تاملی در دوران مفید فیلمسازی سینمای ایران
پاییز زودرس
مازیار معاونی
نگاهی به جدول اکران سالانه آثار سینمای ایران نشان میدهد که ظرف بازه دوازده ماهه سال تعداد نودوهشت فیلم سینمایی موفق به اخذ پروانه نمایش شده و در مکانیسم اکران قرارگرفتهاند؛ مکانیسمی با ویژگیهای خاص که تغییر مداوم پارامترهای موثر بر آن در دیده شدن، اقبال مخاطب به فیلمها و میزان فروش آنها تاثیر میگذارد.
در نتیجه اعمال چنین سازوکار بیثباتی گهگاه آثار ضعیف یا متوسط در نقطه تمرکز طیف گستردهای از مخاطبین قرار گرفته و بالعکس فیلمهایی قابل تامل به حاشیه راندهشده و قدر نمیبینند اما بهرغم تمام این فاکتورهای بهاصطلاح فرامتنی، در مدیوم سینما و در کلیت بزرگتری به نام مدیوم نمایش یک اصل کلی و غیرقابلتردید وجود دارد: اینکه کار خوب دیر یا زود بههرحال دیده میشود و اگر سزاوار تحسین باشد حتما چنین اتفاقی برایش رقم میخورد. با چنین پیشفرض و مقدمهای بد نیست بدون در نظر گرفتن عامل میزان فروش که الزاما مولفه مطمئنی نیست به آثار موفق سینمای ایران و خالقان آنها در سالی که سپری شد نگاهی دقیقتر و جزيینگرانه تر داشته باشیم؛ آثاری که به گواه نظر مثبت اکثریت صاحبنظران حوزه نقد و تحلیل سینمایی در بازه زمانی سال جاری موفق و قابل تامل قلمداد شدهاند و با در نظر گرفتن این نکته که در حوزه علوم انسانی وجود سلایق و نقطه نظرات متفاوت و گاه کاملا متضاد با یکدیگر که فهرست آثار موفق و ناموفق سینمایی را دستخوش تغییراتی میکند کاملا بدیهی به نظر میرسد.
«آباجان»، «ماجرای نیمروز»، «برادرم خسرو»، «بدون تاریخ»، «بدون امضا» و «رگ خواب» تمام بضاعت سینمای ایران در لیست آثار موفق سال نودوشش است. اگرچه با صرفنظر از دو فیلم کمدی «خوب، بد، جلف» و «ساعت پنج عصر» که اختلافنظرها درباره کیفیتشان بسیار زیاد است با اندکی ارفاق میتوان سه فیلم «سد معبر»، «ویلاییها» و «خفهگی» را هم به فهرست فوق افزود. ارفاق از این منظر که سه فیلم یادشده اجماع منتقدان در مقایسه با آن پنج تای اول را ندارند ولی شاید گذشتن از نام آنها هم کملطفی به سازندگانشان تعبیر شود. از میان این هشت فیلم که آشکارا بالاتر از نودویک فیلم دیگر اکران شده در بازه دوازدهه ماه اخیر ایستادهاند بهجز فیلم «ماجرای نیمروز/ محمدحسین مهدویان» که به حوزه تاریخ سیاسی معاصر میپردازد و «خفهگی» که کاری در ژانر سینمای وحشت محسوب میشود تمام شش اثر دیگر در حیطه سینمای اجتماعی (با رگههایی از ملودرام) جای میگیرند؛ بهعبارتدیگر کثرت آثار خوب و موفق متعلق به اینگونه سینمایی به حدی است که دیگر نمیتوان آن را از روی تصادف و شانس قلمداد و از کنارش بهسادگی عبور کرد، درواقع به نظر میآید موج قدرتمند سینمای اجتماعی که از نیمه دهه 80 و غالبا با ساختههای اصغر فرهادی و دیگر سینماگران این حوزه به پا شده هنوز و پس از گذشت یک دهه فروکش نکرده و بهجز استثنائات شاید تا مدتی دیگر هم باید شاهد تفوق اینگونه به سایر ژانرهای سینمایی در سینمای ایران باشیم.
