ادامه از صفحه اول
مديران و نورافكنهاي كمنور
به اين اعتبار بايد وزارت ورزش از اين ساختار تفكيك شده و سازمان ملي جوانان نيز بار ديگر احيا شود. با اين حال معتقدم در بحث تفكيك وزارت صنعت، معدن و تجارت بايد با دقت بيشتري عمل كنيم. اين در حالي است كه در كشورهاي پيشرفته و صنعتي معمولا چنين تفكيكي را شاهد نبوده و اين دستگاهها در كنار يكديگر فعاليت ميكنند و تفكيكشده نيستند. حال آنكه در صورت تفكيك اين وزارتخانهها آثار مثبتي بر عملكرد آنها مترتب نخواهد بود. شخصا معتقدم ادامه فعاليت اين وزارتخانه به شكل فعلي بهتر خواهد بود و درحالي كه بعضا منتقدان ساختار فعلي تاكيد دارند در كشور «ابرمديري» براي هدايت و مديريت يك چنين «ابروزارتخانههايي» نداريم، به نظر ميرسد درصورتي كه نورافكنها را بهدرستي به سوي سرمايههاي توانمند انسانيمان بتابانيم، مشكل حل خواهد شد. واقعيت اين است كه ما مديران توانمندي در كشور داريم اما نورافكنهايمان كمنور است.
در بحث وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعي به نظر ميرسد اعمال تفكيك ميتواند راهگشا باشد و تاحدي از بار سنگين اين وزارتخانه عريض و طويل بكاهد. همچنين در مورد وزارت راه و شهرسازي نيز درصورت تفكيك به دو وزارتخانه، كارها بهصورت تخصصيتر و اصوليتري پيش خواهد رفت و مديريت در اين حوزهها نيز با شكل و شمايلي اصوليتر و حرفهايتر دنبال خواهد شد.
پاسخگو يي شوراي شهر
با اين حجم مشكلاتي كه شهرداري معمولا در پايان سال با آن مواجه ميشود، نگهداري شهر دچار مشكل خواهد شد. توجه داشته باشيم كه در ايام عيد، تهران ميزبان بسياري از شهرهاست و مشكلات خاص خودش را دارد. من فكر ميكنم اين ايام به هيچوجه زمان استعفا نيست و حتي اگر قرار است استعفاي شهردار بررسي شود، بررسي استعفا بايد به بعد از پايان تعطيلات نوروزي موكول شود اما در همان زمان هم شوراي شهر بايد پاسخگو باشد كه چطور، فردي را به سمت شهرداري تهران انتخاب كرده كه بيشتر از 7 ماه نتوانست براي اين شهر كار كند و استعفا داد.
ياد هنرمنداني كه نيستند
هنرمندان به روح حساس و ديده تيزبين خود اين آگاهي را مقدمه انديشهاي ميكنند براي برگذشتن از آن. هنرمندان در مواجهه حسي ـ عاطفي و ادراكي خود، به فضلِ هنر، جاودانگي را برميگزينند و در قاب و قالب آثار به يكي از اصليترين دغدغههاي آدمي پاسخ راست ميدهند چنانكه به راستيآزمايي آثار شيخ سعدي و حافظ و مولانا و ميرعماد و ميرزاعبدالله و آقا لطفعلي صورتگر جاودانه ماندهاند و پديدآورندگانش هر روز با ما و در ما زندگي ميكنند بيهراسي از نبودن!
مواجهه حسي، عاطفي و ادراكي با مرگ ميتواند از سر ترس باشد يا غم يا شوق يا اميد و هنرمندان به شهادت آثارشان، كه برآمده از نهانخانه جان است و بينقابترين صورت، همواره روي دل به اميد داشتهاند و تصوير خود را از دريچه آثار روي طاقچه فردا و فرداها قرار دادهاند.
هنرمندان ـ چنانكه در آموزههاي ديني ما آمده ـ ميان فوت و موت تفاوتي دلانگيز قائلند و اغتنام فرصت را سلاح كارآمدي براي مقابله با فوت ميشناسند و به آفرينشگري، آن را بياثر ميكنند و موت را پايان دفتر ايام نميشمارند.
امروز اگرچه دريغ ميخوريم بر فقدان دوستان و عزيزان و همكارانمان، اگرچه بهار را با حسرتي همراه ميدانيم و سال نو را، اما يقين داريم كه آنان زندهتر از هميشه هستند و خواهند بود.
مردن عاشق نميميراندش
در چراغي تازه ميگيراندش