• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4004 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۷ دي

گفت‌وگوي «اعتماد» با محمد معتمدي، خواننده اركستر ملي

صداي منتقدين بايد شنيده شود

سحر طاعتي

 

 

سي‌وسومين جشنواره موسيقي فجر در حالي روزهاي خود را در شش سالن شهر تهران سپري مي‌كند كه برخي هنرمندان آن را تحريم و برخي ديگر با در نظر گرفتن انتقادات خود به رويه و مديريت آن تصميم به حضور در آن گرفته‌اند چراكه معتقدند با تحريم چنين جشنواره‌اي كه تنها جشنواره بين‌المللي موسيقي در كشور است نه‌تنها كاري پيش نمي‌رود بلكه به كليت آن لطمه وارد مي‌شود.

محمد معتمدي، خواننده موسيقي ايراني نيز ازاين‌دست هنرمندان است كه باوجود انتقادش به جشنواره با اركستر ملي به رهبري فريدون شهبازيان به صحنه مي‌رود. او كه از ابتدا با الگوبرداري از شيوه اديب خوانساري به آوازخواني پرداخته در سه دوره اركستر ملي در زمان رهبري فرهاد فخرالديني، برديا كيارس و همايون رحيميان به اجرا پرداخته و امسال نيز در كنار شهبازيان حضور دارد.

اين خواننده كه جوايز متعدد فستيوال‌هاي معتبر دنيا را دريافت كرده مدتي است تغييراتي را در شيوه بيان آواز خود لحاظ كرده كه به اين بهانه و بررسي فعاليت‌ها و حضورش در جشنواره موسيقي فجر به گفت‌وگو با او پرداخته‌ايم.

 

چه شد كه با اركستر ملي كنوني تصميم به اجرا در جشنواره موسيقي فجر گرفتيد؟

واژه اركستر ملي ازنظر من يك واژه كلي است كه رهبر آن هر استادي باشد و در هر دولت، زمان مديريت هر مديري و وزيري كه باشد اركستر ملي هميشه براي همه مردم و خصوصا هنرمندان محترم است و حمايت از آن اركستر در هر دولتي و در زمان مديريت هر مدير و هر رهبري واقعا وظيفه عمومي براي همه هنرمندان است. من هم از اين جريان جدا نيستم. در همه ادوار اركستر ملي هر جا حضور من نياز بوده، سعي كردم باشم. زماني كه از من دعوت‌شده يا نشده خودم را حامي اركستر ملي مي‌دانم و اعتقاد دارم اركستر ملي هميشه بايد پررونق به كارش ادامه بدهد. اين دوره هم كه براي جشنواره دعوت شدم شرايط و نگراني‌هايي داشتم و آنها را هم با استاد شهبازيان و هم با آقاي صفي‌پور، مدير بنياد رودكي در قالب جلساتي مطرح كردم و توافق شد بنده در اركستر حضورداشته باشم.

در اين اجرا قرار است قطعات قديمي با اركستر اجرا شود؟ انتخاب آنها در همان توافق شما براي حضور در اركستر بوده يا خود آقاي شهبازيان در انتخاب آنها نقش داشته‌اند؟

آقاي شهبازيان يك‌سري رپرتوارهاي آماده داشتند و من از ايشان خواهش كردم يكسري آثاري اجرا كنيم كه مردم بيشتر دوست دارند بشنوند و خاطره آنها در ذهن‌شان بماند و با اين خاطره سالن را ترك كنند. البته ايشان هم با روي باز پذيرفتند و اين قطعات توسط سه نفر از هنرمندان‌مان براي اركستر تنظيم شد. اينها همه از آثار گذشتگاني بود كه تابه‌حال در اركستر ملي اجرا نشده بود و من هم با اركستر نخوانده بودم و البته بعضي از آثار جديد را نيز همراه با دو قطعه از خودم كه احساس كردم مردم‌دوست دارند در اين كنسرت بشنوند مثل قطعه «كوير» و «ايران من» را نيز تصميم گرفتيم اجرا كنيم. هرچند كه قطعه «ايران من» تابه‌حال اجراي صحنه‌اي نشده است.

