• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4034 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۵ اسفند

رمضان‌زاده در گفت‌وگو با «اعتماد»:

بايد بگوييم با كدام مواضع دولت مخالفيم

زهير موسوي

 

 

جريان اصلاحات در ارديبهشت 96 با تمام قوا از حسن روحاني حمايت كرد. امروز نزديك به 6 ماه از آغاز به كار دولت مي‌گذرد. براي ارزيابي عملكرد دولت‌ها و تطابق وعده‌ها و انتظارات با كاري كه دولت‌ها انجام مي‌دهند 6 ماه زمان كوتاهي است با اين حال مي‌توان در اين بازه زماني جهت‌گيري كلي و سياسي دولت را تا حدودي شناخت. عبدالله رمضان‌زاده، سخنگوي دولت اصلاحات از زاويه منتقدانه به عملكرد دولت نگاه مي‌كند و معتقد است اصلاح‌طلبان بايد به صورت شفاف در هر زمينه‌اي كه با دولت اختلاف نظر و زاويه دارند با مردم صحبت كنند. گفت‌وگوي «اعتماد» با اين فعال سياسي اصلاح‌طلب در ادامه مي‌‌آيد:

 

در شروع بحث بهتر است درباره تحليل شما از‌ نا آرامي هاي اخير سوال كنيم. شما اين نا آرامي ها را چگونه مي بينيد ؟

نگراني من امنيتي نيست. نگراني من سوءتدبير در اداره امر كشور است. كشور در حال حاضر به صورت جزيره‌اي اداره مي‌شود؛ نه يكپارچه. اگر كشور به صورت يكپارچه اداره شود، مشكل امنيتي جدي نخواهيم داشت. ما به‌طور جدي با مشكلات اقتصادي رو به رو هستيم. اگر همه هم و غم خويش را بگذاريم تا با مشكلات اقتصادي مواجه شويم، مي‌توانيم بخشي از اين نگراني‌هاي نسبت به آينده را رفع كنيم. واقعيت اقتصادي جامعه اين است كه با حدود 5 تا 6 ميليون بيكار روبه‌رو هستيم. هر سال به اين بيكاران اضافه مي‌شود. منابع درآمدي دولت كم است و با استفاده از منابع دولت نمي‌توان با مشكلات اقتصادي، از جمله بيكاري و فقر مبارزه كرد. نيازمند سرمايه و منابع مالي‌اي غير از منابع دولتي هستيم. اين مساله بايد از طريق سرمايه‌گذاري بخش خصوصي داخلي و سرمايه خارجي حل شود. سرمايه‌گذار داخلي اعتماد و امنيت ندارد. آمدن سرمايه خارجي هم بستگي به سياست خارجي كشور دارد. تا وقتي كه سياست خارجي خود را تعيين تكليف نكنيم با اين مشكلات مواجه خواهيم بود. بنابراين گره‌هاي اين كلاف پيچيده قابل باز كردن است. يكي از مهم‌ترين شاخص‌ها سياست خارجي است كه بايد سياست خارجي تعاملي با دنيا را در پيش بگيريم. فراموش نمي‌كنيم كه حمله به سفارت عربستان توسط عده‌اي چه فاجعه‌اي بر سر اقتصاد كشور فرود آورد و چه بلايي است كه هر روز نتايج آن را حس مي‌كنيم. سياست خارجي شفاف و تعاملي با دنيا در جهت كسب سرمايه خارجي بايد يكي از مهم‌ترين اولويت‌ها براي حل مشكلات اقتصادي باشد. اين امر نيازمند اجماع حاكميتي است و فقط به دست دولت نيست. هيچكس نبايد در اين زمينه كارشكني كند و متاسفانه كارشكني‌هايي وجود دارد. كساني دخالت مي‌كنند كه نمي‌دانند چه ضربه‌اي به اقتصاد كشور وارد مي‌آورد. از نظر اقتصادي سال آينده را سال سختي مي‌بينم اما چشم‌انداز نااميد‌كننده‌اي نسبت به آن ندارم.

