شهر بارانهای نقرهای
درباره نمایشگاه عکس «رشت؛ بازآرایی»
ساره بهروزی
شهرها با ویژگیهایی ظاهری که دارند همیشه فضاهای جذابی برای پرسهزنی و کشف بودهاند. اگرچه در دنیای امروز ارتباط عاطفی بین انسان و فضاها بسیار زودگذر هستند، اما گاهی یک نوع لذتی ایجاد میکنند که فراموشنشدنیاند.در گشت و گذار فرهنگی و بازدید از چند گالری، اینبار از نمایشگاهی دیدن کردم که علاوه بر جذابیت، دارای چند ویژگی جالب توجه هم بود. نمایشگاه عکسی با عنوان «رشت؛ بازآرایی» «عکاس: سعیده افروخته». عنوان نمایشگاه دارای مفهوم جالبی است، نگاهی دوباره به شهر. این نگاه دوباره یا بازآرایی از عواطفی سرچشمه گرفته که از هنرمند عکاس دور مانده است. این غیاب و جاماندگی در صندلیهای خالی و نمایی دور از ساختمانها در عکسها بازنمایی میشود. دوری و جدایی از شهر و گسستهای ذهنی در قالب انعکاس در شیشه یا گودالهای آبی و دیگر اشیا قرار میگیرند و قاب در قاب میشوند. مانند رویاهای شبانه که به نوعی انعکاس از واقعیت هم هستند، اما ما نمیتوانیم لمسشان کنیم. رویاها با وجود اینکه جزیی از ما هستند، ولی دور و در حال گذرند.افروخته با هنرمندی جالب توجهی، یک جستجو برای یافتن میل گمشده را در عکسها نشاندادهاست. این میل
میتواند بازگشت به زادگاه باشد. زیرا فضاهای شهری آنقدر قدرت دارند که نوعی انگیزش ایجاد کنند. در نمونههای دیگر از عکسها شاید بتوان گفت خاطرههای فردی نیز سهم بسزایی داشتند؛ بهگونهای که رشت نماینده فرد قرار گرفته است. این نماینده دور مانده میکوشد نشان دهد چه نسبتی بین ذهن و شهر ایجاد میشود، هنگامی که از آن دور میشوی و بازمیگردی. حس مخاطب در بازدید از عکسها، هم به شهر نزدیک است و هم دور. فضای شهر و فضای اجتماعی با ساختمانها در هم تلفیق میشوند تا بهتر بتوانند ذهنیت عکاس را نشاندهند. حالا چون رشت ویژگیهای معین و مشخص جغرافیایی مانند باد و باران را داراست؛ جذابتر شدهاست. بنابراین در بخشی از هویتش با ثبت حرکت و سرعت همچنین با سکون و ایستایی، یک ساختار نشانهای تاثیرگذار برای مخاطب دارد. این نمایشگاه شامل دو بخش عکس و ویدئو آرت است. هنرمند عکاس لنز دوربین را کافی ندانسته و از شیشهها و ورقهای آلومینیومی به ثبت از آنچه میخواسته کمک گرفته است. انعکاس کلاویههای پیانو در دل برگهای درختی تنومند لذتی دو چندان دارند، وقتی که نرمی حرکت باد هم در عکس حس میشود. اگرچه چندتایی هم انتزاعیاند پس به دقت بیشتر مشاهدهگر نیاز دارند، اما لطافت باران و گذر باد در بیشتر اثرها قابل لمس هستند. زیرا درست در جاییکه رنگها در بازتاب گویهای شیشهای درهم تنیده شدهاند در نمای دورتر، بخشی از میدان یا گوشه دیگری از شهر پنهان شدهاست. بخش دوم در فضای گالری دیدن ویدئو آرت است که حرکت گسترده و پویاتری را شامل میشود. عناصری متشکل از تصاویر و حضور موسیقی و آواهای محلی. در این قسمت هم مانند عکسها واسطهای بین بیننده با نمایش ویدئو وجوددارد. باید روبروی یک شیشه کوچک پر از ترک روی دیواری سفید که طراحی نقوشی مانند ریشه دارند بایستیم تا تماشاگر تصاویر ویدئو باشیم. به راستی از پشت این شیشه ترکدار تصویرهایی از شهر دیدن دارد. در این تصویرها ارتباط سر و صداي زندگی مادی انسان و حرکت ماهیها، گفتمانی از طبیعت و فرهنگ را به نمایش میگذارند. آرامش قطرههای باران بینظیر است. حرکت ماهیها، همچنین چالههای پر از آب و صدای فروشندههای بازار از پشت شیشه ترکدار مفهومی از نشانهها را دارا هستند. مانند نشانهای از شهری که پویاست، عواطف آدمی که در تغییرات ترک برداشتهاست. حتي میتوان به یک رویش اشاره داشت؛ رویشی دوباره که از لابهلای ریشههای طراحی شده روی دیوار به خوبی قابل مشاهدهاند. اما از شهر و تمام عناصرش فاصلهدارند.
این انسان ناچار و ناگزیر از جدایی و از راهی دور به این شهر پویا و درحال حرکت مینگرد. المانهایی از شهر مانند آواهای محلی بازار شهر، باران، ماهی، که مدام تکرار شدهاند را نیز میتوان به مثابه شخصیت شهر رشت تصور کرد. همچنین چون جعلی و ساختگی نیستند، انگار سرنوشت را رقم میزنند. در هرحال موسیقی، صدا، تصویر با حضور همزمان نشانهها برای مخاطب هم یک فضای درونی محسوب میشوند و هم یک فضای چندگانه واقعی و بیرونی. همین حرکت و سرعت دوربین در قاببندیها نشان میدهد که شهر ارزش دارد و مهم است. اینچنین است رشت، شهری که به بارانهای نقرهای یا شهر باران شهرت دارد، در نگاه تیزبین هنرمند سوژه میشود.