سپردهگذاران كاسپين از دلايل اعتماد به اين موسسه مالي ميگويند
سقوط فرشتگان
گروه اجتماعي| «گمانم سال 83 بود كه يك روز ديديم سر كوچهمان يك موسسه مالي سبز شد به اسم فرشتگان، همان موقع با يك سپرده 200 هزار توماني كارم را با موسسه شروع كردم.» براي آقاي «ر» اين آغاز داستان بود، داستاني كوچك و شايد بياهميت در دهه 80 كه حالا تبديل به يك مثنوي هفتاد من شده است و نام او را هم در كنار هزاران آدم ديگر نشانده كه از آنها با نام «مالباختگان كاسپين» ياد ميكنيم.
مهرماه امسال بلوار كشاورز بيشتر از هر چيز به حضور دايمي معترضان موسسه مالي كاسپين شناخته ميشد. تا قبل از هفته اول آبان كه بساط معترضان از روبهروي نردههاي قوه قضاييه برچيده شود، معترضان با زيرانداز و پتو و پلاكارد در تقاطع خيابان حجاب و كشاورز مينشستند تا واقعي بودن خواستههايشان را نشان دهند. كمكم عكسها و فيلمهايشان سر از شبكههاي اجتماعي درآورد. صداي اعتراضها بارها و بارها در توييتر و تلگرام و از سوي خبرنگاران و كاربران عادي منعكس شد. هر كدام از كساني كه بخشي از زندگي ماههاي گذشتهشان صرف تجمع و تحصن و اعتراض شده بود، روايتي از آنچه بر سرشان آمده دارند.
وضع خيليها از من بدتر است
آقاي «ر» كه با 200 هزار تومان در دهه هشتاد شروع به سرمايهگذاري در موسسه فرشتگان كرده بود، ميگويد: «از همان موقع تا سال گذشته، در هيچ شرايطي احساس بياعتمادي نكردم، دليلي نبود. همهچيز طبق روال پيش ميرفت، سود خوب ميدادند و هر زماني كه مراجعه ميكرديم، هر مبلغي را كه ميخواستيم به راحتي از حساب برداشت ميكرديم.
همهچيز آنقدر خوب بود كه من مدام به دوست و آشناها هم توصيه ميكردم پولشان را در آنجا سرمايهگذاري كنند. همسرم حساب باز كرد، پسر و دخترم پساندازشان را به من دادند تا برايشان سرمايهگذاري كنم. در همه سالهاي گذشته هرگز مشكلي پيش نيامد كه شك كنم، فقط اسم موسسه به آرمان و دوباره فرشتگان تغيير كرد و بعد شد كاسپين اما چون در روند كار ما مشكلي پيش نيامده بود و به اعتبار مجوز بانك مركزي اين تغيير اسم هم به نظرم اهميتي نداشت.» بعد از همه اين سالها مشكل براي او از آذر سال گذشته آغاز شد، زماني كه چند روز پس از گذاشتن 45 ميليون تومان ديگر به حساب كاسپين براي برداشت مقداري پول رفت و شنيد: «پرداختي نداريم!» يكي دو ماه بعد ديگر شلوغي جلوي شعبههاي كاسپين شروع شده بود و همين سبب شد تا او هم مثل ساير سپردهگذاران تبديل شود به يكي از متحصنان: «در اين تجمعها فهميدم كه وضع بقيه چقدر بد است.
يك خانمي فقط 7 ميليون تومان سرمايه داشت كه همه را به اين موسسه سپرده بود و روي ويلچر ميآمد كه حق خودش و نوههايش را بگيرد. يعني اوضاع جوري بود كه اصرار كرديم كمي پول از بين خودمان جمع كنيم براي كمك، اما قبول نكرد. يكي ميگفت كارخانهاش را فروخته و 50 تا كارگر را بيكار كرده كه سرمايهاش را بگذارد در كاسپين و سود بگيرد، گريه ميكرد و ميگفت نميتواند توي چشمهايشان نگاه كند.»
چرا يك كارخانهدار بايد توليدش را به هواي گرفتن سود از موسسه مالي تعطيل كند؟ آقاي «ر» ميگويد كه در مورد او هم نميشود قضاوت كرد: «كار توليد را كه ميبينيد چه وضعي دارد، شايد در آستانه ورشكستگي بوده، شايد نميتوانسته كار را اداره كند.
خب چنين آدمي فكر ميكند آن 10 ميليارد سرمايه را ميگذارد توي موسسه مالي و راحت سودش را ميگيرد.» حالا سوداي سود راحت تبديل به يكي از بزرگترين ناآراميهاي كارخانهدار سابقي شده كه به قول آقاي «ر» مدام در تحصنها گريه ميكرد.