نقش جريان رقيب روحاني را چطور مي‌بينيد؟ آيا اين جريان نيز تاثيراتي دارد؟

يكي از مشكلاتي كه وجود دارد همين است كه عده‌اي در كشور هر كاري، با هر تبعاتي انجام مي‌دهند، كسي با آنها برخورد نمي‌كند. بالاخره سخنگوي دولت گفته است كه كساني كه پشت سر صندوق‌هاي مالي بودند، با پشت گرمي عده‌اي آمدند. مشاور آقاي رييس‌جمهور مي‌گويد اينها با اسلحه جلوي بانك مركزي تهديد مي‌كردند. اين حرف به چه معني است؟ يا عده‌اي بايد جواب دهند كه چنين چيزي وجود خارجي ندارد و كسي از آنها پشتيباني نكرده است. به نظر مي‌رسد كه جناح رقيب از رانت قدرت و مصونيت براي انجام هر كاري استفاده مي‌كند. كسي توجه نمي‌كند كه اقداماتش چه ضربه‌اي به اقتصاد ملي وارد مي‌آورد.

دولت مي‌تواند به تنهايي با اين رانت‌ها برخورد كند و آيا نيازمند كمك دستگاه‌هاي ديگري نيست؟

دولت بايد از پشتيباني مردمي استفاده كند. سخنگوي دولت خيلي صريح و روشن و به جاي اينكه بگويد كه پشت اين افراد به جاهايي گرم است، بگويد كه پشت‌شان به چه افرادي گرم است. مشاور رييس‌جمهور كه اعلام مي‌كند كه افرادي با اسلحه به بانك مركزي رفته‌اند، بگويد چه كساني بوده‌اند. دولت صراحتا توانايي حل برخي از اين مشكلات را دارد اما كوتاهي مي‌كند؛ به اين دليل كه آقاي روحاني وزرايي را انتخاب كرده كه جسارت لازم براي اداره امور كشور را ندارند.

آيا ممكن است اين رفتاري كه به گفته شما مصلحت انديشانه است به دليل در نظر گرفتن تبعات احتمالي باشد؟

بالاخره جايي بايد مردم در جريان قرار بگيرند. نمي‌توان كه با بگم بگم‌هاي احمدي‌نژادي مشكلات كشور را حل كرد. كسي بايد مسووليت را بپذيرد. يا كسي با اسلحه به بانك مركزي رفته براي تهديد يا نرفته است. اگر رفته يا كارش قانوني بوده يا غيرقانوني. اگر غيرقانوني بوده و كسي رفته نامش را بگوييد. بعد معلوم مي‌شود كه چه كساني از آنها حمايت مي‌كند.

معروف است دولت اصلاحات هر 9 روز يك بحران را پشت سر گذاشته است. برخي معتقدند شرايط براي دولت روحاني سخت‌تر از آن دوره است. تحليل شما از علت پديد آمدن مشكلات و موانع بر سر راه دولت چيست؟

مشكل عمومي در كشور، انباشت اعتراضات است. موارد كوچكي كه در گذشته وجود داشته و در زمان خود به آنها پاسخ داده نشد، امروز انباشته شده و به صورت تجمع‌هاي اعتراضي در جامعه نمود پيدا مي‌كند. دولت نيز اين موضوعات را به صورت يكپارچه مديريت نمي‌كند. متاسفانه مديريت دولت جزيره‌اي است و يكي از دلايل آن، كنار گذاشتن جهانگيري از دولت است. از طرفي جناح مقابل از هر فرصتي براي تضعيف دولت استفاده مي‌كند. همين دلايل سبب مي‌شود شاهد اين وضعيت نابسامان از نظر اداره امور باشيم. به نظر من مشكلات خيلي پيچيده نيست بلكه ناتواني در هماهنگ‌سازي اعضاي دولت است كه مشكلات را اين‌گونه بزرگ مي‌كند. نتيجه اصرار برخي از اعضاي دولت بر غير سياسي كردن كابينه، مشكلات امروز كشور است. استانداران غير سياسي توان كنترل مناطق را ندارند و فردي هم در دولت نيست كه اين استانداران را هماهنگ كند، بنابراين مشكلات به صورت گسترده بروز مي‌كند.

