از دمپاييپوشيدن در ادارات دولتي تا آراستگي مديران
نيوشا طبيبي
نابساماني و گسيختگي برخي امور كه منجر به نارضايتي مردم ميشود، يا عدم تقيد برخي به رعايت نظم و قانون، سر در علل مختلفي دارد. يكي از آشكارترين دلايل آن عدم رعايت نظم و انضباط ظاهري است كه سبب اشاعه حس «بينظمي» در تمامي آحاد جامعه ميشود. موضوع را بايد كمي توضيح بدهم: به نظر من نظم، نظم ميآورد. بينظمي و با نظمي هر دو پديدههايي هستند كه به راحتي جاري و ساري ميشوند. اگر مدير يك اداره در لباس پوشيدن و آراستن خود بر پايه عرف جامعه، همت نداشته باشد، همين بينظمي و بيقيدي ظاهرياش خود به خود به تمامي سازمان تحت مديريتش تسري پيدا ميكند.
وقتي معابر و خيابانها، بينظم و فاقد خطوط و نشانههاي مرسوم باشند و شكل كلي شهر بد ريخت و بد هيبت باشد، شهروندان به خود اجازه ميدهند در خيابانها مرتكب تخلف رانندگي بشوند، در معابر زباله بريزند و هيچ حساسيتي در آراستن نماي بيروني خانههاي خود نداشته باشند. تحصيل حس رضايتمندي شهروندان فقط با انجام كارهاي زيربنايي و بزرگ و راهاندازي پروژههاي عظيم نيست. ترديدي نيست كه مديريت كلان كشور بايد براي توسعه و آباداني و برقراري رفاه شهروندان بنا بر وظايف حاكميتي خود به انجام پروژههاي عظيم و ايجاد شغل و برپايي صنايع دست يازد، اما اموري اينچنين، رضايتمندي فوري در شهروندان ايجاد نميكند. چيزي غير از اينها هم لازم است كه عرض ميكنم. بگذاريد برگرديم به همان بحث لباس آقاي مدير محترم. آراستگي و منظم و مرتب بودن از نشانههاي جدي گرفتن وظايف و تقيد به امور محوله است. لااقل در چشم بينندگان چنين حسي به وجود
ميآورد.
عدم تقيد برخي از مديران - كه گاه تصوير چهره و قامت آنان را در رسانهها ميبينيم - به هماهنگي و نظم در لباس پوشيدن در من دو حس متفاوت ايجاد ميكند: اول، تصور ميكنم وقتي كارمندان ادارهاي هر روز صبح با مديري كه لباسهاي چروك به بر و مويي ژوليده بر سر و كفشهايي خاك گرفته به پا دارد مواجه ميشوند، ترديد ندارم كه در آن كارمندان «حس عدم تقيد و بينظمي» ايجاد خواهد شد. وقتي آقاي رييس براي رفتن به محل كار و سازمان خود آنقدر ارزش قائل نيست كه خود را بيارايد، پس هيچ چيز ديگري در آن سازمان مهم جلوه
نخواهد كرد.
دوم، سوي ديگر اين ماجراي بياعتنايي به نوع لباس پوشيدن، يك نوع تظاهر به انقلابي بودن و عدم علاقه به امور دنيوي بوده است، گويي نميشود انقلابي و دست پاك بود اما آراسته و منظم و مرتب هم جلوه كرد. اصلا اين مترادف قرار دادن شخص انقلابي با فردي كه لباسهاي نامرتب و نا هماهنگ ميپوشد و مويي ژوليده دارد، ظلم به انقلاب است.
براي مرتب و منظم بودن لازم نيست از مد غربي پيروي كنيم. ما كه سنت هزاران ساله در آراستگي و لباس ملي خودمان را داريم حاجتي به پيروي از روش غربيها نداريم. اما حال كه از بد حادثه كت و شلوار تبديل به لباس رسمي و اداري شده است، ميتوان همان كت و شلوار را آراسته و هماهنگ به بر كرد. كمي دقت در هماهنگي رنگها و تميزي و چروك نبودن پيراهن و كت و شلوار، جلوهاي از نظم و حسي از تقيد سازماني و اهميت امور به خود و به همگان منتقل
ميكند.