شما در هر دوره اركستر ملي به عنوان خواننده حضور داشتيد چه در زمان فرهاد فخرالديني، برديا كيارس و فريدون شهبازيان. اگر بخواهيم برآوردي از روند اركستر داشته باشيد، چه تفاوتي در سه دوره به لحاظ ساختار و تاثير رهبر بر كيفيت اركستر وجود دارد؟

ما حديثي داريم مبني بر اينكه مردم به دين زمامداران‌شان گرايش پيدا مي‌كنند. اركسترها هم بر اساس جديت مديران و دولت‌ها رونق مي‌يابند يا دچار عدم رونق مي‌شوند. من فكر مي‌كنم اركستر ملي در دروه‌هاي مختلف حيات داشته ولي رونق، پويايي، شكوفايي و جريان‌سازي‌اش در اجتماع دچار نوسان‌هايي بوده و اين نوسان‌ها در درجه اول برمي‌گردد به اينكه دولت‌ها در برهه‌هاي مختلف به مقوله اركسترها (ملي و سمفونيك) چه توجهي نشان داده‌اند. احساس من اين است كه در اين مقطع زماني كه ما روي صحنه مي‌رويم شايد به نسبت دوره‌هاي قبلي دولت آنچنان‌ كه شايسته و بايسته است اهتمام زيادي براي برافراشته شدن پرچم اركستر ندارد. البته حمايت مي‌كند اما انگار حمايتش از سر اجبار است. من خيلي توجه دولتي بر اين اركستر را حس نمي‌كنم. درصورتي‌كه انتظارات ما با توجه به سخنراني‌هاي آقاي روحاني در هر دو دوره انتخابات خودش كه تاكيد ويژه‌اي بر واژه موسيقي داشتند، بالاست و سازوكار فعلي موسيقي در ايران اگر هم خوب باشد متناسب با انتظاري كه آقاي روحاني خودش از خودش ايجاد هنوز فاصله دارد. حتي اگر نمره خوبي گرفته باشد متناسب با انتظاري كه جامعه از دولت تدبير و اميد دارد نيست.

اين ديدگاه شما از بعد توجه و نگاه دولتي است در جايگاه يك خواننده و با توجه به حضورتان در هر سه دوره اركستر، كيفيت اركستر و تاثير رهبر در اين دوره‌ها چگونه بوده؟ و به نظر شما دوره شكوفايي اركستر ملي به لحاظ موسيقايي چه دوره‌اي بوده؟

همه عزيزاني كه در هر برهه‌اي چوب رهبري اركستر را در دست داشته‌اند و براي آن زحمت كشيدند، بسيار قابل‌ستايش است ولي مساله اصلي اين است كه بعضي وقت‌ها اركسترها بودجه لازم را براي جذب نوازنده، آهنگساز، تنظيم‌كننده، تبليغات محيطي و ضبط آثار و پخش آنها در جامعه ندارند به همين دليل هميشه وضعيت اركسترها لنگ بوده. من و ديگر همكارانم سال‌هاست با اين اركستر كاركرديم ولي در كل اين دوره‌ها اركستر ملي تا به امروز حتي يك فايل ضبط و منتشرشده كه نشان‌دهنده زحمت و تلاش و سرمايه آن است، در جامعه ندارد و مردم نمي‌توانند در اين باره قضاوت كنند. درصورتي‌كه يك شركت و تهيه‌كننده خصوصي، يك خواننده درجه دهم را چنان تبليغ و در فضاي مجازي حضور اين خواننده را پررنگ مي‌كند كه گويي از كاه كوه مي‌سازد ولي اركستر ملي كه درواقع به پشتوانه شكوه و عظمت اين فرهنگ است يك كار ضبط‌شده ندارد كه اينها به نظرم نقطه‌ضعف‌هايي است كه بخش زيادي از آن به مديريت‌هاي تمام دولتي اركسترها برمي‌گردد. اگر اركستر ملي تا هرزماني كه مديريتش صددرصد دولتي باشد رونقي پيدا نمي‌كند چراكه ذات همه فعاليت‌هاي دولتي چنين است. در بخش‌هاي ورزشي، اقتصادي و... زماني كه فعاليت‌ها و اختيارات به بخش خصوصي واگذارشده همه‌چيز دلسوزانه‌تر و پرانرژي‌تر انجام‌شده من هم فكر مي‌كنم اگر اركسترها با نظارت دولت به بخش خصوصي واگذار شوند، اين بخش‌ها براي درآمدزايي بيشتر اقداماتي خواهد كرد كه موجب پررونق شدن اركستر ملي خواهند شد.