مسوول انتخاب استانداران وزير كشور است. منظور شما اين است كه وزير كشور افراد مناسبي را براي استان‌ها انتخاب نكرده است؟

استانداران بايد به تصويب دولت برسند يعني مجموعه دولت در انتخاب استاندار‌ها مقصر هستند. تا جايي كه ما اطلاع داريم وزير كشور با افرادي بيرون از دولت براي معرفي استانداران هماهنگي‌هاي لازم را انجام داده است. البته آقاي روحاني نيز به اين موضوع رضايت داده و بايد مسووليت اين انتخاب را بپذيرند.

در دولت اول روحاني، ‌اسحاق جهانگيري به عنوان نماد اصلاح‌طلبي حضور جدي و پررنگي داشت. در انتخابات 96 هم او به عنوان بازوي كمكي روحاني فعاليت كرد. به نظر شما چه اتفاقي افتاد كه نقش ايشان در كابينه دولت دوازدهم كمرنگ شده است؟

يكي از نقاط ضعف دولت دوم حسن روحاني كمرنگ شدن نقش مديريتي اسحاق جهانگيري است. جهانگيري با تجربه گرانبهايي كه در زمان نمايندگي مجلس، خدمت در جهاد سازندگي، استانداري و وزارت دارد بسيار فرد باتجربه‌اي براي اداره امور كشور است. ما نمي‌دانيم چرا روحاني نقش جهانگيري را كمرنگ و نقش برخي چهره‌هاي ديگر كه سابقه اجرايي روشني ندارند را پررنگ كرده است. برخي مدتي در يك وزارتخانه كار كرده‌اند و بعد به وزارت ديگري رسيده‌اند و با عدم تخصص آن وزارتخانه را اداره كرده‌اند و حالا هم نقش پررنگي دارند. ما متوجه نشديم كه چرا روحاني نقش جهانگيري را كمرنگ كرد اما اين ضربه‌اي بود كه به دولت وارد شد. از ديگر چهره‌هاي اصلاح‌طلبي كه در دولت دوم روحاني كنار گذاشته شد مجيد انصاري بود كه مي‌توانست نقش خوبي در دولت ايفا كند و متاسفانه بدون هيچ توجيهي ايشان را كنار گذاشتند.

گاهي ديده مي‌شود مسوولان اجرايي خود در مقام منتقد وضعيت موجود به ايراد سخنراني مي‌پردازند. چه اتفاقي افتاده است كه مسوولان ما كه مديريت بخشي از امور را در دست دارند منتقد شده‌اند؟

برخي مسوولان اجرايي ناكارآمدي خودشان را اين‌گونه پوشش مي‌دهند. اگر دولت مسوول امور اجرايي كشور است، ‌اگر بودجه كم دارد بايد به مردم بگويد بودجه كجا مصرف مي‌شود. زماني آقاي خاتمي در دولت اول براي اينكه مشكلات اقتصادي كشور را تشخيص بدهد از همه صاحب‌نظران اقتصادي كشور دعوت كردند تا همه، نظرات و راهكار‌هاي‌شان را در مورد اقتصاد ملي ارايه دهند. حاصل آن هم طرحي شد به اسم طرح ساماندهي اقتصاد ملي. اين طرح زمينه‌ساز تدوين و تهيه برنامه سوم و چهارم شد و نتيجه‌اش هم اين بود كه بهترين دوران اقتصادي در دولت آقاي خاتمي شكل گرفت. در كشور ما به اندازه كافي نخبه اقتصادي هست كه برنامه‌ريزي اقتصادي انجام دهند منتها دولت گوش شنوايي براي آنها ندارد. از نظرات كارشناسان نيز به صورت جدي استفاده نمي‌شود يا حداقل ما خبر نداريم. اگر اين‌گونه است لااقل بيان كنند. دانشگاهيان هيچ گونه مشاركتي در تصميم‌سازي‌هاي دولت ندارند. بنابراين اگر دولت مشكلي دارد بايد با مردم درميان بگذارد نه اينكه خود نقش منتقد و مخالف را ايفا كند. به نظر من اين اتفاق براي پوشش ناكارآمدي
مسوولان است.

