بالاخره چي ميشه؟
ميتوان دستهاي مخالفان دولت را تا حدودي در پشت اين وقايع ديد ولي در هر حال زمينههاي اجتماعي مهمي دارد كه نااميدي يكي از زمينههاي آن است. بدتر از همه نداشتن يك رسانه كارآمد و قابل اعتماد است؛ رسانهاي كه از دروغ پرهيز كند و اعتماد مردم به آن جلب شود، بيش از هر چيز ديگر نياز جامعه ايران است. پيش از اين نيز يادداشتي نوشتم تحت عنوان «خستگي اجتماعي». واقعيت اين است كه اين حد از تنشها و فشارهاي گوناگون، جامعه را خسته ميكند و به جايي ميرسد كه مثل يك شيشه تحت فشار، شكسته و به هزاران قطعه ريز تبديل ميشود. اگرچه نميتوان براي اين مشكلات نسخه پيچيد، ولي در هر حال مجموعه مشكلات فوق، هنگامي حل خواهد شد يا حداقل در مسير تخفيف قرار ميگيرد كه حداقلي از انسجام داخلي ايجاد شود. البته برخي از نيروها عادت دارند كه بگويند، مردم همگي وحدت دارند و اختلافي نيست، فقط سياسيون هستند كه اختلاف دارند. ولي گمان نميكنم كه اينبار كسي باشد كه بخواهد اين حد از سادهنگري را تبليغ كند، يا مدعي آن شود. اين وحدت و انسجام ممكن نميشود، مگر با يك شرط اساسي. اينكه تبعيضهاي ناروا اگر هم به كل و در يك لحظه برداشته نميشود، حداقل كاهش يابد. كساني كه سهم بيشتري از كيك قدرت و اقتصاد و بودجه سالانه كشور را دارند، به نفع خودشان است كه اين سهم را عادلانهتر كنند، چون در اين صورت حداقل ميتوان اميدوار بود كه در آينده هم كيك مزبور وجود دارد تا سهمي به آنان برسد. در غير اين حالت، معلوم نيست كه اصولا در آينده كيكي و سهمي وجود داشته باشد. تبعيض و بدتر از آن تحقير يكي از ريشههاي اين تشتت و چندپارگي است. تبعيضي كه در سياستهاي مشاركتجويانه مردم ديده ميشود و آنان را به گروههاي ذيحق و بدون حق تقسيم ميكند و برخي را از گردونه مشاركت خارج ميكند. تبعيضي كه در اعمال قانون وجود دارد. تبعيضي كه در سياست رسانهاي رسمي وجود دارد. تبعيضي كه در بودجه و تخصيص منابع وجود دارد و انواع و اقسام گوناگون اين تبعيضها ميتواند عامل اين گسست و عدم انسجام باشد. ولي از تبعيض بدتر هنگامي است كه به مرحله تحقير ديگران وارد ميشويم. به ميزاني كه ديگران كوچك و خوار شمرده شوند، احساس تحقيرشدگي خواهند كرد و اين احساس بسيار خطرناك است. اگر كسي يا كساني خوار شمرده و ناديده گرفته شوند، دير يا زود فرصتي براي بروز خويش نيز پيدا ميكنند. در چنان احوالي حيرتزده ميشويم كه اين مجموعه افراد كه حقير دانسته ميشدند، چگونه در حال ابراز وجود هستند. چارهاي نداريم جز آنكه توجيه كنيم و آنان را عامل بيگانه يا توطئهگر خطاب كنيم و اين نيز بر ناپايداري وضعيت ميافزايد.