آواز هميشه در اركسترها نقش پررنگي داشته شايد از زماني كه اركستر گل‌ها تاسيس شد و برنامه‌هاي مختلفي كه با حضور هنرمندان شاخص ارايه داد. آيا در حال حاضر آواز در اركسترهاي كنوني ما همان جايگاه سابق را دارد يا درگذر زمان دستخوش تغييرات شده است؟

اركستري كه ما بانام اركستر ملي داشته و داريم صد درصد نمي‌توان اسم اركستر ملي را روي آن بگذاريم به خاطر اينكه اركستر ملي بايد بتواند موسيقي ملي ايران را بنوازد و موسيقي ملي ما هم تشكيل‌شده از سه‌گاه، ابوعطا، دشتي، افشاري و... اين دستگاه‌ها اصطلاحا ربع پرده‌دارند ولي اكثر نوازندگان اركستر در همه اين دوره‌ها براي نواختن آثاري كه ربع پرده‌دارند تربيت‌ نشده‌اند. در هيچ زماني ما اثر سه‌گاه، افشاري و ابوعطايي از اركستر نشنيديم مگر اينكه فواصل آنها تغيير كرده باشد و به فواصل غربي نزديك شده و ابوعطا، افشاري و سه‌گاه اصيل ايراني نبوده و من اين را نقص مي‌بينم و چيزي كه نداريم نوازندگاني است كه از سيستم آموزشي اين‌طور پرورش‌يافته‌اند. درواقع در سال‌هاي اخير نوازندگاني كه بتوانند موسيقي ملي ما را در قالب يك اركستر بزرگ بنوازند، نداريم. به عنوان ‌مثال اگر شما تصميم بگيريد قطعه مرغ سحر را با اركستر ملي اجرا كنيد به گوشه‌هاي دلكش كه مي‌رسيد اين گوشه‌ها را نمي‌توان طبق فواصل اصيل موسيقي ايراني اجرا كنيد و بايد با فواصل موسيقي غربي بنوازيد و بخوانيد كه آن‌هم هيچ عطر و بويي ندارد. اين داستاني است كه خيلي تقصير رهبران اركستر نيست و نقص كلي است كه بايد در جامعه موسيقي به آن پرداخته شود. در حال حاضر موسيقي كه در گل‌ها مي‌شنيديم با آن تنظيم‌هاي خاص شايد ديگر قابليت اجرا با اركسترهاي ما در شرايط كنوني ندارند و البته بازهم بايد بگويم نوازندگاني كه بتوانند آنها را اجرا كنند براي اين كار تربيت‌نشده‌اند و در بدنه اين اركسترها وجود ندارند. مي‌توان گفت اين تفاوت اركستر گل‌ها با اركستر ملي است كه بالطبع آن آواز هم درگير اين تفاوت‌ها شده و خيلي در اركستر ملي ما نقش بالايي ندارد.

شما مدتي است كه روند كارتان را تغيير داديد و بيان ديگري از آوازتان ايجاد كرده و در نحوه اجرا هم تحولاتي به وجود آورديد. آيا با توجه به فضاي جامعه اين تغييرات به وجود آمده؟