برخي شهرها و شهرستان‌هاي كشور در دي ماه شاهد اعتراضاتي بود. در بعضي موارد از شعار‌هاي معترضان اين طور استنباط مي‌شد كه آنها از عملكرد اصلاح‌طلبان هم نااميد شده‌اند. آيا مردم قصد عبور از جريان اصلاحات را دارند؟

شعار‌هايي كه در اعتراض‌ها سر داده شد، نظر كل مردم نبود بلكه نظر بخشي از معترضان بود؛ با كدام شاخصه مي‌توان گفت شعار اين افراد خواسته تمامي مردم بوده است؟ معترضين نه اصلاح‌طلب‌ها را قبول داشتند و نه اصولگراها را. اين نشان مي‌دهد كه سطح انتظارات بخشي از مردم از اصلاح‌طلبان نيز گذشته است و حداقل اعتراض‌ها و انتقاد‌هايي كه سال‌ها توسط اصلاح‌طلبان مطرح مي‌شد ديگر مورد قبول نيست و مردم به دنبال طرح انتقادي بزرگ‌تر هستند. متاسفانه سطح اعتماد به نخبگان سياسي در جامعه كاهش پيدا كرده است و اين نتيجه عدم اعتماد عمومي در سطح جامعه است. در نتيجه حركت‌هاي كور، اعتراض‌هاي فردي و گروه‌هاي كوچك تمام جامعه را در بر گرفته و اين موضوع طبيعي است.

چرا اين نتيجه‌گيري طبيعي است؟

به دليل عدم اجازه به تشكل‌ها براي شكل‌دهي به خواسته‌هاي عمومي، عدم اجازه به اتحاديه‌هاي صنفي براي شكل دادن به خواسته‌هاي صنفي، عدم اجازه به احزاب براي جهت دادن به خواسته‌هاي سياسي و عدم اجازه به انجمن‌هاي دانشجويي براي جهت‌دهي به خواسته‌هاي دانشجويي. همه اين موضوعات سبب شده است كه اميدواري نسبت به اينكه نخبگان سياسي بتوانند كاري انجام دهند، كمرنگ شود.

وقتي اميد به نخبگان سياسي كمرنگ مي‌شود، مردم به خودشان پناه برده و خودجوش اقداماتي مي‌كنند. به همين دليل شاهد حركات كور، خودجوش و پراكنده‌اي هستيم كه هدف، استراتژي، برنامه و رهبري مشخص ندارد.

مقابله با اين جريانات بسيار سخت است و ممكن است حتي خشن نيز باشد. بنابراين شرايط كشور نتيجه عملكرد آن مسوولاني است كه اجازه تشكل‌يابي به جمعيت‌هاي مختلف ايران را نداده اند. آقاي روحاني در دوران انتخابات شعار‌هاي تندي دادند و عدم تحقق آنها و عدم پاسخگويي درباره چرايي عدم تحقق آن شعار‌ها امروز سبب شده است تا مردم از جنبش اصلاحي و جنبش اعتدالي روي برگردانند. مردم مي‌گويند شما وعده داديد و نه تنها به وعده‌هاي خود عمل نمي‌كنيد بلكه حتي حاضر به پاسخگويي در مورد آن‌ هم نيستيد. بايد بگويم جريان اصلاحات گرفتار عملكرد دولت شده است. از روحاني حمايت كرديم كه بر سركار قرار گيرد و امروز نه‌تنها دولت به شعار‌هاي خود پاسخگو نيست بلكه به نظرات اصلاح‌طلبان نيز توجهي نمي‌كند.

پيشنهاد شما براي جريان اصلاحات در اين شرايط چيست؟

پيشنهاد من به اصلاح‌طلبان آن است كه مواضع خود را به‌طور صريح نسبت به عملكرد دولت بيان كنند و نشان دهند كه در كدام موضوعات با دولت زاويه دارند و در كدام موضوعات با دولت همراه هستند.