مردم از كجا بدانند مجوز مشروط چيست
«خانوادهام خبر ندارند. آنقدر از عواقبش ميترسم كه جرات نكردهام به مادر و همسرم حرفي بزنم. اخبار را يواشكي در تلگرام چك ميكنم و قرص ميخورم.» چند بار تكرار ميكند تا اطمينان پيدا كند هيچ نامي از او به ميان نميآيد. كارمند يكي از وزارتخانهها است و ميگويد كه قبل از شروع به سرمايهگذاري بارها از دوستاني كه سابقه سرمايهگذاري در اين موسسه را داشتند مشاوره گرفته، از طريق بانك مركزي اوضاع موسسه را رصد كرده و سرانجام در سال 94 حدود
70 ميليون تومان در موسسهاي كه آن موقع تابلوي آرمان ايرانيان داشت، سرمايهگذاري كرده است. اطمينانش به كار موسسه آنقدر زياد بوده كه حتي وقتي آذر سال گذشته جلوي شعبههاي كاسپين شلوغ شده بود هم به دلش بد راه نداده: «موقع سرمايهگذاري بيگدار به آب نزدم. صدا و سيما هم مرتب تبليغ موسسه كاسپين را ميكرد. آن موقعي كه داشتند پول ميگرفتند همهچيز خوب بود اما حالا كه همهچيز به هم ريخته دريغ از نشان دادن اين همه آدم معترض. بانك مركزي هم كه ميگويد مجوز فعاليت موسسه مشروط بوده، آخر مردم چه ميدانند مجوز مشروط چيست! ما هميشه روي تابلوي موسسه ديدهايم كه نوشته با مجوز بانك مركزي.» اما چرا يك موسسه مالي بايد سودهاي كلان و بيزحمت در اختيار مشتريانش بگذارد؟ هيچوقت در مورد اينكه اين پولها در چه حوزهاي سرمايهگذاري ميشود سوال كرده؟ «آنقدر خبر اختلاس شنيدهايم كه نميشود به يك نفر اطمينان كرد، براي همين دنبال موسسهاي گشتم كه مجوز داشته باشد.
در مورد اين موسسه هم پرس و جو كردم ببينم چرا سودش از همه بانكهاي ديگر بيشتر است. خود كارمندان شعبهاي كه در آن سپرده داشتم، گفتند كه موسسه بخش بازرگاني بسيار قدري دارد و از طريق واردات كالا تا حدود 60 درصد سود به دست ميآورد و سود روزشمار 28 درصد دادن كار راحتي است.» همين باعث شد كه او در دو سال گذشته مبلغ سرمايهگذارياش را باز هم بالاتر ببرد تا به بالاتر از 300 ميليون تومان برسد: «حالا گفتهاند كه قرار است پول كاسپينيها برگردد و براي بازپرداخت سرمايهگذاريهاي تا 200 ميليون تومان مشكلي نيست. خيلي از معترضان كاسپين در همين گروه هستند، اگر تعداد معترضان كم بشود ديگر صداي ما به جايي نميرسد و معلوم نيست چه بر سر پولمان ميآيد.»
گفتند به شايعات توجه نكنيد
آقاي «ف» كارمند است، يكي از آدمهاي قشر متوسط كه سال 94 سرمايهاش را به اعتبار نام فرشتگان در اين موسسه گذاشت و حالا كه اين نام بدل به كاسپين شده در اعتراض باقي كساني كه سرنوشت مشابه او را داشتند شريك است: «چند سال با اين موسسه كار كرده بوديم و هيچوقت هيچ مشكلي پيش نيامده بود. ديماه سال پيش كه به شعبه رفتم متوجه شلوغي و برخي نگرانيها شدم اما كارمندان و رييس شعبه گفتند به اين شايعات توجه نكنيد، اين حرفها هميشه هست.
يك مجوز بانك مركزي هم روي ديوار بود و براي همين دليلي نداشتم كه شك كنم.» او هم مانند سپردهگذار قبلي پرس و جو كرده بود تا ببيند اين سودي كه عايد سرمايهگذاران ميشود از كجاست: «شعبه جنتآباد موسسه مشغول كار ساختوساز بود. جاهايي سرمايهگذاري ميكردند كه سود 60 درصد بهشان تعلق ميگرفت. فكر ميكنم بعد كه وضعيت مسكن افت كرد و ساختوسازها به فروش نرسيد به مشكل خوردند، اين حرف كه تا حالا داشتند از پول خودمان بهمان مبلغي به عنوان سود ميدادند اصلا منطقي نيست.» او هم ميگويد كه قبل از شروع سرمايهگذاري تحقيقات كاملي انجام داده: «من در بانك آينده هم از زماني كه موسسه كوچكي بود سرمايه گذاشتم. اين هم قرار بود مثل همان باشد، موسسه رسمي بود، صدها شعبه داشت، مجوز از بانك مركزي داشت و براي همين با وجود اينكه نامش را هم چند بار عوض كرد شك نكردم.»
او هم مانند ديگر كاسپينيها در ماههاي گذشته در گير ودار اعتراض و تجمع بوده است اما كمتر از خيليها: «در اين جمع همه جور آدم هست، بازنشسته، كارمند، راننده تاكسي، بساز و بفروش. از سرمايه كم تا سرمايه ميلياردي. اما بعد از مدتي خانوادهام به من گفتند كه بايد مواظب سلامتم باشم. با اين برخوردهايي كه با معترضان شد بهتر ديدم در خانه بمانم تا اينكه خرج دوا و درمان را هم به مال از دست رفتهام اضافه كنم.»