وضعيت ويژه در بازار ارز
در آن زمان نيز اين اقدام موقتي بود و نتوانست بازار ارز را كاملا آرام كند، زماني ثبات به بازار بازگشت كه دونرخي بودن ارز به رسميت شناخته شد و بازار موازي ارز به كار خود ادامه داد. امروز هم اين واقعيت بر جاي خود باقي است كه بازار با پليسي شدن آرام نميشود. دستگيريهاي ديروز به معناي آن است كه دولت خواسته با عدهاي از واسطهها و صرافان كه از اين آب گلآلود ماهي ميگيرند، برخورد كند. دستگاههاي مسوول براي كنترل تقاضاي فزاينده در بازار، تلاش كردند با بازداشت افرادي كه معاملات بسيار بالاي ارزي در روزهاي اخير داشتهاند و عملا بازار را داغ كردهاند، به اين وضعيت خاتمه دهند. اين اقدامات اگر نتيجه مثبتي هم داشته باشد، كوتاهمدت است و مشكلي كه به همراه دارد تقويت اين باور است كه دولت ميخواهد معاملات ارزي را كنترل كند زيرا به اندازه كافي ارز براي پاسخ به تقاضاي بازار در اختيار ندارد. البته دولت اعلام كرده كه با انتشار اوراق مشاركت ارزي تقاضاي ارز را پاسخ خواهد داد ولي شرط موفقيت اين سياست اعتماد مردم به وعده دولت است. يعني مردم بايد باور داشته باشند كه هر زمان لازم داشته باشند بتوانند اوراق مشاركت ارزي را به ارز مورد نياز خود مبدل كنند. به نظر من مشكل اصلي در بازار ارز ايران، وجود موانعي است كه بر سر راه بانكهاي كشور وجود دارد و مانع از آن است كه مردم ايران بتوانند از كارتهاي اعتباري ارزي در سراسر جهان استفاده كنند. اين محدوديت، به ويژه پس از برخوردهاي اخير امارات متحده عربي و چين در محدوديت معاملات ارزي با ايران، سبب بروز تقاضاي شديد براي اسكناس (دلار، يورو و...) شده كه تامين آن براي دولت دشوار است. با آنكه برجام به افزايش چشمگيردرآمدهاي ارزي ايران ياري رسانده ولي محدوديت معاملات بانكي همچنان پابرجاست. براي حل مشكل بازار ارز، دولت بايد براي حل مشكل بانكهاي ايران در سطح بينالمللي چارهجويي كند، در غير اين صورت، التهاب دربازار ارز به اشكال گوناگون مجددا بروز خواهد كند. اگر ايرانيان ميتوانستند از طريق كارتهاي اعتباري نيازهاي ارزي خود را تامين كنند، همانطور كه امروز در خريد و فروشهاي روزانه پول نقد چندان اهميت خود را از دست داده، تقاضا براي اسكناس (ارزهاي خارجي) از ميان خواهد رفت. متاسفانه مشكلات نظام بانكي ايران با بانكهاي عمده كشورهاي غربي هنوز حل نشده است. ريشه افزايش ناگهاني تقاضا در بازار ارز، نگراني از افزايش تنشهاي بينالمللي است. بهبود روابط اقتصادي ايران با جهان در عمل به معني بهتر شدن فضاي كسب و كار است. اگر تنشهاي بينالمللي كاهش يابد، منابع مالي به جاي فعاليتهاي كوتاهمدت و پرريسك در بازار ارز و طلا به سمت فعاليتهاي مولد بلندمدت و اشتغالزايي حركت خواهد كرد كه اقتصاد ايران بهشدت نيازمند آن است. شايد دولت تصور كرده در كوتاهمدت نميتواند بازار ارز را آرام نگهدارد و به همين دليل با معاملهگران عمده در بازار ارز برخورد كرده است. ولي اگر به روزهاي بحراني بازار ارز در سالهاي 1391 و 92 بازگرديم، به ياد خواهيم آورد كه آنچه بازار ارز ايران را آرام كرد، اميد به برطرف شدن تهديدها و چشمانداز بهتر در روابط داخلي و بينالمللي بود. متاسفانه بخشي از منافع انتظاري برجام، با تغيير دولت ايالات متحده، تحقق نيافت. اكنون دستگاه ديپلماسي و بانك مركزي كشور بايد تلاش كنند تا موانع رونق اقتصادي را مرتفع كنند. ممكن است با پليس بتوان بازار ارز را براي مدتي كنترل كرد، اما رونق اقتصادي نيازمند آرامش و ثبات است و به وجود آمدن وضعيت فوقالعاده در بازار ارز مانعي بر سر راه شكلگيري اطمينان نسبت به آينده روشن و باثبات اقتصادي خواهد بود. گرايش به سرمايهگذاري، رشد توليد و اشتغال و بروز رونق اقتصادي زماني شكل خواهد گرفت كه در تمامي بازارها آرامش و ثبات برقرار باشد. در وضعيت فوقالعاده كنشگران اقتصادي در انتظار باقي خواهند ماند تا وضع به حالت عادي بازگردد. اين شرايط صبر و انتظار براي اقتصاد ايران بسيار پرهزينه است.
