيم گروههايي كه خواهان اجراي نمايشهايشان بودند، مرهمي باشد اما حيف كه اين سالنها با گذشت چند سال از تولد و قد كشيدن به هيولاهايي تبديل شدند كه تئاتر و تئاتري را ميبلعد تا جيب خودش را پر كند. بعيد نيست تا چند وقت ديگر اين جمله را واضحتر از حالا بشنويم كه «چقدر پول ميدهيد تا تئاتر اجرا كنيد؟»
امروز تمام فكر، انديشه و توان تئاتر روي پرداخت بهاي سنگين سالنهاي خصوصي و هزينه تبليغات و فروش متمركز شده است. در چنين شرايطي طبيعي است براي فروش بيشتر پاي ستارههاي سينما كه بويي از خاك صحنه در مشام ندارند به صحنه باز شود و از آن دردناكتر بازيكنان فوتبال و خوانندگان و... در چنين فضايي ديگر به ندرت ميتوان نمايشي ناب به صحنه ديد؛ نمايشي كه از جان هنرمند پيراهن پاره كرده بيرون آمده باشد. در صحنهاي كه امروز آشفتهبازاري بيش نيست.
بازيگر