آقايان مسوول؛ زلزلهزدگان را بيخبر نگذاريد
گروه اجتماعي| 7 روز مانده تا زلزله كرمانشاه، دوماهه شود. 7 روز مانده تا بيخانماني و آسيبهاي رواني و جسمي بيش از 100 هزار انسان، دوماهه شود. 53 روزي كه از 21 آبان تا امروز گذشت، براي ما كه گرفتار آوار زلزله نشديم، ايام عادي همراه با تاثر ناشي از همدردي با زلزلهزدگان كرمانشاه بود اما براي ساكنان مناطق زلزلهزده، درك معناي لرزيدن از سرما و گرسنگي و بيخوابي و ترس و از دست رفتن اميدها و نابود شدن آرزوها... زلزله، مثل جنگ است. امدادگراني كه به مناطق زلزله زده ميروند، در خاطراتشان به ياد ميآورند كه «انگار بمباران شده بود. انگار جنگ...» اما زلزله، برخلاف جنگ، همهچيز را بيبازگشت ميكند و در اين ميان، اگر دستهايي به سمت آسيبديدگان دراز نشود كه آنها را از آوار نااميدي نجات دهد، منطقهاي كه گرفتار زلزله شده، براي هميشه از دست رفته است. جنگ، حداقل از اين بابت اندك رحمي روا ميدارد به بازماندگانش. شهر جنگزده، لقبي ميگيرد و جايگاهي نزديك به عرش، چنانكه سرپل ذهاب و قصر شيرين و ارتفاعات بازي دراز. اما حالا كه دوسوم سرپل و قصرشيرين و ارتفاعات بازي دراز، خاطره آوار است... .
زلزلهزدگان كرمانشاه، امروز بيش از هرچيز، از تنها ماندن گله دارند. از اينكه در اوج ناآگاهي و بياطلاعي، تنها ماندند. شور روزهاي اول فرونشسته و اين، ترسي بود كه زلزلهزدگان، بازماندگان لرزش 7 و 3 ريشتري 21 آبان، از همان اولين ساعتهاي بعد از زلزله، آن را با گوشت و پوست حس كردند؛ بسيار بيشتر و ملموستر از درد فروريختن و فرو افتادن تيرآهنها و ديوارهاي گلاندود. زلزلهزدگان؛ روستانشيناني كه زندگي شان و دام و رمه شان زير آوار ماند، در اين 53 روز، يك شب بدون نگراني پلك بر هم نگذاشتهاند، نگراني از لرزش دوباره زمين. ديروز يكي از ساكنان روستاي «كوييك» به دفتر روزنامه تلفن زده بود و صدايش پشت سيم تلفن ميلرزيد. او از اينكه كارمزد وامهاي ساخت و ساز چقدر است، قسط اين وامها چقدر است، از اينكه مهلت پرداخت اقساط چقدر است، نگران بود. مرد روستايي 15 راس گوسفندش زير آوار طويله همجوار خانه خشت و گلياش جان داده بودند و وقتي بعد از سه روز، لاشه باد كرده گوسفندها را از زير آوار بيرون آوردند، مرد دو دستي بر سرش زد و وقتي خواهرش را از زير تيرچوبي فروافتاده سقف آوار شده بيرون آوردند و گفتند احتمالا قطع نخاع ميشود اينطور بر سرش نكوفته بود. در اين 53 روز، خانواده اين مرد، سبد غذايي گرفتهاند و چادر گرفتهاند و كانكس گرفتهاند و وسايل گرمايشي گرفتهاند اما خواهر كه حالا ويلچرنشين شده، هنوز شبها در چادر ميخوابد و از ترس زلزله و از ترس فرو ريختن سقف، پا به كانكس نميگذارد. مرد ميگويد كه دوشنبه شب باران، سيل شد و پهنه خاكي روستا را درنورديد و حجم 4 متري و 6 متري كانكسها پر شد از خاك و ديد افقي، بعد از 700 متر كور شد و هيچ امدادگري در روستا نبود كه ببيند چادرها مثل يك تكه پارچه روي سيل شناور مانده است. تا امروز هم هيچ مسوولي از فرمانداري و دهياري نيامده به روستايشان كه بگويد نوبت وامشان كي ميرسد، هيچ مسوولي هم از اداره دامپروري شهرستان نيامده كه بخواهد تكليف خسارت تلف شدن دامهايشان را معلوم كند، هيچ مسوولي هم از بنياد مسكن نيامده كه تضمين بدهد خانههايي كه در اين روستا قد خواهد كشيد، با زلزله دوبارهاي از هم نميپاشد، هيچ مسوولي از اداره تعاون و كار شهرستان نيامده كه اميد بدهد تكليف كسبوكارهاي فروريخته چه خواهد شد و هيچ مسوولي هم نيامده كه اميد بدهد زندگي، در معبرهاي روستا و پاي دامنه ترك برداشته كوه «شاهنشين» دوباره به جريان ميافتد. مردم هيچ چيزي نميدانند و حجم چادرها و كانكسهايشان از انباشت سوالهاي بيجواب، در حال تركيدن است.
پايان ماموريت سپاه در مناطق زلزلهزده
روز گذشته، سردار محمدعلي جعفري، فرمانده كل سپاه پاسداران در گفتوگو با خبرگزاريها، پايان ماموريت سپاه در مناطق روستايي زلزلهزده كرمانشاه را اعلام كرد. جعفري گفت: «با احداث بيش از 8 هزار و 100 كانكس توسط سپاه در مناطق زلزلهزده غرب كشور، پايان ماموريت خود را در اين منطقه اعلام ميكنيم. پس از سفر مقام معظم رهبري و با گذشت حدود 40 روز از تعهدي كه سپاه در خصوص اسكان موقت زلزلهزدگان داده بود، امروز( چهارشنبه 13 دي) اتمام ماموريت خود را پيش از به پايان رسيدن 45 روز اعلام ميكنيم. تعهد ما احداث 8 هزار كانكس بود ولي بيش از 8 هزار و 100 كانكس توسط سپاه در اين مناطق احداث شده است.»