كوتاه به مناسبت روز تولد نوذرپرنگ
خلوتنشين پرهياهو
رسول آباديان
نسل ادبدوست امروز ايران كمتر با شاعري و پژوهندهاي به نام«نوذرپرنگ» آشناست زيرا شخصي به اين نام نه تنها در اين دوره، بلكه دردوره اوج فعاليتهاي ادبياش هم چندان تمايلي به خودنمايي نداشته و همواره درخلوت و سكوت، آنچه از دستش برآمده براي ادبيات انجام داده است. پرنگ به معناي واقعي كلمه، يك خلوتنشين پرهياهوست؛ آنهم هياهويي از جنس ماندگاري. توجه اغلب علاقهمندان به گرايشهاي متعدد ادبي و فعالان فرهنگي با هر گرايش سياسي به آثارپرنگ، به خودي خود مويد اين نكته مهم است كه او بيش از انديشيدن به موضوعات ديگر به فكر بالندگي ادبيات بوده و نكته اتكاي ذهنياش را بر اين موضوع متمركز كرده. نوذر پرنگ شايد تنها شاعري باشد كه اين حجم از مقبوليت دربين خواص ادبي را پيرامون شخصيت و آثار خود جمع كرده و باعث پديدآيي نظرگاههايي از جنس تحسين شده است. پرنگ، شاعري است كه در هر قالب شعر، حرفي براي گفتن دارد به گونهاي كه اغلب منتقدان در اين حوزه معتقدند در ميان آثار كلاسيك و مدرن او نميتوان كاري پايينتر از سطح عالي پيدا كرد. پرنگ از آنجمله شاعرانياست كه با مطالعه دقيق سويههاي مختلف ادبيات كلاسيك، به نقطههايي پررنگ از سطح شناخت اعماق انديشه هرشاعر پيش ازخود نائل آمده بود. شناختي كه خود را در تكتك سرودههاي اين شاعر به رخ ميكشد. جامعه ادبي ايران از حدود سالهاي 1330 به بعد، شاهد تولد شاعري بود كه از همان ابتدا گوشهنشيني و جديت دركار را جايگزين بگو مگوهاي متداول كرد. شاعري كه به عشق صائب تبريزي و گرايش به سبك هندي به ادبيات كلاسيك روي آورد اما هرگز درجا نزد و خيلي زود توجه نوسرايان مطرح آندوران را هم به سوي خود جلب كرد. كتابهاي«فرصتدرويشان» و«آنسوي باد» كه در برگيرنده اغلب سرودههاي اين شاعر هستند، امروزه دربازار كتاب يافت ميشوند. كتابهايي كه مجال شناخت انديشه شاعري را ايجاد ميكنند كه هيچگاه تن به كاهش اعتبار ديگران به نفع شناساندن خود به هر قيمتي نداد و هميشه بدون نياز به نمايش خود، شاعر ماند و بدون شك آيندگان هم او را شاعر خواهند دانست. نكتهاي كه بايد درمواجهه با آثار پرنگ به آن توجه كنيم، درهمآميزي احساس شعر كلاسيك در قالب وزن شكسته نيمايي است. به اين معنا كه شاعر، بر خلاف بسياري ازشاعران همعصر خود، تن به نفي گذشته ادبي نميدهد و آثار خود را تافته جدا بافته تلقي نميكند و لحظهاي از پيوند گذشته به حال غافل نيست. بازتوليد عرفان ايراني، گرايش به اخلاق و همچنين تلاش براي آفرينش نوعي ديگر از نگاه به ادبيت ادبيات، دربرگيرنده علايق پرنگ است كه درشعرهايش موج ميزند. گرچه نوذر پرنگ در سرودن شعرهايي از گرايش نو، حضوري موثر دارد و معماري هر شعر را به نحو احسن به سرانجام رسانده اما براي شناخت عمق حدود شاعري او بايد مطالعه را از كارهاي كلاسيكش آغاز كنيم زيرا پرنگ شاعري است كه با انصافي مثالزدني، از هيچ رويداد اجتماعي و سياسي كشورش غافل نمانده و عكسالعمل انساني خود را درقالب سرودههايي ناب جاودانه كرده است. درست مانند اين غزل كه دروصف جانباختگان جنگ سروده: «آن سبكبالان كه خون پر ميزند در بالشان/ آفتاب افتاده در آيينه اقبالشان/ باغ صدها غنچه نشكفته دارد زير سر/ نيست آن عطري كه پيچد در حريم حالشان/ آبروي جان پاكان بين كه هرجا ميروند/ ميرود شمشير دشمن هم به استقبالشان/ يادشان آباد آن مرغان كه هنگام سحر/ شعله زد گل درميان برگهاي بالشان/ چشم منگر در پي يار است معذورم بدار/ خوبرويان ميبرند آيينه در دنبالشان/ باش تا اين نيكگفتاران خوشپندار نيز/ واشود صبح قيامت نامه اعمالشان/ رهزنان جان ما اين شوخ چشمانند آه/ جان ما؟«نوذر» برو شوخي مكن با مالشان»