حمايت همه‌جانبه جريان اصلاحات از دولت سبب شده است تا برخي اين تحليل را ارايه دهند كه شكست دولت به معناي شكست اصلاحات است. آيا شما با اين نگاه موافقيد؟

ما بايد تكليف خود را با موضع و رفتار‌هاي دولت روشن كنيم. جريان اصلاحات بايد مواضع خود را صراحتا بيان كند و نشان دهد به كدام موضوعات نقد دارد. ما تاكنون از دولت حمايت كرده‌ايم اما از امروز بايد به صورت واضح نشان دهيم كه در كدام موضوعات دولت را قبول داريم و در كدام موضوعات عملكرد دولت را قبول نداريم بدين صورت جريان اصلاحات تكليف خود را با افكار عمومي و حاميان خود مشخص خواهد كرد.

برخي از فعالان سياسي اصلاح‌طلب معتقدند عبور از روحاني، منجربه نااميدي از كل سيستم خواهد شد.آيا شما با اين تحليل موافق هستيد؟

نه ضرورتا اين‌گونه نيست. فضاي امروز جامعه اين اجازه را به افكار عمومي مي‌دهد كه درباره موضوعات مختلف، موضع‌گيري‌هاي مختلف داشته باشند. چند روز گذشته رهبري گفتند مردم از تبعيض و فساد در رنج هستند. در سخنراني بعدي خود گفتند ما در عدالت براي مردم كم گذاشته‌ايم. يعني فقر، فساد و تبعيض سه مشكل اساسي كشور است. به نظر من درباره هر سه مساله ظرفيت‌هاي مديريت در كشور وجود دارد. اولين مساله درباره فساد و تبعيض است. مقابله با فساد و تبعيض نيازمند يك بسيج عمومي است. درباره فساد نيز همه كانال‌هاي فساد بايد به صورت شفاف براي مردم بيان شود. مردم به‌شدت درباره فاسد نبودن سيستم اجرايي كشور، سيستم قضايي و سيستم مقننه كشور حساس هستند و بايد به اين حساسيت رسيدگي شود. اگر به اين موضوع رسيدگي شده و گزارش شفافي به مردم ارايه شود به نظر من همچنان پتانسيل‌هاي زيادي براي راضي كردن مردم وجود دارد. بايد در مورد فقر هم برنامه‌ريزي كرد. بايد به‌شدت و به صورت جدي از حركت‌هاي پوپوليستي جلوگيري شود و با مردم صادقانه در ميان گذاشت كه مشكلات كشور كجا است. هزينه‌ها كجا صورت مي‌گيرد. كدام نهادها، ‌موسسات و كدام بخش از كشور چقدر هزينه دارد. همه اينها بايد با مردم در ميان گذاشته شود. اگر مردم ببينند با آنها صادقانه برخورد و رفتار مي‌شود هنوز پتانسيل‌هاي زيادي وجود دارد تا بتوان مردم را باز هم پاي صندوق‌ راي آورد.

در دوران اصلاحات كشور شاهد افزايش فعاليت احزاب و تشكل‌هاي مختلف بود. چرا اين رويه در سال‌هاي پس از اصلاحات ادامه پيدا نكرد؟ چرا اجازه فعاليت به احزاب آن‌طور كه بايد داده نمي‌شود؟

عدم فهم دقيق مسائل روز جامعه و عدم فهم تحولات دنيا سبب شده است تا عده‌اي با تشكل‌ها مخالفت داشته و اجازه ندهند احزاب و اتحادي‌هاي صنفي شكل گيرد.

جريان اصلاحات در هر انتخابات به سراغ چهره‌هاي جديدي مي‌رود كه الزاما تجربه مديريتي كافي نداشته و به يك باره خود را در ميان گود مي‌بينند. به نظر شما كادرسازي از سوي جريان اصلاحات در سال‌هاي اخير چگونه بوده است؟

براي اينكه يك حزب سياسي شكل بگيرد حداقل 20 تا 30 سال زمان نياز است تا خودش را به عنوان حزب قدرتمند مطرح كرده و بتواند اعتماد مردم و افكار عمومي را جلب كند. تا به حال هيچ حزبي نداشته‌ايم كه تا اين اندازه دوام بياورد. نمي‌توان با 3 تا 4 سال انتظار داشت كه احزاب به كادرسازي برسند. با توجه به مشكلات موجود و فضايي كه وجود دارد احزاب تحت فشار جدي هستند و نمي‌توان انتظار داشت كه به نتيجه دلخواه برسند. من نمي‌توانم انتظاري بيش از اين از احزاب داشته‌باشم.

