مسووليتپذيري در محاق
نه اينكه يك روز بعد از بارش برف، مسوولان بگويند ما غافلگير شديم. غافلگيري در اين موارد معنا ندارد. در كنار اينها بايد سيستمي وجود داشته باشد كه عملكرد مديران را هنگام بروز حوادث طبيعي و غيرطبيعي بسنجد و اگر در اين زمينه كمكاري رخ داده از مديران پاسخ بخواهد.
2- از منظر ديگر ما با مشكل عدم مشاركت شهروندان در كاهش پيامدهاي رخدادهاي طبيعي و غيرطبيعي هم روبهرو هستيم. در سال 1387 يك پژوهش در شهر تهران انجام شد كه در آن از مردم سوال كرده بوديم به چه نهادهايي در زندگي اجتماعيشان بيشتر اعتماد دارند. يافتههاي آن پژوهش نشان داد كه ميزان اعتماد مردم به نهادهاي رسمي در رتبه نهم قرار گرفت. اين يافتهها گوياي وجود شكاف ميان نهاد دولت و جامعه است. اين خلأ ارتباطي و كاهش سرمايه اجتماعي كه يكي از نشانههايش به موضوع اعتماد مربوط است بايد جدي گرفته شود. در فضاي بياعتمادي، مردم براي خودشان مسووليتي قائل نيستند. در نتيجه ميبينيم كه حل همه مشكلات را بر عهده دولت ميدانند. در كنار اين، ما با ضعف آموزش حقوق و مسووليتهاي شهروندي هم روبهرو هستيم. مثلا در زمان وقوع برف ممكن است بسياري از شهروندان برفهاي جلوي خانه خودشان را هم پارو نكنند. در چنين جامعهاي حقوق و مسووليتهاي شهروندي تعريف روشني نزد شهروندان ندارد. مردم خاصگرا ميشوند يعني فقط به حقوق خودشان و نزديكانشان فكر ميكنند و مسووليتهاي اجتماعيشان را در برابر گروههاي ديگر اجتماعي را فراموش ميكنند كه اگر كسي در زمان بارش برف در خيابان مانده به جز دولت، شهروندان و تشكلهاي مردمي هم در برابر او مسووليت دارند. براي ترويج ارزشهاي مدني بايد از آموزشهاي پيش از دبستان آغاز كنيم و كودكان را با اين مفاهيم آشنا كنيم تا در برابر اتفاقات جامعه بيتفاوت نباشند.
جامعهشناس