مروري بر ماجراي كشف حجاب
برخي صاحبنظران تاريخ معاصر ايران معتقدند كه رضاشاه پهلوي از سالهاي آغازين دهه 1310 از ديكتاتوري به استبداد چرخيد. بدين معنا كه اگر سالهاي آغازين حكومتش يعني از سال 1304 تا 1310 هنوز ميتوان رد و نشاني از ميراث مشروطه يافت، به تدريج با تثبيت قدرت و كنار گذاشتن رقبا اين فرصت را يافت. همزمان همه نخبگان و چهرههاي موثر حذف شدند و شاه در مسير خودكامگي و اعمال تصميمات فردي گام گذاشت، اقداماتي كه با مخالفتهاي سفت و سخت از سوي جامعه همراه شد. يكي از مهمترين اين اقدامها، تصميم به كشف حجاب بود. مهمترين عامل در اين تصميم، سفر شاه به تركيه بود. در خرداد 1313 رضاشاه در راس يك هيات 17 نفره به تركيه سفر كرد و از نزديك با اقدامات همتايش آتاتورك آشنا شد. اين سفر تاثير اساسي در او گذاشت، بيش از هر چيز اقدامات آتاتورك در مسائل فرهنگي و بطور خاص مساله حجاب در او موثر افتاد.
البته شاه از سالها پيش، خواستار اصلاحاتي در پوشش و لباس ايرانيان بود. يك مورد آن ماجراي مسافرت رضاشاه و خانوادهاش در سال 1306 به قم بود كه به دليل پوشش نامرسوم همسرش يعني استفاده از چادر سفيد به جاي چادر سياه و ظاهر شدن در غرفه بالا ايوان با اعتراض خزانهدار حوزه علميه قم، شيخ محمد بافقي و اخراج خانواده شاه از حرم حضرت معصومه(س) مواجه شد. شاه در واكنش، شخصا به قم رفت و با چكمه وارد حرم شد و شيخ را تنبيه كرد. اما در آن برهه زماني هنوز عقلايي بودند كه به او گوشزد كنند كه اقداماتي از اين دست با واكنش تند جامعه ديني مواجه خواهد شد.
اما در سال 1314 ديگر مشاوراني از اين دست نبودند كه شاه را انذار دهند. به همين خاطر بعد از سفر تركيه، در 17 ديماه، فرمان موسوم به آزادي زنان و در واقع كشف حجاب را صادر كرد. چند ماه بعد رضاشاه با همسر و دختران بيحجاب خود، در مراسم جشن فارغالتحصيلي دختران دانشسراي مقدماتي شركت كرد. اين مراسم در واقع رسميت بخشيدن به كشف حجاب در كشور بود. پس از آن مطبوعات به تجليل از اين رويداد پرداختند و بيحجابي را آزادي زن، تجدد او و همتايياش با پيشرفت و ترقي مردم اروپا تلقي كردند. نخستين گام موثر در جهت اجراي كشف حجاب تشكيل كانون بانوان بود. به اشاره رضاشاه و مشورت وزرا، گروهي از زنان تحصيلكرده، جمعيتي را تشكيل دادند كه هدفشان گسترش فرهنگ غربي و متجدد كردن زنان بود. همچنين به منظور همگاني شدن اين برنامه، تصميم گرفته شد كه معلمان مدارس و دختران محصل ابزار اجراي اين قانون شوند. با همكاري اداره معارف به كليه مدارس اعلام شد: «محصلين موظف هستند از اين پس بدون حجاب و بدون روسري به مدرسه بيايند و از ورود دختران با چادر و روسري به مدرسه جلوگيري شود. از اين زمان به بعد اجباري بودن حجاب نمايان شد.» در ضمن به خاطر شبيه شدن هر چه بيشتر مدارس ايراني به مدرسههاي اروپايي، تصميم گرفته شد دبستانها به صورت مختلط اداره شوند. دختران و پسران را در يك مدرسه قرار دادند؛ پسرها مجبور بودند مثل محصلان اروپايي شلوار كوتاه بپوشند و دخترها موظف بودند با لباسهاي همشكل و بدون روسري، سر كلاسها حاضر شوند. البته اين امر موجب واكنش خانوادهها شد. بعضي از آنها فرزندان خود را از فرستادن به مدرسه بازداشتند و آنها را در خانه آموزش ميدادند. برگزاري جشنهايي در مدارس و ادارات دولتي، برخي اقدامات ديگر در جهت ترويج قانون كشف حجاب بود. كساني كه در اين مراسم شركت ميكردند، ناگزير بودند با همسران و ترجيحا دختران خود شركت كنند و حضور ايشان نيز طبعا بدون حجاب و با پوشش جديد ميسر ميشد.
