نقد و نظري بر نمايشنامه «خاطرهاي به نام تو» به قلم داريوش نصيري و مرتضي زيوري
موومان بزرگِ اجتماعي
بهنام حبيبي
نمايشنامه «خاطرهاي به نام تو» به شيوهاي خلاقانه، دو شهيد جنگ هشتساله ايران و عراق را كه در ساليان جنگ، مفقودالاثر شدهاند و اكنون و به تازگي آثاري از بدن آنان يافت شده، جاني دوباره ميبخشد و به ايران امروز ميآورد و آنان را در پشت ميز پرسش و پاسخ برابر خانوادههايشان مينشاند. آنچه در جريان اين نشست پرسش و پاسخِ رودررو و بيپرده روي ميدهد، كنكاشي سياسي و اجتماعي در واكاوي علل و انگيزههاي حضور اين دو نفر در جنگ است كه در پي آن، ساختار شخصيتي هر دوِ آنان و البته «طاها» بيشتر از «عماد»، دچار كنشهايي ساختاري ميشوند و اصول نگرش و ديدگاههاي هردوِ آنان را در برابر جهانبيني امروز خانوادههايشان ارزگذاري ميكند. كنش اصلي داستان نمايش كه موومان اصلي موضوع نمايش را شامل ميشود، حركت روشنگرانه هر دو پرسوناژ از شعارگرايي صِرف و بيتحليل به سوي ديدگاههاي تحليلگرانه و فلسفي امروزي است كه اين رويداد، خود به خود جايگاه انديشه و كنكاش را در ارزشگذاري همه كنشهاي اجتماعي از جايگاه سنتي پيشين به جايگاه روشنفكرانه امروزي ارتقا ميبخشد. نمايشنامه «خاطرهاي به نام تو»، بيانگر مووماني بزرگ در اجتماع است كه در هر جامعهاي روي ميدهد و اين از نشانههاي پويايي در هر اجتماع و هر جاي جهان است و اين موومان اجتماعي همان مشكل پارادوكس بين دو نسل برابر مقوله جنگ است كه در پي هر جنگي در هر كجاي تاريخ و هر جاي جهان روي ميدهد. تغيير ارزشهاي ناسيوناليستي در جامعه، نتيجه طبيعي پويايي جامعه در اثر پررنگترشدن نقش فلسفه و علوم اجتماعي در هر جامعه در جهان است و اين موضوع، زماني به پارادوكس بين نسلها تبديل ميشود كه در اثر نبود آموزش و توجيه كافي براي نسل جديد، جامعه، دچار خلئي بين انديشه نسل امروز خود با اعتقادات نسل گذشتهاش بشود.