من هيچ‌وقت قائل به اين نبودم كه موسيقي سنتي اجرا مي‌كنم حتي اساتيد گذشته ما هم همچون استاد لطفي در دوره خود موسيقي كه اجرا مي‌كردند صد در صد سنتي نبوده بلكه موسيقي اصيل، كلاسيك و ملي ايران بوده است. موسيقي هنر زنده و جاري است ولي اگر واژه سنتي را روي آن بگذاريم و اصرار داشته باشيم كه اين حتما موسيقي سنتي است بايد حتما نوعي از موسيقي را اجرا كنيم كه در زمان قاجار اجرا مي‌شده ازآنجايي‌كه لباسي كه در زمان قاجار پوشيده مي‌شده امروزه قابل پوشيدن در جامعه نيست و خانه‌هاي آن زمان قابل‌استفاده و ساخته‌شدن نيست، از سوي ديگر نوع ارتباطات مردم و نوع زندگي مردم و رفت‌وآمدشان امروز متفاوت شده طبيعتا نوع موسيقي‌اي كه در زمان قاجار اجرا مي‌شده امروزه براي استفاده روزمره مردم پاسخگو نيست. اين ‌يك مساله صددرصد اجتماعي و طبيعي است. ولي ما عنواني را به نام موسيقي اصيل ايراني داريم يعني موسيقي‌اي كه برآمده از فرهنگ موسيقي رديف و موسيقي اصيل ايراني است ولي مطابق با نياز و ذائقه موسيقايي مخاطب امروز تغييراتي را در خودش ايجاد كرده و اين تغييرات در اصل و محتوا نيست بلكه در فرم و نوع ارايه است. ولي محتوا و ريشه همان است. من هم همين كار را كردم به طوري‌كه در كارهايي كه مدت اخير ارايه دادم هيچ منافاتي با موسيقي اصيل ايراني ندارد به‌جز چند تا مثلا قطعه «سيانور» كه در هر مصاحبه‌اي هم اعلام كردم كه موسيقي پاپ است و هيچ ربطي به سنتي ندارد. اتفاقا از همكاران عزيزم هم انتظار دارم وقتي قطعاتي را مي‌خوانند و پيش اجتهاد خود به اين نتيجه مي‌رسند كه هيچ ربطي به موسيقي سنتي و موسيقي اصيل ندارد خيلي اصرار نداشته باشند كه به جامعه القا كنند كه اين موسيقي سنتي است چراكه خيلي از اين كارها سنتي نيست. من قطعه «سيانور» را كه پاپ است به عنوان يك تجربه جديد خواندم ولي قطعه «كوير» را كه مردم هم خيلي دوست داشتند به لحاظ مد در آواز دشتي است و به لحاظ ريتم و نوع ترانه‌سرايي و ملودي‌پردازي‌اش صددرصد شبيه مدل‌ها و الگوهاي موسيقي گل‌هايي است اما ما آمديم با رنگ‌آميزي جديد و الگوهاي تازه‌تري آن را به جامعه ارايه داديم ولي محتوا، ملودي و نوع كلام عينا همان موسيقي‌هاي اصيل دوران گل‌ها است.

مي‌توانيم بگوييم در جايگاه يك هنرمند بر اساس تغيير ذائقه مخاطب و به خاطر همراه شدن با مخاطبان خود در شرايط كنوني ترجيح داديد تغييراتي در بيان آوازتان داشته باشيد تا مخاطب ارتباطش قطع نشود؟

من هيچ‌وقت نمي‌خواهم همراه مخاطب باشم. به شخصه دوست نداشتم همراه باسليقه عموم مردم شوم ولي من به عنوان يك هنرمند بر اساس مقتضيات جامعه و نوع زندگي امروز مردم، بايد تغييراتي در كارم ايجاد كنم كه با حفظ اصالت‌ها مردم را هم همراه اين موسيقي نگه‌دارم، آن‌وقت است كه مي‌توانم بگويم موسيقي پوياست. موسيقي‌اي كه مردم جامعه با آن ارتباط ندارند، موسيقي موزه‌اي است و بايد برويم در موزه‌ها ببينيم و بشنويم و به عنوان موسيقي صدسال پيش به آن نگاه كنيم ولي موسيقي‌اي كه بخواهد امروز در جامعه جريان داشته باشد بايد با جامعه‌اش همراه باشد. اين اتفاقا براي همه انواع موسيقي نيز صدق مي‌كند.

