در دفاع از محسن هاشمي
سيدعبدالجواد موسوي
فحش دادن به محسن هاشمي را هيچ رقمه نميفهم. از آن مستندسازي كه دعوي تاريخ پژوهي دارد هيچ توقعي ندارم. بر انساني كه سراپا كينه است هيچ حرجي نيست كه چشم بربندد و دهان بگشايد به عربده و دشنام و تهمت. او نه گوشي براي شنيدن دارد و نه دلي براي مهر ورزيدن و نه عقلي براي انديشيدن. همچون كودكي لجوج براي رسيدن به خواستههايش هيچ حد و مرزي نميشناسد. اما از دوستان روزنامهنگارم توقع دارم. بدجوري هم توقع دارم. توقع دارم قبل از آنكه به محسن هاشمي فحش بدهند دست كم يك بار گفتوگويش را ببينند. يك گفتوگوي كوتاه دو، سه دقيقهاي كه اصلا يك كلاس درس است براي همه آنها كه دعوي كار سياسي دارند و نه تنها براي اهل سياست كه براي همه ما ميتواند سرمشق باشد تا بدانيم در موضوعي حساس چگونه ميتوان سخن گفت. تا بدانيم در چنين مواقعي چگونه ميتوان هم جانب انصاف را فرونگذاشت و هم گزك به دست دشمنان نداد. تا بدانيم چگونه ميتوان هم بر سر عقايد خود باقي ماند و هم چيزي نگفت كه حريفان و رقيبان را برآشوبد. اين فيلم كوتاه را ميتوان بارها و بارها ديد و بر سر كلمه كلمه آن درنگ كرد تا معناي واقعي رندي و سياستمداري آشكار شود. آنها كه محسن هاشمي را به خاطر اين گفتوگوي كوتاه- توجه بفرماييد كه فعلا فقط و فقط موضوع اين يادداشت همين گفتوگوي كوتاه است- مستحق دشنه و دشنام ميدانند و او را به سازشكاري و عقبنشيني از عقايدش متهم ميكنند نه سياست ميفهمند و نه محسن هاشمي را خوب ميشناسند. اگر فكر ميكنند سياست يعني حرفهاي مهيجِ پوپوليستي بهتر است به همان معجزه هزاره سوم دخيل ببندند و اگر هم براين پندارند كه محسن هاشمي اكبرگنجي است بهتر است هر چه سريعتر به روانپزشك مراجعه كنند. در راه اصلاحِ كژيها كه خطرهاست در آن، شرط اول قدم صبوري و تعقل است. هر كه دارد سر همراهي ما بسمالله.