پس راه تربيت نيرو براي اداره كشور چيست؟

فقط احزاب. تنها راه اجازه فعاليت آزادانه و جدي براي احزاب است.

هيچ آلترناتيو ديگري وجود ندارد؟ الان دولت برآمده از خواست اصلاح‌طلبان است، فراكسيون اميد در مجلس تشكيل شده و شوراي شهر تهران هم شورايي اصلاح‌طلب است. چرا اين مسوولان در حدود اختيارات‌شان از جوانان به عنوان مشاور و دستيار استفاده نمي‌كنند تا از اين طريق لااقل كادرسازي صورت گيرد؟

ما در مورد شناخت نيرو مشكل داريم. شناخت نيرو بايد از طريق كادرسازي در درون احزاب صورت بگيرد. وقتي احزاب اجازه فعاليت جدي ندارند كادرسازي صورت نمي‌گيرد. همين است كه ما تجربه اجرايي نه درون دولت و نه بيرون دولت داريم. برخي از دوستان اصلاح‌طلب با جوانان كار مي‌كنند اما با ترس و لرز اين كار را انجام مي‌دهند چون قبلا سابقه همكاري با يكديگر را در امور اجرايي نداشتند. منتها بايد جسارت به خرج بدهند و از جواناني استفاده كنند كه حداقل شناخت را از آنان دارند. اين ايراد وارد است. البته فراكسيون اميد كه كار اجرايي در دست ندارد و نماينده مجلس هستند اما در شوراي شهر و شهرداري بايد انجام شود. در دولت هم اين اتفاق نيفتاده است و متاسفانه ميانگين سني دولت هم بسيار بالا است.

نقش آقاي خاتمي را در مشاوره دادن به روحاني چگونه مي‌بينيد؟ اساسا روحاني كانال ارتباطي براي بزرگان اصلاح‌طلب در جهت مشاوره گرفتن قرار داده است ؟

نمي‌خواهم به اين سوال پاسخ دهم.

در مورد نحوه نظارت آقاب خاتمي بر شوراي عالي سياستگذاري و شوراهاي شهر توضيح دهيد؟

چند وقت پيش در مورد نظارت بر عملكرد شوراهاي شهر حداقل در شهرهايي كه اصلاح‌طلبان راي آوردند پيشنهادي به آقاي خاتمي داديم. ايشان هم تمايل داشتند اما دوستاني كه انتخاب شده‌اند چندان مايل نيستند تحت نظارت يك نهاد مردمي بيروني قرار بگيرند. اين مشكل را به‌طور جدي داريم وقتي احزابي وجود ندارد و از اشخاص حمايت مي‌كنيم اين اشخاص در قبال كساني كه باعث راي‌آوري آنها شده‌اند، احساس مسووليتي نمي‌كنند. تا وقتي كه مشكل شكل‌گيري احزاب قدرتمند را به سامان نرسانيم هميشه اين مشكل را خواهيم داشت.

در توييتر فعال هستيد. توييت‌هاي پر سروصدايي داريد. فعال بودن كنشگران سياسي در فضاي مجازي چه تاثيري در آگاهي مردم داشته است؟

اين موضوع را بايد نگرش‌سنجي كرد و بر اساس نظرسنجي صحبت كرد. جامعه‌شناسان بايد به شكل آماري نگاه كنند. منتها بايد از ابزارهاي مدرن براي ارتباط با مردم استفاده كرد. مشكل ما اصلاح‌طلبان همواره اين بوده است كه بخش‌هايي از حاكميت تلاش كرده‌اند كه وسايل ارتباطي ما با مردم را قطع كنند. ما هم از هر وسيله جديدي كه ايجاد شود استفاده مي‌كنيم، ‌توييتر، ‌اينستاگرام، تلگرام و ساير اپليكيشن‌‌هاي جديدي كه وجود دارد مورد استفاده ما قرار مي‌گيرند. اميدواريم كه نتيجه بخش باشد.