بر اساس اين صحبت مي‌توان گفت با توجه به اين تغييرات، روال انتشار قطعات‌تان در جامعه را نيز تغيير داديد و ترجيح به انتشار تك ترك به‌جاي آلبوم كرديد؟

اينكه من تصميم گرفتم روي تك ترك متمركز شوم اصلا دليل فني و موسيقايي ندارد بلكه بر اساس يك سياست كاري همان قطعاتي كه بايد در آلبوم منتشر مي‌كردم را به‌صورت تك ترك در اختيار جامعه قراردادم چراكه طي سال‌هاي اخير به اين نتيجه رسيدم بسياري از همكاران نسبت به بنده بيشتر مورد تفقد و عنايت پخش‌كنندگان موسيقي هستند و كارهايي كه به‌صورت آلبوم منتشر مي‌كنم و در اختيار پخش‌كنندگان قرار مي‌دهم؛ اصلا پخش نمي‌شود و در هيچ جا ديده نمي‌شود. به همين دليل به‌واسطه سياست كاري تصميم گرفتم از آن چرخه خارج شوم و بدون واسطه اثرم را به‌صورت تك ترك در فاصله‌هاي زماني منتشر كنم كه هم مخاطب بيشتري آنها را بشنوند و هم يك واسطه بسيار بزرگ را حذف كنم كه بازخوردش هم بيشتر شود. به‌هرحال هر هنرمند لذتش اين است كه هنرش به دست مردم برسد و وقتي مي‌بينم هيچ كنترلي در بازار پخش آلبوم وجود ندارد و اين بازار با من هيچ رفاقت و عنايتي ندارد خودم را از آن بازار بيرون كشيدم. البته اين به اين معني نيست كه هيچ‌وقت ديگر آلبوم توليد نمي‌كنم ولي تمركز و انرژي بيشترم را روي اين قسمت گذاشتم. اتفاقا برخلاف آن چيزي كه خيلي از دوستان تصور مي‌كنند انتشار قطعات به‌صورت تك‌قطعه قدرت بيشتري را مي‌طلبد براي اينكه هر قطعه براي اينكه توليد شود چند ده ميليون هزينه مي‌برد و وقتي به‌صورت آلبوم در اختيار مردم مي‌گذاريد انتظار اين است كه مردم پولي پرداخت كنند و بخشي از هزينه‌ها جبران شود.

ولي وقتي در فضاي مجازي به‌صورت رايگان مي‌گذاريد چنين نيست وقتي ناشري مثل شركت من به نام آواي آبي رود به‌صورت رايگان آنها را در اختيار مردم قرار مي‌دهد اين بيشتر نشان‌دهنده اقتدار آن نشر است تا اينكه ما منتظر اين باشيم كه هزار تومان هزار تومان از فروشگاه‌هاي مختلف جمع كنيم. به طور كلي من قيد آن برگشت مالي را زدم و باافتخار كل هزينه‌اي كه براي يك قطعه موسيقايي انجام مي‌شود را خودم و شركتم تامين مي‌كند و همه همتم هم اين است كه مردم بشنوند و لذت ببرند و همين لذتي كه مردم مي‌برند و تاثيري كه از آن كارها مي‌گيرند و بازخوردهايي كه ما از آن مردم مي‌گيريم بالاترين بازخورد مالي و معنوي براي من است.

شما در آخرين كنسرت‌تان كه در حوزه هنري برگزار كرديد به شيوه ارايه سالن‌هاي موسيقي به هنرمندان به لحاظ اجاره‌ها و تعدد برنامه‌ها انتقاد داشتيد. در همين راستا هم در حوزه هنري به روي صحنه رفتيد؛ سالني كه خيلي مناسب موسيقي نيست و مدت‌ها بود اجرايي برگزار نمي‌شد.

حوزه هنري وابسته به سازمان تبليغات اسلامي است و خيلي از سالن‌هاي ديگر وابسته به نهادهاي خصوصي است كه متمركز به مقوله موسيقي و فرهنگ هستند شايد مردمي كه از بيرون به ماجرا نگاه مي‌كنند فكر مي‌كنند آن سالني كه وابسته به سازمان تبليغات اسلامي است

 

خيلي رفاقتي با موسيقي ندارد و كساني ديگر كه فرهنگي‌ترند، بيشتر با موسيقي حشرونشر دارند اما واقعيت اين است كه برخوردي كه حوزه هنري با ما داشتند و در كمترين زمان ممكن و كمترين گير و بند اداري آن سالن را در اختيار ما قرار دادند براي من بسيار ستودني است. من انتقاد اساسي به اين مقوله دارم و اينكه ما در مملكتي كه ادعاي اين راداريم كه دستگاه‌مان بر اساس معنويت و فرهنگ پايه‌گذاري شده، اصلا سالني نداريم كه خودش سياستگذاري فرهنگي كند. ما مي‌گوييم در غرب همه‌چيز بر اساس ماديات است و ما همه كارهاي‌مان بر اساس معنويت و ايدئولوژي معنوي است ولي وقتي به يك مملكت غربي مي‌رويد چندين سالن بزرگ را در هر شهري مي‌بينيد كه از طرف دولت بودجه دارند و به فكر كار اقتصادي نيستند و فقط به فكر كار فرهنگي هستند و هرسالي براي سال بعد با بهترين هنرمندان خودشان و ساير كشورها ارتباط برقرار كرده و آنها را دعوت مي‌كنند. زمان در نظر مي‌گيرند و از يك سال پيش با دعوت‌نامه، بليت رفت‌وبرگشت و با تاريخ و ساعت شروع كنسرت كتابچه‌اي چاپ مي‌كنند. ولي اينجا چنين مركز يا نهاد يا انجمني نداريم و تمام سالن‌هاي موسيقي ما سالن كرايه هستند مثل ظروف كرايه‌اي. شما بايد براي گرفتن سالن به آنجا برويد و براي‌شان فرقي هم نمي‌كند كسي كه مراجعه مي‌كند حسين عليزاده است يا هنرمندي كه چند روز پيش اولين تك تركش را منتشر كرده كه اين خود ضعف بزرگي است و هركسي كه يك اسپانسر بزرگ‌تري پشت سرش باشد سالن بيشتري مي‌تواند بگيرد. اين براي جامعه‌اي كه اعتقادش اين است كه ما جامعه فرهنگي هستيم و حكومت و شاكله سيستم ما بر اساس فرهنگ بنيانگذاري شده يك تناقض و پارادوكس بزرگي است. انتظار دارم حداقل يك يا دو سالن داشته باشيم كه شأنيت فرهنگي خودشان را حفظ كنند؛ يعني يك سالني بايد باشد كه مردم بگويند در اين سالن همه‌كس نمي‌توانند وارد شوند؛ كمااينكه در قديم همين تالار وحدت بوده و بسياري از خوانندگان و نوازندگان برجسته زمانه‌هاي قديم هميشه آرزو‌ي‌شان اين بوده كه روي سن اين تالار بروند و بخوانند ولي هيچ‌وقت نتوانستند ولي الان هيچ جايي را نداريم كه بگوييم اينجا جايي است كه هر كسي را راه نمي‌دهند و اين ضعف بزرگ و مشكلي است كه شأنيت موسيقي ما جا و مامني ندارد كه اين شأن در آن سالن و مجموعه حفظ شود.

موضوعي كه طي ماه‌هاي گذشته از سوي اساتيدي مثل آقاي ناظري مطرح‌شده اين است كه خوانندگان كنوني از آوازخواني فاصله گرفته‌اند و بيشتر به سمت تصنيف‌خواني رفته‌اند و البته مطرح‌شده كه خيلي از خوانندگان قابليت اين را ندارند كه آواز را اجرا كنند. نظر شما در اين خصوص چيست؟

من خودم شخصا در مورد ديگر عزيزان نمي‌توانم صحبت كنم به خاطر اينكه همه زحمت مي‌كشند و در حد توان خودشان تلاش مي‌كنند و آوازهاي خوبي هم در نسل ما ارايه ‌شده است. خود من‌ هم، آوازهايي كه در آلبوم‌هايم هست پربازديدترين بوده و بيشتر شنيده‌ شده‌اند و حتي مناجات و ساز و آوازهايم درگوشي‌هاي موبايل در حال دست‌ به دست شدن است؛ كمااينكه خيلي از آوازهايي كه ما خوانده‌ايم كمتر از آوازهايي كه نسل‌هاي قبل از ما خوانده‌اند، شنيده نشده‌اند و آقاي ناظري و همه اساتيد هم هر چه مي‌گويند براي ما قابل‌احترام است و اگر ايشان چنين نظري داشتند بنده خودم وظيفه خودم مي‌دانم بيشتر درزمينه آواز كار كنم ولي احساسم اين است كه طي سال‌هاي اخير حداقل شخص من كم‌كار نبوده‌ام.

