ترامپ، هيلي و اقدامهاي خارج از قواعد
و عرف ديپلماتيك
٣- اعمال مجمع عمومي مربوط به اموري كه طبق اين ماده توجه او را به آن معطوف ساختهاند تابع مقررات ماده 11 و 12 است.
و در نهايت ماده ٩٩ منشور سازمان ملل متحد نيز اظهار ميدارد؛ رييس كل دبيرخانه ميتواند در هر امري كه به نظر او ممكن است حفظ صلح و امنيت بينالمللي را به مخاطره اندازد توجه شوراي امنيت راجلب كند.
ملاحظه در هر سه ماده كه مورد تاكيد ماده سوم از آيين كار شوراي امنيت قرارگرفته است يك قدر متقين دارد و آن هم «مساله صلح و امنيت بينالمللي» به عنوان مهمترين وظيفه و تكليف ذاتي شوراي امنيت سازمان ملل متحد است كه اين شورا را مكلف ميكند در برابر هر وضعيتي كه اين مساله را به خطر مياندازد وارد عمل شده، ضمن اتخاذ تصميمات مقتضي از صلح و امنيت بينالمللي پاسداري و محافظت كند.
حال با تدقيق سخنان نيكي هيلي كه تاكنون به صراحت نشان دادهاند ابايي از بروز و ظهور رفتارهاي خلاف عرف و معمول ندارند و مقايسه با آنچه مستند به قواعد و مقررات گفته آمد به نظر ميرسد بايد از اين فرض سادهانگارانه كه ايشان بدون توجه و از سر غفلت چنين سخناني را گفتهاند، عبور كرد. ايشان به نيكي ميدانند آنچه ايشان به آن ورود كردهاند هرگز از حيث ماهيت از جمله مواردي نيست كه در قلمرو صلاحيت شوراي امنيت سازمان ملل متحد قرار گيرد. اين اظهارات به طور قطع مقدمهاي است براي توجيه تصميم احتمالي ماه ژانويه دونالد ترامپ در ارتباط با برجام، اقدامي كه نظير آن در نمايش هجو نيكيهيلي براي انتساب موشكهاي پرتاب شده به عربستان به ايران، ديده شد. اين استدلال زماني قويتر به نظر خواهد آمد كه نميتوان با هيچ معياري آنچه در ايران تا اين مرحله رخ داده است را فراتر از مساله داخلي مرتبط با حاكميت داخلي يك عضو سازمان ملل متحد دانست.
به اين ترتيب شيوه بهانه جوي حاكميت لجوج ايالات متحده امريكا ايجاب ميكند؛ نخست، ايران در هر شرايطي كه يقينا آسان و سهل نيست همواره بر مسير تدبير و مدارا به تمشيت امور داخلي و بينالمللي خود بپردازد. شيوهاي كه تاكنون در اكثر موارد نتايج قابل توجهي را براي منافع ملي داشته است. دوم، ضرورت دارد كه مجموعه حاكميت در رفع سوءتفاهمات بينالمللي در زمينه حقوق بشر اقدام كند. صرف تكذيب و انكار و انفعال در اين زمينه كه در عمل به پاشنه آشيل ايران در مناسبات بينالمللي تبديل شده است مغاير با مصالح و منافع
عمومي است.
سوم، اقدامات رييسجمهور ترامپ چنانكه تاكنون معمول وي بوده، نهتنها خارج از قواعد و عرفهاي ديپلماتيك است بلكه در بسياري موارد مغاير با تعهدات و مقررات بينالمللي است مانند دو فقره اقدام اخير نماينده اين كشور در سازمان ملل متحد، به همين دليل دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي ايران بايد فراتر از ديپلماسي عمومي و انكار و تكذيبهاي مكرر و صِرف، از ظرفيتهاي قانوني موجود بهرهمندي مناسب را بر طبق قواعد حقوق بينالملل كند. چهارم، انفكاك و انشقاق بين سياستهاي خارجي و داخلي را در عمل مضمحل بايد كرد. اين وضعيت قوام بيشتري به كاريزماي بينالمللي ايران هم ميبخشد. پنجم، تبيين ماجرا براي كشورهايي كه اكنون در كنار و همراه ايران هستند نه تنها اقدامي مفيد بلكه ضروري است، اين اقدام ميتواند اعتماد به نفس بيشتري به آنها در مواجهه با ترامپ (نه الزاما نظام سياسي ايالات متحده امريكا) اعطا كند. حقوقدان