كشف حجاب در مرحله اجرا با مقاومتهاي خونيني روبهرو شد. آيتالله شيخ عبدالكريم حائري يزدي، آيتالله سيد يونس اردبيلي، آيتالله سيد محمد تقي خوانساري، آيتالله حجت كوه كمرهاي و آيتالله ميرزا محمد آقازاده از جمله مراجع و علماي سرشناسي بودند كه نسبت به اين اقدام رضاشاه شديدا اعتراض كردند. براي مثال در شيراز، اجتماع عظيمي در مسجد شهر برپا شد. پس از علماي شيراز، مهمترين مخالفت از سوي روحانيون مشهد صورت گرفت. در بين علما، جلساتي برپا شد و صحبتها و توقعات در قالب چند موضوع مشخص، دستهبندي شد. در مشهد مردم دسته دسته در مساجد جمع شدند. افراد زيادي با تحصن در مسجد گوهرشاد، خواستار رسيدگي به وضعيت ايجاد شده و توضيح دولت شدند. تا چند روز، سخنرانيها عليه اعمال خلاف دولت ادامه داشت. خبر اين تجمع عظيم به تهران رسيد و دستور داده شد كه مردم را متفرق سازند. مسووليت اين كار ابتدا بر عهده مسوول متولي حرم بود. او شخصيتي مذهبي و شناخته شده در بين مردم بود و سعي ميكرد معترضين را آرام ساخته و از ايجاد درگيري جلوگيري كند. اما سخنرانيهاي يك طلبه جوان كه با شور و هيجان فراوان، اعمال غيرقانوني و غيرديني دولت را افشا ميساخت، باعث شد مردم بر خواسته خود اصرار ورزند و خواهان رسيدگي به اين اوضاع جديد شوند. زماني كه بيكفايتي مسوولان محلي در كنترل شورش مردمي مشخص شد، فرماندار مشهد بر طبق دستوري محرمانه، مسووليت يافت كه به اين ماجرا خاتمه دهد و از نيروي نظامي براي سركوب مردم استفاده شد. در اين واقعه، كشتار عظيمي در مشهد رخ داد. حتي پا در مياني متولي حرم نيز فايدهاي نداشت.
كشتار مسجد گوهرشاد مشهد، مسالهاي بود كه مردم را هر چه بيشتر متوجه روند خشونتآميز كشف حجاب كرد. در واقع مردم به اهميتي كه اجراي اين طرح براي دولتمردان داشت، پي بردند. سركوب شديد مردم سبب شد كه روحانيون تا حدودي گوشهنشين شوند و شاه مصممتر از قبل، در برداشتن پوشش بانوان تلاش كند. پيامد اصلي اين واقعه اما بريدن گروهها و طبقات اجتماعي از شاه بود. به گونهاي كه چهار سال بعد، وقتي نيروهاي متفقين ايران را اشغال كردند، نه فقط ارتش كه هيچ گروهي از مردم به حمايت از شاه برنخاستند و بيگانگان به سادگي توانستند او را از كشور اخراج و فرزندش را بر تاج و تخت بنشانند.