امسال نيز همانند دو سال گذشته تعدادي از هنرمندان منتقد جشنواره هستند و به‌صورت رسمي اعلام كرده‌اند كه آن را به رسميت نمي‌شناسند. شما و ديگر هنرمندان با توجه به اين انتقاد در جشنواره حضور داريد. اساسا شركت در جشنواره چقدر مي‌تواند به اعتبار جشنواره به لحاظ اعتبار هنرمندانش اضافه كند و اينكه اگر يكسري چنين جشنواره را تحريم كنند چقدر مي‌تواند درراهبرد درست و تغييرات كمك كند؟

ما يك جشنواره معتبر موسيقي در ايران بيشتر نداريم و آن‌هم جشنواره موسيقي فجر است. اعتقاد دارم با توجه به اينكه تنها جشنواره موسيقي ايران است هر عنواني كه روي آن بگذارند و هر دولتي كه سركار باشد و هر مديري كه سر اين جشنواره باشد اعم از اينكه بنده نوعي را در آن جشنواره دعوت كنند يا خير اعم از اينكه من از آن مدير خوشم بيايد يا نيايد به‌هرحال اين تنها جشنواره موسيقي بين‌المللي ايران است، حتي اگر از آن حمايتي نمي‌كنيم. نمي‌دانم چرا بايد به وجود چنين جشنواره‌اي معترض باشيم. مثال مي‌زنم اگر كسي با شهردار شدن آقاي نجفي مشكل دارد نمي‌تواند بگويد اتوبان چمران را تحريم كنيم و از آن تردد نكنيم؛ يا اينكه اگر از وزير نيرو خوش‌مان نمي‌آيد بگوييم از امروز ديگر برق استفاده نمي‌كنيم. ما يك جشنواره موسيقي بيشتر نداريم و هرسال برگزار مي‌شده و در زمان همه دولت‌ها بوده و خيلي از كساني كه امروزه معترض هستند خودشان در دوره‌هاي قبلي بوده‌اند. به‌هرحال مديريتش عوض‌شده و بنده هم اتفاقا خيلي هم به مديريت جشنواره و خيلي از مراكز مديريتي و صنفي و دولتي موسيقي انتقاد دارم. ولي انتقاد با تحريم كردن كاري از پيش نمي‌برد و مشكلي از بين نمي‌رود. البته كه بايد صداي هر منتقدي شنيده شود و به نظرش احترام گذاشته شود ولي تحريم كردن تنها جشنواره اين مملكت درست نيست و بايد به بهتر برگزار شدن آن كمك كنيم.

 

 

  اركستر ملي در دروه‌هاي مختلف حيات داشته ولي رونق، پويايي، شكوفايي و جريان‌سازي‌اش در اجتماع دچار نوسان‌هايي بوده است.
  اركسترها بودجه لازم را براي جذب نوازنده، آهنگساز، تنظيم‌كننده، تبليغات محيطي و ضبط آثار و پخش آنها در جامعه ندارند به همين دليل هميشه وضعيت اركسترها لنگ بوده است.
  بايد صداي هر منتقدي شنيده شود و به نظرش احترام گذاشته شود ولي تحريم كردن تنها جشنواره اين مملكت درست نيست و بايد به بهتر برگزار شدن آن كمك كنيم.
  ولي وقتي به يك مملكت غربي مي‌رويد چندين سالن بزرگ را در هر شهري مي‌بينيد كه از طرف دولت بودجه دارند و به فكر كار اقتصادي نيستند و فقط به فكر كار فرهنگي هستند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون