ادامه از صفحه اول
چند پيشنهاد براي فقر زدايي
در مطالعاتي كه بنده و برخي همكاران در بررسي فقر در ايران انجام دادهايم به اين سوال پاسخ دادهايم كه اصولا فقرا چه كساني هستند و از نظر تحصيلي در چه سطحي قرار دارند. در اين مطالعات به اين نتيجه رسيدهايم كه عمده افرادي كه جزو فقرا به حساب آورده شدهاند عمدتا از قشرهاي تحصيلكرده هستند كه توانمنديهاي زيادي براي انجام كار دارند اما به دليل نبود شغل مناسب و درآمد كافي در زمره فقرا قرار گرفتهاند. در اين ميان سهم زنان تحصيلكرده و بيكار بسيار بالاتر است و آنان با وجود دانش خوبي كه دارند نتوانستهاند شغل مناسب با درآمد خوب را به دست آوردند و هزينههاي ماهانه خود را تامين كنند. بهترين نسخه براي فقرزدايي از اين افراد، سياستگذاري براي يافتن شغل مناسب است كه ميتواند علاوه بر بالابردن كارايي آنها سطح درآمديشان را افزايش دهد. با اين كار ميتوان جامعه را به سمتي هدايت كرد كه حدود 70 درصد از فقرا نياز به حمايت نداشته باشند و بتوانند از كمكهاي دولتي و حمايتي بينياز شوند. از سويي ديگر حدود 30 درصد باقي ميمانند كه عمدتا زنان بيسرپرست يا بدسرپرست، معلولان و ازكارافتادگان هستند و دولت ميتواند با دست بازتري زمينه رفاه آنان را به وجود آورد. هنر سياستگذاران اقتصادي اين است كه منابع محدود بودجهاي را به بهترين شكل ممكن تخصيص دهند بنابراين با اتخاذ سياستهاي اشتغالزايي هم درآمدهاي دولت از محل ماليات بر حقوق افزايش مييابد و هم اينكه قادر است حدود 70 درصد از افرادي كه به طرق مختلف حمايت ميكند را از اين گردونه خارج كند. در حال حاضر اقتصاد ايران توان اشتغالزايي و درآمدزايي براي اين افراد را ندارد و با توجه به سياستگذاريهايي كه صورت ميگيرد نيز نميتوان اميدوار بود كه در كوتاهمدت اين جمعيت بتوانند خوداتكا شوند. آنچه مسلم است اشتغالزايي و رفاه لزوما از طريق رشد اقتصادي محقق نخواهد شد و لازم است تا سياستگذار علاوه بر داشتن برنامه براي افزايش رشد اقتصادي اشتغالزا، سياستهاي حمايتي خود را در اقتصادي مانند ايران ادامه دهد بطوري كه اين حمايتها هدفمند بوده و موجب حيف و ميل منابع محدود اقتصادي نشود.
اقتصاددان و عضو هيات علمي موسسه آموزش عالي بانكداري
صندوقخانه آرزوها
هم روياهايمان را دستيافتنيتر و از اينرو به هستيمان معنا و اميد ميبخشيد. به اين تعبير صندوقخانه صرفا يكي از فضاهاي خانه نبود بلكه حكم لنگر زندگيمان را داشت؛ با وجود چنين لنگرهايي كشتي حياتمان در توفانها هرقدر كژ و مژ ميشد واژگون نميگشت. اين صندوقخانه بود كه «ترس» را مترادف با «انديشه» قرار ميداد و به «نگراني» معناي «چشم به راه آينده» بودن ميبخشيد. ناآراميهاي فلات ايران منحصر به زلزله نيست؛ وقوع سيل، تهاجم، قحطي و خشكسالي به ساكنين اين سرزمين آموخته بود كه عزيزترين ماحصل عمرشان را نهفقط در صندوقخانه خانهها كه در صندوقخانه دل و ذهنشان حفاظت كنند. اگر صندوقخانه خانههايمان حافظ داراييمان بود، صندوقخانه دل و ذهن متضمن هستيمان بود و در آن مهمترين داشتهمان يعني «فرهنگ» نگهداري ميشد. بيعلت نيست كه به سال ۱۱۹۲ق وقتي در شرايط ملتهب سقوط كريمخان و روي كار آمدن آقا محمدخان، در كاشان زلزلهاي مهيب رخ داد اين شهر ظرف 9 سال توسط خود كاشانيان همچون جواهري از نو بازسازي شد. آنچيزي كه در اين ميان به ياري كاشانيان آمد رجوع كاشانيان به صندوقخانه دلشان بود، همان چيزي كه ميتوان «كاشاني بودن» نام نهاد؛ در اين صندوقخانه صفاتي چون همت و سختكوشي، قائميت به ذات، كيمياگري گرد آمده بود و اينها درست همان چيزهايي است كه نه تنها در زلزله آسيبي نميبيند بلكه جبران مافات را سهلتر ميكند. پيش از اين نيز رجوع كاشانيان به اين صندوقخانه بارها به كمكشان آمده بود؛ محراب زرين فام مسجد عمادي با تاريخ ۶۲۳ ق يعني همزمان با حمله مغول به اين شهر گواهي ميدهد كه صنعتگران اين شهر توانسته بودند به شيوهاي كاركنند كه يا كمترين آسيب را از التهابات ببينند يا ظرف مدت كوتاهي خود را احيا كنند. اكنون مدتي است كه صندوقخانه از خانههاي ما غايب شده و نسبت به صندوقخانه دل نيز دچار نسيان شدهايم فلذا در بلاها خود را بيلنگر و بيدفاع احساس كرده و دچار استيصال ميشويم. درحالي كه صندوقخانه دل همواره همراه ما است و با وجود نسيان باز نقش خود را در ناخودآگاه ايفا ميكند. ليكن آنچه از خودِ بحرانها خطرناكتر است رفتارهاي ناشي از احساسِ استيصال ما است؛ همچون سرنشينان كشتي گرفتار توفان كه يادشان رفته اين كشتي لنگر دارد و از روي اضطراب مرتكب رفتارهاي خسارتبارتر از توفانزدگي ميشوند. در زلزله اخير رفتارهايي چون رفتوآمد بيهدف در خيابانها و ايجاد ترافيك يا هجوم به پمپبنزينها از اين قبيل بود.
از سوي ديگر راهكاري كه متخصصين در برابر زلزله بر آن پافشاري ميكنند مقاومسازي كالبدي است. غافل از اينكه بالاترين حد مقاومسازي اگر بدون رجوع به فرهنگ باشد باز ناپايدار و غيرمطمئن است و همواره بيم آن هست كه نيرويي بالاتر از تحمل ما آنچه ساختهايم را درهمشكند. به جاي تصلب راهي كه فرهنگ ما همواره براي تاب آوردن بيقراريهاي فلات ايران نشان ميدهد انعطافپذيري براي مستهلك كردن نيروها و از سرگذراندن آنهاست. اما تنها بخشي از تابآوري، موكول به تمهيدات سازهاي است، بخش مهمتر آن رجوع به اندوختههاي ساحت معنايي است كه كمبود بضاعت در ساحت مادي را جبران ميكند و در عين حال از نسيان نسبت به داشتههاي صندوقخانه فرهنگ ميكاهد. به عنوان مثال با غبارروبي از نماد « بته جقه» يعني سروي كه سرخم كرده، صفت سياليت فرهنگ ايراني آشكار ميشود؛ يعني انعطاف در برابر ناملايماتِ موقتي در عينِ راستقامتي هميشگي چرا كه ناملايمات هر قدر سخت همواره نقطه آغاز و پايان دارد و هنر ما زندگي كردن بين دو بحران بوده است.
بازي قدرت خطرناك سوريه
نيروي تازهاي كه امريكاييها قصد ايجاد آن را دارند، از سربازهاي امريكايي نيستند، بلكه قرار است بخش عمده آن از نيروهاي كرد باشند، قرار است اين نيرو، خواستههاي امريكا را در آينده سوريه نمايندگي كند. نكته مهمي كه وجود دارد اين است كه امريكاييها با داشتن پول و قدرت بيشتر نسبت به ايران، تركيه و روسيه، از مزيت بيشتري براي جذب نيروهاي سوري براي آينده سوريه برخوردار است. ايران، تركيه و روسيه، به دليل مشكلات داخلي و مسائل اقتصادي توان كافي براي بازسازي فيزيكي و بازسازي نظم سياسي در سوريه ندارند، اما امريكا به عنوان بزرگترين قدرت اقتصادي جهان، ميتواند بخشي از نيروهاي سوريه را با وعده كمك به بازسازي سوريه به خود جذب كند. شرايط پس از داعش، در حال تبديل شدن به يك كلاف پيچيده و سردرگم و خطرناك است.اكنون روسيه و امريكا به عنوان دو عضو دايم شوراي امنيت سازمان ملل متحد و داراي حق وتو، ميتوانند بنبست سياسي در سوريه را سختتر از گذشته كنند. سوريهاي كه اكنون در حال شكلگيري است چه از لحاظ بازسازي فيزيكي اين كشور و چه از لحاظ بازسازي نظم سياسي و حكومت در اين كشور، بدون همكاري قدرتهاي جهاني و سازمانهاي بينالمللي غيرممكن خواهد بود.رويارويي امريكا و روسيه، مسائل سوريه را بسيار پيچيدهتر ميكند. تنها راهحل اين است كه دو قدرت جهاني حاضر در سوريه با هم به تفاهم برسند و با همكاري كشورهاي ديگر موثر در شرايط سوريه و جامعه جهاني، دو مرحله اصلي بازسازي سوريه يعني بازسازي فيزيكي و بازسازي نظم سياسي را اجرايي كنند.
استاد دانشگاه و تحليلگر مسائل منطقه