زندگيهاي خارج از گود
محمد زينالياُناري
اكثر ما در جامعه زندگيهاي رسمي و ثابت شدهاي را به عنوان مرجع و اصول پايه شيوه زندگي ميشناسيم. يك بار وقتي با يك پزشك مصاحبه ميكردم، درآمد خودش را با طلافروش مقايسه ميكرد و از اين جهت كه طلافروش داراي پول، مكنت، ويلا و ارزش اجتماعي است، خود را با او قياس ميكرد. اگرچه در بازار داغ فعاليتهاي علمي اغلب مردم دنبال يادگيري حرفه پزشكي هستند، اما من ميديدم كه پزشك هم دنبال قياس خود با طلافروش است. در نتيجه، مرجعهاي ما به سوي فعاليت اقتصادي درآمدساز و بازتوليد حرفههاي آكادميك به مثابه شغل درآمد ساز هستند.
در نتيجه، رشتهها و كارهايي كه خود را با چنين شيوه كار و كرداري قياس و تطبيق نميدهند، رفته رفته از آن ور بام ميافتند. در واقع همانطور كه از قديم هم خانههاي اعيان و اشراف ميتواند امروزه به عنوان ميراث فرهنگي قلمداد شود، كار افراد درآمدساز و خوشگذران امروز به عنوان مرجع اصلي معناگروي در زيست روزمره به شمار ميرود. به همين جهت هم سالهاي سال است كه همه از پول خرج كردن لردي و زندگي لاكچري و امثالهم صحبت ميكنند.
در نتيجه، به تدريج در جامعه زندگي آدمهاي فرودست اقتصادي مانند معلم، دهقان، كارگر و... به زعم تلاشها و وفاداريهاي بسياري كه آنها در طول تاريخ انجام دادهاند خارج از مرجعيت اجتماعي قرار ميگيرد تا جايي كه شايد بتوان گفت امروزه آنها خارج از گود زندگي ميكنند و در مركز زمين تماشا قرار نگرفتهاند. ما ميگوييم كه «مردم همهچيزشان به چشمشان است»، «از دل برود هر آن كه از ديده رود»... در نتيجه، آن نوع زندگي كه كمتر عيان ميشود، مورد جستوجوي مردم قرار نميگيرد و به تدريج شيوه زندگي گروههايي كه خود را بازتاب بيشتري ميدهند، بر فرهنگ عامه سيطره مييابد.