رسانهها و گفتوگو ي ملي
بيترديد همانگونه كه در حال حاضر سياستمداران شناسنامهدار كشور براي عبور از بحرانها و خروج از بنبستها، متفقالقول از ضرورت گفتوگو با يكديگر سخن ميگويند ما روزنامهنگاران اصلاحطلب و اصولگرا هم ميتوانيم در حد بضاعت خود و با رعايت اصول و استانداردهاي حرفهاي مان، گفتوگو كردن با يكديگر را بيازماييم. البته شايد خيليها معتقد باشند كه گفتوگوها نتيجهاي براي افكار عمومي نخواهد داشت اما شايد بتوان گفت؛ كوچكترين محصول اين گفتوشنودها، آشنايي بهتر، دقيقتر، منصفانهتر و به روزتر طرفين گفتوگو از يكديگر خواهد بود. به واقع اگر با مدير روزنامه معروفي كه با پيشفرضهاي ديروزي و قديمياش، همواره كنش امروز ما را مورد سنجش قرار داده و ميدهد و با يك ادبيات خاص در نقد رسانههاي اصلاحطلب مينويسد، گفتوگوي بيواسطه و صادقانهاي صورت بگيرد، بر او اثري نخواهد داشت؟حداقل بركتِ چنين گفتوگوهايي اين خواهد بود كه طرفين، شناخت و تحليل دقيقتر و بهروزتري از يكديگر پيدا خواهند كرد. پس عقل سليم حكم ميكند با حفظ و رعايت اصول و استانداردهاي اخلاقي و بدون پيشفرضهاي كهنه نسبت به يكديگر، تلاش كنيم تا بر سر مفاهيم ملي و اصولي و حتي موارد اختلافي بدون آنكه به هم انگي بزنيم، با يكديگر به گفتوگو بنشينيم.در صورت عملياتي شدن پروژه گفتوگوي ملي ميان سياستمداران و رسانهها ميتوان اميدوار بود كه «سياست بازي» جاي خود را به «بازي سياسي» دهد و فصل شوم بداخلاقيها به پايان برسد. باور داشته باشيم كه اتمام ناهنجاريهايي از جمله تهمت و تخريب، دروغگويي و پروندهسازي، قضاوت بيمبنا درباره رقيب و...، سياستورزي و روزنامهنگاري را در ايران يك گام به جلو خواهد برد. التزام به منافع ملي، حفظ و تقويت وفاق ملي، حفظ و حراست از آزادي، استقلال و تماميت ارضي كشور، التزام به قانون اساسي، التزام به اسلاميت و جمهوريت نظام بر اساس اصل ششم قانون اساسي، پذيرش حقوق اساسي ملت و... نقاط مشترك اصلاحطلبان و اصولگرايان است كه ميتواند نقطهجوش دو جناح و رسانههاي دوطرف براي بهبود وضعيت ايران و ايراني باشد. البته براي موفقيتآميز بودن پروژه گفتوگوي ملي، پيششرط ديگري هم لازم است. رسانهها همزمان با آغاز پروژه گفتوگوي ملي بايد با فراغبال و به دور از تهديد و تحديدهاي محتمل و مفروض بتوانند نقش واقعي و حرفهاي خود كه همانا آگاهسازي افكار عمومي و نقد عملكردهاست را ايفا كنند چرا كه رسانهها با وجود محذوريتها و معذوريتها، كاركرد و اثربخشي خود را از دست خواهند داد. قطعا ما روزنامهنگارانِ اصلاحطلب و اصولگرا؛ اگر ما بتوانيم گفتوگوي موفقِ محترمانه و منصفانهاي با يكديگر داشته باشيم، گفتوگوي ملي هم حتما ميتواند موفقيتآميز باشد.