دلشدگان
مهدي استاد احمد
شعر طنز
آن يار كز او خانه ما جاي پري بود/ دايم پي اخبارِ حقوق بشري بود
دل گفت فروكش كنم اين شهر به بويش/ اقدام به اين كار بهشدت خطري بود
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد/ هر روز در اخبار از او هم خبري بود
منظور خردمند من آن ماه كه او را/ بردند به آن نقطه كه كوه و كمري بود
از چنگ منش اختر بدمهر به در برد/ آري چه كنم آدم واقعنگري بود
اوقات خوش آن بود كه با دوست به سر رفت/ افسوس كه از دستِ منِ دلشده در رفت