كسب و كار روزنامهنگاران
آرش خوشخو
۴۶ ساله
سردبير و مديرمسوول روزنامه
هفت صبح
۲۲ سال سابقه كار
من فكر ميكنم كه مطبوعات كاغذي زنده ميمانند. به نظرم مشكلي وجود ندارد. اگر اين توفان بگذرد، مطبوعات كاغذي زنده ميمانند. ضربالمثلي هست كه ميگويد «هرچه من را نكشد، قويترم ميكند»؛ فكر ميكنم اين مشكلات به مرگ مطبوعات كاغذي ختم نميشود. داستان تازهاي از آن بيرون ميآيد و نوع جديدي از مطبوعات شكل ميگيرد كه شكل آن با چيزي كه مطبوعات كاغذي در حال حاضر است، فرق ميكند.
آن زمان قدرت مطبوعات كاغذي به چيزهاي متفاوتي با حالا مربوط ميشود. به اين سادگيها نميتوانند مطبوعات را شكست دهند. همانطور كه كتابهاي ديجيتال نتوانستند كتابهاي كاغذي را از ميدان خارج كند. به هر حال مخاطب مطبوعات كاغذي كم شده است و در تمام دنيا هم اين اتفاق افتاده است. اما فكر ميكنم اين موج ميگذرد. من منتظر گذشتن آن هستم. تا همين چند سال بزرگترين تهديد مطبوعات كاغذي، سايتهاي خبري بودند ولي وقتي تلگرام آمد، ديديم كه آنهايي كه بيشتر نابود ميشدند، سايتها بودند. من خبر دارم كه با آمدن تلگرام بازديدهاي سايتهاي خبري به يكپنجم، يكششم و حتي يكهفتم كاهش داشت.
خيلي از سايتهاي خبري كه براي گرفتن آگهي و… برنامهريزي كرده بودند، شكست خوردند. اما در اين شرايط مطبوعات كاغذي باز هم زنده ماندند. مطبوعات به تدريج به سمت تبديل شدن به اتفاقي پيش خواهند رفت كه موجب شد، كتاب جلوي كتاب الكترونيك زنده بماند. يعني بايد بتوانند داستانهايشان را بگويند؛ حالا اين داستانها، داستان ورزشي يا سياسي يا هرچه باشد و كمكم آدمهاي خوش قلم در مطبوعات باقي ميمانند كه بتوانند مطالب طولاني غيركنسلكننده بنويسند. دوره جديدي از مطبوعات شروع ميشود؛ كما اينكه كمكم شروع شده است.
فروزان آصف نخعي
57 ساله
دبير سرويس سياسي روزنامه آسمان آبي
سابقه كار: 30 سال
روزنامهنگاري ما با مختصات جديد تغييرات جهاني پيش نميرود. يكي از دلايل آن اين است كه در شرايط جهاني توليدكننده و مصرفكننده هركدام اساسا داراي اهميت ويژه خودشان شدهاند. قبلا به جاي اينكه توليدكننده و مصرفكننده اهميت داشته باشند، بيشتر سرمايهگذار و نيروي كار اهميت داشت. همچنين تغيير جهت بنيانيني وارد ساختار روزنامهنگاري ما نشده است. به همين دليل حوزه روزنامهنگاري پيرو نديدن اين چرخشهاي كلان، ورود تكنولوژي و زيست فردي را هم تقريبا ناديده انگاشت. اين زيست فردي درآميختن با تكنولوژي جديد مثل موبايل و اينترنت، شرايطي را فراهم آورد كه بايد روزنامهنگاري متناسب با اين دوره را انتخاب ميكرديم كه متاسفانه چنين هم نشد. علاوهبر اين شاهد هستيم كه محتواي لازم هم در رسانهها توليد نميشود. اين محتواي لازم شامل نگاه و انديشهاي است كه ميتواند در خود خط مشي و راهبرد را بپروراند و در صورتي كه داراي مرزبنديهاي جدي باشد، ميتوانيم بگوييم كه چه روزنامهاي وابسته به چه نحله و استراتژي است. به دليل فقدان چنين وضعيتي ميبينيم كه يك نوع يك شكلي و يك زباني در روزنامهها جاري و ساري است. به عبارت ديگر نميدانيم كه كدام روزنامه ميخواهد «كدام چاله را پر كند». در اصل همه ظاهرا قرار است كه يك چاله را پر كنند و به همين دليل، روزنامهنگاري در چنين فضايي كه با ورود تكنولوژيها همراه شده و در آن زيست فردي تعيينكننده است، نميتواند براي همه كساني كه دنبال بحثهاي جديد هستند قانعكننده باشد. به عبارت ديگر شايد عدم رواج ادبيات چند جناحي و چند فكري در اين قضيه خيلي تعيينكننده باشد. ضمن