برخي از فعالان سياسي ما به برخي آمارها دسترسي دارند و گاهي در راستاي مبارزه با فساد اين آمار و ديتاها را در فضاي مجازي منتشر مي‌كنند. به نظر شما اين موضوع راهكار مناسبي براي مبارزه با فساد است يا صرفا جنبه آرام كردن افكار عمومي را
دارد؟

مبارزه با فساد اراده‌اي عمومي مي‌طلبد و نهادهاي حاكميتي بايد همه به صورت جدي دست‌اندركار شوند و دستور صريح و سريع رهبري به همه قواي كشور را نياز دارد تا بتوانيم در راستاي مبارزه با فساد حركت كنيم. بايد شفاف‌سازي در نقاط كور فسادخيز داشته باشيم. همه مناقصه‌هاي دولتي بايد به صورت شفاف در اختيار مردم قرار بگيرد. اطلاعات آن بايد به گونه‌اي باشد كه همه كارشناسان بتوانند در مورد آن نظر دهند. مزايده‌ها بايد به‌طور علني و شفاف در معرض افكار عمومي قرار بگيرد. نحوه هزينه و تخصيص بودجه بايد روشن باشد. همه خريدهاي دولتي بايد به‌طور مشخص در جايي ثبت و ضبط شود و در معرض افكار عمومي قرار بگيرد.

علاوه بر اين بايد به اين نكته توجه كرد كه در هيچ جاي دنيا با استفاده از نهادهاي درون حاكميت، نمي‌توانند با فساد مبارزه كنند. اگر معتقديم كه كارمند شهرداري يا وزارت صنايع ممكن است به فساد آلوده شود، به همين دليل كارمند سازمان بازرسي و كارمند قوه قضاييه هم ممكن است به فساد آلوده شوند. بنابراين اشخاص با هم فرقي نمي‌كنند و با ايجاد نهادهاي جديد هم مشكلي حل نمي‌شود. در دنيا سه راهبرد براي مبارزه با فساد انجام مي‌دهند. اول مطبوعات آزاد و دوم احزاب قدرتمند و آزاد و سوم حمايت از كساني كه فساد را افشا مي‌كنند. احزاب رقيب هم هستند و براي رسيدن به قدرت با هم رقابت مي‌كنند. ما اگر واقعا خواهان مبارزه با فساد هستيم، بايد اين سه مكانيزم را در كشور برقرار كنيم. اگر كسي دسترسي به اطلاعاتي دارد و آن را بيان مي‌كند، بايد مسووليت آن را بپذيرد.

چشم‌انداز و آينده جريان اصلاحات را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

ما طي 12 سال گذشته يعني از 84 تا الان به‌طور مشخص دو شيوه متفاوت را تجربه كرده‌ايم. در سال 84 در انتخابات متفرق آمديم و هر كدام ساز خودمان را زديم. با اينكه در دوره اول ما 11 ميليون راي داشتيم و اصولگرايان 10 ميليون، در دور دوم آقاي احمدي‌نژاد آمد. استراتژي ما در آن زمان اين بود كه هر كدام به طور جداگانه خود را در معرض راي مردم قرار دهيم. شكست خورديم ونهايتا فاجعه براي كشور رخ داد. شكست ما فاجعه احمدي‌نژاد را در پيش داشت كه 8 سال منابع كشور را به باد داد؛ سياست خارجي كشور را تخريب كرد. نتيجه آن سال 88 بود و افتراقي كه در جامعه ايراني شاهد آن بوديم. اين استراتژي مورد نقد واقع شد و اينكه چرا ما ائتلاف نكرديم. اين را درس‌آموزي كرديم و در انتخابات‌هاي 92، 94 و 96 به صورت ائتلافي آمديم. مشكل ائتلافي اين بود كه با حداقل اشتراكات به ائتلاف حداكثري رسيديم. نتيجه آن دولت روحاني و فراكسيون اميد شد. امروز ما اصلاح‌طلبان پيشرو متهم به اين امر هستيم كه از كساني حمايت كرديم كه با اصلاح‌طلبي فاصله دارند يا حتي ضد اصلاحات عمل مي‌كنند. برخي اشخاص صراحتا در دولت يا مجلس مخالف اصلاحات عمل مي‌كنند. صراحتا هرجا مي‌نشينند مي‌گويند با اصلاح‌طلبان كار نكنيد. نتيجه اين شيوه دوم اين بود كه از فاجعه ملي جلوگيري كرده‌ايم ولي آبروي خودمان رفته است. به ما مي‌گويند شما از كساني حمايت كرديد كه جهت‌گيري اصلاح‌طلبانه ندارند. امروز بايد بنشينيم و دوباره فكر كنيم كه آيا راه سومي هم وجود دارد يا نه. راه سومي كه بتوانيم پايگاه مردمي مان را حفظ كنيم و هم از فاجعه‌اي مثل احمدي‌نژاد جلوگيري كنيم كه مي‌توانست در انتخابات 96 هم تكرار شود.