اما گذشته از مقوله گونه سینمایی، موضوع دیگری که در میان این هشت اثر موفق سال نودوشش بهشدت جلبتوجه میکند این است که بهجز «رگ خواب» و «خفهگی» که کارگردانان باتجربه و صاحب کسوتی مثل حمید نعمتالله و فریدون جیرانی را پشتسرخود دارند تمام آن ششتای دیگر را سینماگران جوان و حداکثر در سنین ابتدای میانسالی کارگردانی کردهاند. سینماگرانی چون هاتف علیمردانی (آباجان)، محمدحسین مهدویان (ماجرای نیمروز)، وحید جلیلوند (بدون تاریخ، بدون امضا)، احسان بیگلری (برادرم خسرو)، محسن قرایی (سد معبر) و منیر قیدی (ویلاییها) که بهجز علیمردانی که با احتساب «آباجان» مجموعا هفت فیلم ساخته بقیه بین یک تا حداکثر سه بار پشت دوربین یک اثر بلند سینمایی ایستاده و هم از نظر سنی و هم از منظر پیشینه کارگردانی سینماگران جوانی محسوب میشوند. اگر بخواهیم از زاویه آماری به موضوع ورود کنیم میتوان چنین نتیجه گرفت که 71 درصد آثار موفق سینمایی امسال توسط فیلمسازانی ساختهشدهاند که حولوحوش چهلسالگی (کمی بیشتر و یا کمتر) هستند. امتیازی که نهتنها در عرصه سینما که در سایر عرصههای فرهنگی و هنری نیز بهعنوان یک امتیاز مهم و تاثیرگذار مطرح بوده و از تزریق نسلی خلاق و کاربلد به بدنه فرهنگ و هنر (و بهطور خاص سینما) خبر میدهد. البته ممکن است به نتیجهگیری فوق این ایراد وارد شود که بسیاری از آن نودویک فیلم سینمایی دیگر سال موردنظر را هم کارگردانان جوان و در ابتدای راه ساختهاند و باید از این منظر هم به عملکرد کلی فیلمسازان جوان سینمای ایران در این بازه زمانی پرداخت؛ تحلیلی که البته در جای خود درست و قابل تامل به نظر میرسد و حتی شاید در صورت انجام شدن به نتایج مطلوب و دلخواه هم نینجامد اما واقعیت این است که این تحلیل احتمالی و هر تحلیل و بررسی دیگری که کلیت سینمای ایران در گستره زمانی موردنظر را دستمایه خود قرار داده باشد نمیتواند بر سهم 70 درصدی فيلمسازان جوان در ساخت آثار موفق این محدوده زمانی خط بطلان کشیده و کارنامه موفق و روشن آنها در زنده و سرپا نگهداشتن سینما (نه لزوما از منظر فروش و وجه اقتصادی) سال سپریشده را مخدوش كند.
اما به موضوع فوق یعنی سهم بیشتر فيلمسازان جوان در قیاس با کارگردانان میانسال باتجربه و پیشکسوتها در ساخت آثار موفق، میتوان از منظر دیگری هم نگریست؛ اینکه همان اندازه که حضور جوانان خلاق و پرانرژی برای سینما لازم است به همان اندازه تداوم حضور و فعالیت فیلمسازان باتجربه بهعنوان پشتوانههای فرهنگی سینما هم حائز اهمیت و تاثیرگذار است و نباید در هیاهوی ناشی از حضور جوانترها لطمات منتج از حذف یا تنزل درجه قدیمیترها کم و نادیده گرفته شود.
بر اساس یک اصل تجربی نانوشته که البته نظیر هر اصل تجربی دیگری استثنائاتی هم دارد دوره مفید فیلمسازی اغلب کارگردانان سینمای ایران معمولا از ربع قرن فراتر نمیرود و بعد از آن شیب نزولی قابلتوجهی در ساختههایشان اتفاق میافتد که طبعا نمیشود تمامش را هم بهحساب بالا رفتن سن و عوارض ناشی از آن و یا شرایط خارج از چارچوبهای سینمایی گذاشت. نمونههای آن هم فراوانند و بیگمان هر تماشاگر پیگیر سینما هم میتواند بهسرعت مثالهایی را به ذهن بیاورد که از ساخت آثار پیشرو و حرکت جلوتر از ظرف زمانی و عبور هنرمندانه از خطوط قرمز زمانه و جلب همدلی انبوه تماشاگران، به فیلمهایی رسیدهاند که حتی متعصبترین طرفدارانشان همآرزو میکنند که بازنشستگی هرچه زودتر آنها به مخدوش شدن کمتر کارنامه فیلمسازیشان منجر شود. نمیدانم تابهحال کار پژوهشی جدی و دقیقی در ارتباط با علل و چگونگی وقوع چنین شیبهای مخربی در کارنامه فيلمسازان بهخصوص کارگردانان برجسته سینمای ایران انجامشده یا خیر ولی آنچه مرور گذرای کارنامه اغلب آنها به دست میدهد این است که بعد از گذشت زمانی در همین حدود که البته گاهی هم زودتر و یا دیرتر فرامیرسد به نظر از طرفی داشتههای ذهنی کارگردانان ایرانی تمامشده و یا دستکم بهشدت کاهش مییابد و از سوی دیگر مناسبات فرهنگی غلط جامعه ایرانی در راستای «تافته جدابافته سازی» و تمجید بیشازحد از هنرمندان برجسته، هاله ناخواستهای از خودبزرگبینی و خودمحوری به دور آنها ایجاد میکند که نتیجه اولیه آن قطع ارتباط با نبض تپنده جامعه بهعنوان دستمایه اصلی تمام آثار نمایشی و بینیاز دیدن خود از مطالعه و بهروز بودن و نتیجه نهاییاش افتادن در سراشیبی نزول و ساخت آثاری است که با ساختههای دوران اوج فاصلهای شگرف دارند. اگرچه همچنان معتقدم که این مقوله، علل و عوامل بیشتر و پیچیدهتری را در پشت خود دارد و کار تحقیقاتی جدی و گستردهای را میطلبد. بیتردید روشن شدن تمام زوایای پنهان این افت زودرس و مساعی جدی برای رفع آن به برقراری تعادل بیشتر میان تجربه و جوانی و پویایی بیشتر سینمای ملی منجر خواهد شد.