اينكه وقتي براي چنين فضايي تئوري لازم وجود نداشته باشد، طبيعتا يك شكلي و يكساني را در همه حوزهها مشاهده ميكنيم و اين خلاف چيزي است كه خود رسانهها دنبال آن هستند. هرچند خود رسانهها به دنبال چندصدايي هستند اما خودشان تقريبا يك صداي واحدي را نمايندگي ميكنند و اين خوب نيست. علاوه بر اين روزنامهنگاري ما به لحاظ فني، محتوايي و علمي قادر نيست كه حوزه روزنامهنگاري توسعه، حقيقتياب و تحقيقي را نمايندگي كند و خود اين يك آسيب بسيار جدي ميزند. چرا مردم بايد روزنامههايي را مطالعه كنند كه نميتوانند توليدات لازم را براي آنها در حوزه درك و فهم اساسي پديدهاي كه با آن در جامعه مواجه هستند؛ مثلا فساد اقتصادي؟ يك مشكل اساسي هم كه در نوع روزنامهنگاري ما وجود دارد اين است كه در دوره مدرن كاركرد روزنامهنگاري ساختن يك نگاه و هويت و پيشينه تاريخي است؛ يعني يك ذهنيت. اينكه ميگويند ايرانيها حافظه خوبي در حوزه پديدههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي ندارند شايد به اين دليل است كه روزنامهنگاريشان هم متناسب با شرايطشان رشد نكرده است. همين باعث ميشود كه نوع روزنامهنگاري كه پرورش ميدهيم، معمولا در ساختارهاي خبري و گزارشي ما كمتر حافظه تاريخي مشاهده ميشود و حتي اين مشكل در روزنامهنگاري الكترونيك ما هم اين مشكل وجود دارد.
خود اين باعث ميشود كه مخاطب در رسانههاي ديجيتالي دنبال حقيقت برود. مساله اساسيتر كه به لحاظ ريشهاي بحث عميق عمومي روي آن صورت نگرفته است، اين است كه فرهنگ مدرن فرهنگ موزاييكي خود را به همراه ميآورد. اين فرهنگ موزاييكي براي اينكه در دنياي مدرن داراي نهادها و ساختارهاي خودشان هستند ميتواند در جاهايي پيوندهاي خود را پيدا كند و در آنجا حتي روزنامهنگاري به سبك كاغذي هم رواج داشته باشد. ولي وقتي كه اينجا اين گسيختگي فرهنگي و مدرنيته همهچيز را هر لحظه به خصوص در فرآيندهاي كلانشهرها دود ميكند و به هوا ميبرد بنابراين ما بخواهيم به تكنولوژيها و ابزارهاي كاغذي متوسل شويم كه آگاهيرساني متصل به دودشدگي است، بنابراين مردم كمتر خودشان را قانع ميكنند كه براي چنين كالايي هزينه كنند.
ليلي خرسند
۴۱ ساله
روزنامهنگار ورزشي
۲۰ سال سابقه كار
خبرگزاريها و سايتها وضعيت مطبوعات كاغذي را به خطر انداختهاند. زماني كه خبري از سايت و خبرگزاري نبود، وضعيت روزنامهها خوب بود. البته الان تلگرام و فضاي مجازي آمده و حتي تلويزيون و خبرگزاريها هم به پاي آن نميرسند. به نظر من خيلي وقت است كه دوران روزنامه به سر آمده است. زماني كه تلويزيون آمد، جاي نوشتار را گرفت. دورهاي كه مردم بايد كتاب ميخواندند، از آنجايي كه خيليها سواد خواندن و نوشتن نداشتند، به تلويزيون رو آوردند و تلويزيون جاي كتاب را گرفت. ما در شرايط گذار هستيم و بسيار مهم است كه اين دوران را چگونه سپري كنيم. خبر هميشه هست. محتواي اخبار را ميتوان در فضاي مجازي و سايتها و خبرگزاريها به دست آورد. امروزه روزنامهها دنبالهرو خبرگزاريها شدهاند. محتوايي كه آنها توليد ميكنند و خبرهايي كه انتشار ميدهند را بسط ميدهند و همين باعث ميشود كه روزنامه چيزي براي ارايه به مخاطبانش نداشته باشد. به نظر من براي تغيير رويكرد رسانه كاغذي و زنده نگهداشتن آن هنوز فرصت هست. درست است كه مردم اخبار را در فضاي مجازي ميبينند اما اين اخبار فقط تيتروار در اختيارشان قرار ميگيرد. روزنامه ميتواند با ارايه تحليل و تكميل اطلاعات مردم جايگاه درستش را پيدا كند و جلوي مرگ خود را بگيرد.