در ميانه دهه شصت، آقاي دكتر ولايتي پيراهني به بر كرد كه امروز به «يقه ديپلماتيك» يا اسامي ديگر معروف شده است. اين نوع يقه و پيراهن، سابقهاي در تاريخ پوشاك ما دارد و ضمنا به خوبي جايگزين پيراهنهاي با يقه معمول طرح غير ايراني شد. از آن پس وزراي خارجه كه نماينده مردم ايران در عرصه جهاني هستند همگي - به جز يك مورد - آراسته و منظم و مرتب در كنفرانسها و مراسم و ملاقاتهاي ديپلماتيك حاضر شدهاند.
آقاي دكتر ظريف، آقاي دكتر عراقچي و ديگر اعضاي تيم مديران ارشد وزارت امور خارجه فعلي همگي بسيار آراسته و منظم لباس ميپوشند، از مدهاي معمول پيروي نميكنند و حس جديت و متمدن و امروزي بودن و ضمنا پايبندي به روش و منش ايراني را به ملاقاتكنندگان و مذاكرهكنندگان القا
ميكنند.
با همين حس، وقتي وزير امورخارجه جمهوري اسلامي ايران به نمايندگان بزرگترين قدرتهاي جهان ميگويد«هرگز يك ايراني را تهديد نكنيد» اين جمله جدي گرفته ميشود، دشمنان ماستها را كيسه ميكنند و بر جاي خود مينشينند تا با ايران مذاكره كنند.
منظم و مرتب و آراسته لباس پوشيدن مديران موضوعي ملي و مهم است. يك مدير دولتي «حق» ندارد بينظم و ژوليده جلوه كند. او نماينده حاكميت و اقتدار ملي است. نميتوانيم با ظاهري نامنظم و ناهمگون از اقتدار سخن بگوييم، چون اقتدار مولود نظم است و تقيد نظاميان به حفظ نظم و آراستگي در لباسها به همين دليل است.
مديران براي آنكه نامنظم جلوه نكنند لازم نيست لباسهاي گرانقيمت و ماركدار و خارجي به تن كنند. كافي است دقت كنند كه رنگهايي در هماهنگي بپوشند، از پوشيدن جوراب سفيد پرهيز كنند و مارك تبليغي سر آستين كت را قبل از پوشيدن بردارند و كفشهايشان هميشه تميز و واكس زده باشد، همين.
نمي شود از تقيد و نظم ظاهري و عرق ملي صحبت كرد و از رييسجمهور سابق افغانستان يادي نكرد. حامد كرزاي، رييسجمهور پيشين افغانستان لباس ملي افغاني به بر ميكرد و هرگز در مجامع با لباسهاي غربي ديده نشد، اما بارها به عنوان رهبري شيك پوش مورد توجه رسانههاي جهان قرار گرفت و فرهنگ و هنر كشور خود و پايبندياش به رسم و سنت افغاني را با همين لباس به دنيا معرفي كرد. از ديگر آفاتي كه در پوشش ظاهري در ادارات معمول شده، به پا كردن دمپايي است. اگر رفتاري را كه در خانه داريم در اداره و سازمان هم پيشه كنيم، بدون ترديد در نظم و انضباط محل كار و در نتيجه در بهره وري آن خلل افكندهايم. آرزو ميكنم كه اين پديده دمپايي هم از ادارات برچيده شود و كارمندان مقيد شوند كه در ساعات اداري با لباس رسمي در محل سازمان حضور داشته باشند و فقط به وقت نماز پوشيدن دمپايي مجاز باشد.
ايجاد حس رضايتمندي در مردم و در يكديگر، از همين امور خرد و پيش پا افتاده آغاز ميشود. به وقت بارش سنگين برف و به مشكل خوردن فرودگاه و معطلي صدها نفر و بيساماني، ذكر اخبار و آمار و ارقام پروژههاي در دست اجرا براي ارتقاي وضعيت فرودگاه به كار نميآيد، اما كلامي محبتآميز و از سر صدق، رسيدگي روحي و خوراك و آب رسانيدن به مردم معطل مانده در مردم «حس رضايتمندي» ايجاد ميكند، آرامشان ميكند، به آنها يادآوري ميكند كه در خانه خودشان هستند و دولتي دارند كه از آنها حفاظت و مراقبت ميكند، حال اگر كم و كاستي هست، چه باك؟ در كنار هم دست در دست هم اصلاحش ميكنيم.