«روحاني» و تقصير او در وضعيت «ضد روحاني»
علي وراميني
تقديم كتاب «چنين كنند بزرگان» بسيار جالب است. نجف دريابندري بزرگ در ابتداي آن نوشته است: تقديم از سر «ناچاري». حكايت ما در انتخابات گذشته و قبلتر آن هم همين بود. ناچار بوديم به اين انتخاب. تا شعاع چند كيلومتريام هر نخبه، فرهيخته، استاد دانشگاه، هنرمند و همكاري كه ميشناسم براي تصاحب دوباره صندلي رياستجمهوري حسن روحاني حنجرهها پاره كردند و قلمها زدند. منتي هم نيست. نگران خود بودند و آيندهشان. نگران كشورشان بودند و مردمشان. آنهايي كه نگران وضعيت جانشين و بديل رييسجمهور فعلي بودند، اعتبار، آبرو و محبوبيت خود را همگي خرج كردند كه در اين وضع و حال و با توجه به گزينههاي موجود، روحاني سكاندار اين مملكت باشد. آنهايي كه از پس صد تامل به روحاني راي دادند، ميدانستند كه در چه بافتاري، به چه شخصي و با چه ويژگيهايي راي ميدهند. ميدانستند كه پيچيدگيهاي «ساختار- كارگزار» تا كجا به روحاني اجازه ابتكار و قدرت عمل ميدهد. نخبگان فكري حامي روحاني تاريخ خوانده بودند، ميدانستند كه تحول اقتصادي، سياسي و اجتماعي با شتاب شكل نميگيرد. ميدانستند كه تحول عميق، كار يك فرد تنها نيست. آنها ميدانستند كه دوران ابرمردها گذشته است و ديگر كسي نبايد در انتظار قهرماني باشد كه آوار سالها ويراني را به يكباره به دولتسرا تبديل كند. با همه اينها نخبگان مطالبهاي جدي از دولت روحاني داشتند و دارند. آنها خواستار عقلايي رفتار كردن دولت در هر وضع و حالي هستند. عقلاني رفتار كردن در هر حوزهاي و به خصوص در حوزه سياست در خلأ شكل نميگيرد. هنگامي شما ميتوانيد داعيه عقلايي رفتار كردن داشته باشيد كه منطق و استدلال پشت تصميمهاي خود را در فضاي تخصصي ابتدا و بعد از آن در سپهر عمومي بيان كنيد. انتقاد و استدلال مخالفان تصميمگيريهايتان را بشنويد. به آنها يا پاسخ دهيد و دلايل مخالفان را بياعتبار كنيد يا بپذيريد و در تصميمگيريها تاثيرگذاري كنيد. در آخر سر هم استدلالهاي نهايي و منطق، پشت تصميمگيريها و بهخصوص تصميمگيريهايي كه با زندگي روزمره و امرار معاش مردم ربط مستقيم دارد را از طريق بازوهاي اطلاعرساني به سطح عمومي جامعه بياوريد. يعني مردم بدانند كه اگر قرار است تغييري در زندگيشان ايجاد شود، اين تغيير براي چيست و به كجا ميانجامد؟
فضايي كه از پس اعلام بودجه سال 97 عليه روحاني راه افتاد را از منظري كه ذكر شد ميتوان بررسي كرد. اين نااميدي شتابزده از پس يك تصميم و با توجه به انتظار عقلايي رفتار كردن دولت روحاني را به سه عامل (حداقل) ميتوان ربط داد. دوتا از اين عوامل را دولت مستقيما دخل و تصرف دارد و يكي از آنها غير مستقيم يا حداقل با ساز و كاري انتزاعيتر در آن دخيل است.
اول اينكه روحاني انتقادها را ميشنود. همانطور كه گفته بود. كسي هم براي انتقاد از او هزينه نميدهد. اما گويي توجهي هم به آنها ندارد. يعني تيم تصميمگيري خود را بينياز به تامل در رابطه با انتقاد نخبگان ميداند. اين وضعيت از هر دو سو براي روحاني ضرر است. يا نخبگان درست ميگويند و تيم دولت بايد در تصميمگيريهايش به نظر آنها توجه كند يا اينكه دولت استدلالهاي خود را قويتر ميداند. در اين صورت هم بايد اين استدلالها را بيان كند كه نشان دهد دوران تصميمگيريهاي احساسي و گترهاي در بالاترين سطح تصميمگيري يك كشور به سر آمده است. مورد ديگر در به وجود آمدن چنين وضعيتي انتخاب افرادي در تيم دولت است كه از كف مطالبات رايدهندگان به روحاني، بسيار دورتر و پرتتر هستند. اين انتخابها به يكدلي بين روحاني و رايدهندگانش آسيب جدياي وارد كرد و متاسفانه مثل اينكه رييسجمهور هم قصد ترميم آن را ندارد. اما مورد سوم كه به لحاظ عيني دولت در آن تاثيري ندارد (البته بيتاثير هم نيست) جايگزين شدن سلبريتيها به جاي نخبگان فكري است. سلبريتي قطعا نه از پيچيدگيهاي سياست خبر دارد و نه از سازوكارهاي اقتصادي. احساسي تصميم ميگيرد و معمولا با شتاب بسياري سرد و گرم ميشود. متاسفانه دايره مخاطبان اين واكنشهاي احساسي امروزه به يمن شبكههاي اجتماعي بسيار گسترده شده و اگرچه در بعضي مواقع به نفع مصلحت عمومي بوده است اما از تالي فاسدهاي عميق آن نميشود غافل شد.