فكر نمي‌كنم در اين مورد دوستان اصلاح‌طلبان به جمع‌بندي مشخصي رسيده باشند. ولي راهي نداريم جز اينكه به نقد خودمان بنشينيم. بايد دو شيوه گذشته را ببينيم كه نقاط ضعف و قوتش كجا بوده است تا به جمع‌بندي جديد برسيم. من الان پيشنهاد خاصي ندارم جز اينكه بنشينيم و خودمان را نقد كنيم و راه سومي را پيدا كنيم.

 

متاسفانه مديريت دولت جزيره‌اي است ويكي از دلايل آن، كنار گذاشتن جهانگيري از دولت و همچنين وقت نگذاشتن رييس‌جمهور براي اداره دولت است.

منابع درآمدي دولت كم است و با استفاده از منابع دولت نمي‌توان با مشكلات اقتصادي،
از جمله بيكاري و فقر مبارزه كرد.

سرمايه‌گذار داخلي اعتماد و امنيت ندارد.

فراموش نمي‌كنيم كه حمله به سفارت عربستان توسط عده‌اي چه فاجعه‌اي بر سر اقتصاد كشور فرود آورد.

عده‌اي در كشور هر كاري، با هر تبعاتي انجام مي‌دهند، كسي با آنها برخورد نمي‌كند.

سخنگوي دولت خيلي صريح و روشن و به جاي اينكه بگويد كه پشت اين افراد به جاهايي گرم است، بگويد كه پشت‌شان به چه افرادي گرم است. مشاور رييس‌جمهور كه اعلام مي‌كند افرادي با اسلحه به بانك مركزي رفته‌اند، بگويد چه كساني بوده‌اند.

نمي‌توان كه با بگم بگم‌هاي احمدي‌نژادي مشكلات كشور را حل كرد. كسي بايد مسووليت را بپذيرد.

 

ما نمي‌دانيم چرا روحاني نقش جهانگيري را كمرنگ و نقش برخي چهره‌هاي ديگر كه سابقه اجرايي روشني ندارند را پررنگ كرده است.

آقاي روحاني در دوران انتخابات شعار‌هاي تندي دادند و عدم تحقق آنها و عدم پاسخگويي درباره چرايي عدم تحقق آن شعار‌ها امروز سبب شده است تا مردم از جنبش اصلاحي و جنبش اعتدالي روي برگردانند.

ما تاكنون از دولت حمايت كرده‌ايم اما از امروز بايد به صورت واضح نشان دهيم كه در كدام موضوعات دولت را قبول داريم و در كدام موضوعات عملكرد دولت را قبول نداريم.

عدم فهم دقيق مسائل روز جامعه و عدم فهم تحولات دنيا سبب شده است تا عده‌اي با تشكل‌ها مخالفت داشته و اجازه ندهند احزاب و اتحادي‌هاي صنفي شكل گيرد.

برخي اشخاص صراحتا در دولت يا مجلس مخالف اصلاحات عمل مي‌كنند. صراحتا هر جا مي‌نشينند مي‌گويند با اصلاح‌طلبان كار نكنيد. نتيجه اين شيوه دوم اين بود كه از فاجعه ملي جلوگيري كرده‌ايم ولي آبروي خودمان رفته است. به ما مي‌گويند شما از كساني حمايت كرديد كه جهت‌گيري اصلاح‌طلبانه ندارند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون