شايد كلينتون ايران را براي نقض برجام تحريك كند
گفتوگو با شيرين هانتر، نويسنده و استاد دانشگاه جورج تاون
گروه ديپلماسي |دكتر شيرين هانتر، نويسنده و استاد دانشگاه جورج تاون در واشنگتن دي سي از طرفداران سرسخت توافق هستهاي ايران با 1+5 است. وي كه متولد تبريز است سالهاست كه در خصوص روابط ايران و كشورهاي عربي منطقه، نگاه امريكا به ايران و عربستان و برخوردهاي دوگانه جامعه جهاني با مقوله حقوق بشر به خصوص در مواجهه با عربستان سعودي مينويسد. هانتر در چندسال اخير مورد توجه رسانههاي داخل ايران قرار گرفته و خبرگزاريهايي چون فارس و ايلنا هم گفتوگوهايي با او داشتهاند. وي چندي پيش در مطلبي براي لوبلاگ در خصوص آينده برنامه جامع اقدام مشترك ابراز نگراني كرده است. وي در اين خصوص نوشته بود: چندماه پس از توافق هستهاي، ميزان موفقيت اين توافق در ترديد و ابهام قرار گرفته است. هم در ايران و هم در امريكا مخالفاني هستند كه منفعت خود را در تخريب برجام ميبينند. هانتر در اين نوشتار تاكيد ميكند كه مسائلي چون ورود غيرقانوني تعدادي از نيروهاي دريايي امريكا به آبهاي ايران و همچنين آزمايشهاي موشكي ايران كه انجام آنها ناقض برجام نيست بر فضاي بياعتمادي ميان دو كشور افزوده است. همزمان وي ادامه تحريم دلار ايران را كه ناشي از بهانهگيريهاي غيرهستهاي امريكا براي تحت فشار قرار دادن ايران در سه دهه گذشته بوده است و همچنين نگرانيهاي بانكهاي غيرامريكايي از مراوده مالي با ايران و جريمه شدن توسط امريكا را از اصليترين موانعي دانسته است كه اجراي برجام را با كنديهايي روبه رو كرده است. هانتر اعتقاد دارد كه برخي از اقدامهاي امريكا ناقض روح برجام است و امريكا در مواردي تعبير خود از متن برجام را معيار عمل قرار ميدهد. وي اعتقاد دارد كه يكي از اهداف ايران از پذيرش برنامه جامع اقدام مشترك پايان دادن به تحريمها بوده و در مسير مذاكرات نيز از درنظر داشتن اين هدف خودداري نكرده است اما ادامه رفتارهاي امريكا ميتواند به معناي مرگ برجام باشد.
هانتر در گفتوگويي با «اعتماد» به مناسبت سالروز توافق هستهاي ايران و 1+5 در پاسخ به اين سوال كه اين توافق فني- سياسي تا چه اندازه توانست فضاي مثبتي را كه براي برخي رقباي منطقهاي ايران در نتيجه انزواي تهران ايجاد شده بود از بين ببرد، ميگويد: تاثير اين توافق بر پايان دادن نسبي به فضاي انزواي پيرامون ايران قابل توجه است البته شايد بتوان گفت كه اين تاثيرگذاري به اندازهاي نبود كه ايران انتظار داشت.
هانتر با اشاره به اينكه براي نخستينبار در تاريخ رابطه عربستان با كشورهاي غربي در يك سال گذشته شاهد بلندشدن صداي انتقادها از سياستهاي رياض در غرب هستيم، ميگويد: براي نخستينبار در محافل غيررسمي و تا حدودي هم در محافل رسمي كشورهاي غربي عملكردهاي منفي بسيار زياد عربستان مورد توجه و اشاره قرار گرفته است. براي نخستينبار در چندماه گذشته در پارلمانهاي كشورهاي غربي و حتي كنگره امريكا بحثهايي در خصوص بازبيني سياست فروش اسلحه به عربستان صورت ميگيرد. اقدامهاي نظامي عربستان سعودي در منطقه به ويژه در يمن توجه بسياري را به خود جلب كرده است.
وي با تاكيد بر اينكه بسياري از چهرههاي دولتي در كشورهاي غربي پيش از اين نيز ازرفتارهاي مخرب عربستان آگاهي داشتند، ميگويد: پيش از شكلگيري توافق هستهاي ميان ايران و 1+5، كشورهاي غربي ترجيح ميدادند از عربستان در محافل رسمي و علني انتقاد نكنند چرا كه فكر ميكردند اين انتقادها باعث تضعيف عربستان در برابر ايران در مسائل منطقهاي خواهد شد. اين نكته قابل كتمان نيست كه زماني كه از چالشها پيرامون شكلگيري توازن ميان قدرت ايران و كشورهاي عربي منطقه صحبت ميكنيم اصليترين مشكل عربستان سعودي است و پس از آن هم تا حدودي امارات متحده عربي. اين عربستان سعودي است كه با ابزار متفاوت اعم از پول و زور سعي ميكند روابط ايران و اعراب را تحت الشعاع قرار داده و بر حجم تنش ميان آنها بيفزايد. به عنوان مثال در خصوص رابطه ايران و كويت يا حتي با قطر فشارهاي عربستان سعودي نقش مخرب را بازي ميكند.
اين تحليلگر مسائل ايران و خاورميانه با اشاره به اينكه در يك سال گذشته بسياري از جنبهها و دستاوردهاي مثبت برجام از سوي عدهاي در داخل كمرنگ شده يا مورد بيتوجهي قرار گرفته است، ميافزايد: باراك اوباما، رييسجمهور امريكا نيز در ديدار با مقامهاي سعودي و همچنين در جريان سفري كه به اين كشور داشته است به عربستان يادآوري كرده كه بايد با ايران به عنوان بازيگري مهم در منطقه كنار بيايد. اين به معناي تشويق به پذيرش نقش مسلم ايران از سوي عربستان است. ميتوان گفت كه اين تغيير رويكرد نسبي غرب نسبت به عربستان به دليل شكلگيري برجام بوده است.
هانتر در پاسخ به اين سوال كه آيا با توجه به پروندههاي متعدد منطقهاي از جمله سوريه و عراق ميتوانيم بگوييم كه ايران بازگشت تاثيرگذاري به معادلات منطقهاي داشته است؟ با تاكيد بر اينكه براي ارايه تحليل صحيح بايد مساله عراق و سوريه و نقش ايران در اين دو كشور را از هم تفكيك كرد، ميافزايد: موقعيت ايران در عراق با سوريه فرق دارد. به خصوص در جنوب عراق، ريشههاي ديني و مذهبي ايران و عراقيها بسيار زياد است. واقعيت امر اين است كه بسياري از عراقيهاي جنوب اين كشور در حقيقت ايرانيهاي عربيزه شده هستند. بنابراين روابط ايران و عراق ريشههاي كهن و جدي دارد. شيعيان عراق خود را در ميان كشورهاي عربي سني تنها احساس ميكنند و طبيعي است كه به دنبال بهبود يا تقويت رابطه با تهران باشند. از سوي ديگر رفتار كشورهاي سني منطقه در قبال شيعيان عراق نيز بسيار نامناسب بوده است. از همان سال 2005 و پس از حمله امريكا اين كشورها با قدرت گرفتن اكثريت شيعه در عراق مخالف بودند و كارشكنيهاي بسياري نيز در اين خصوص انجام دادند. وضعيتي كه ايران در عراق امروز دارد صرفا به خاطر اقدامهاي ايران يا شكلگيري برجام نيست بلكه بخشي از آن نيز به دليل اشتباههايي است كه كشورهاي عربي سني منطقه در قبال عراق انجام دادند. در اين ميان حمايتهايي هم از شكلگيري و تقويت داعش از سوي برخي بازيگران منطقهاي مانند عربستان و تركيه صورت گرفت و امروز ديگر نميتوان جنايتها و رفتارهاي حيواني اين گروه را توجيه كرد. عراقيها كه از حضور داعش صدمه بسيار خوردهاند به چشم خويش ديدند كه بسياري از كشورهاي عربي منطقه به دنبال جنگ جدي با داعش نيستند. برخي كشورهاي منطقهاي نيز فكر ميكردند كه ميتوانند از داعش به عنوان ابزاري براي مهار قدرت ايران در منطقه استفاده كنند. من حدس ميزنم كه اگر داعش اتباع كشورهاي غربي را اسير نكرده و سر آنها را با شمشير نزده بود يا عملياتهاي تروريستي در خاك اروپا انجام نداده بود حتي بسياري در غرب هم متوجه خطرات داعش نميشدند. اين مسائل باعث شد تا همه درك كنند كه تنها بازيگري كه با جديت در برابر داعش ايستاده است ايران است. البته برجام فضا را به گونهاي تغيير داد كه غربيها بتوانند آشكارا به نقش ايران در مبارزه با داعش اعتراف كنند. رويه خاص و ديدگاهي كه رييسجمهور امريكا دارد نيز در اذعان به نقش ايران در مبارزه با داعش بيتاثير نبوده است.
هانتر كه نگاه انتقادي نسبت به رابطه تاريخي روسيه با ايران در مسائل دوجانبه و همكاريهاي منطقهاي دارد اعتقاد دارد كه در سوريه تنها كشوري كه ميگويد مقابل نفوذ غرب ايستاده است، روسيه است. وي مانند برخي از تحليلگران مسائل منطقه قائل به استفاده روسيه از ايران است و ميگويد: به نظر ميرسد كه در آخر كار روسيه با امريكا و برخي كشورهاي عربي معاملهاي بر سر سوريه خواهد كرد. روسيه در بسياري از موارد تاريخي چندان هم پس از تامين منافع خود رابطه با ايران را به شكل استراتژيك ادامه نداده است. در حال حاضر هم با توجه به بهبود رابطه روسيه و تركيه بايد منتظر تاثير اين آشتي بر رابطه روسيه با ايران باشيم.
هانتر در ادامه سخنانش يكي از مهمترين دستاوردهاي برجام را دور شدن خطر حمله نظامي به ايران ميداند و ميگويد: كساني كه اين دستاورد برجام را ناديده ميگيرند با جهان سياست و روابط حاكم بر آن آشنايي ندارند. دفع خطري كه از ايران با شكلگيري برجام شد قابل كتمان نيست. اما متاسفانه ديدگاهها در خصوص اينكه مرحله پس از برجام چه خواهد بود چه در ايران و چه در غرب شكل نگرفته بود. بسياري در غرب اميدوار بودند كه برجام مرحلهاي باشد تا بقيه جنبههاي روابط ايران و غرب هم بهبود پيدا كند. در سه گاه ايران، اروپا و امريكا حقيقتي وجود دارد كه حتي اگر نخواهيم آن را بپذيريم باز هم قابل كتمان نيست و آن هم اين است كه روابط ايران و اروپا چندان پيش نخواهد رفت مگر آنكه روابط ايران و امريكا بهبود پيدا كند. ميتوان ادعا كرد و تاكيد داشت كه بسياري از تحريمهاي غيرهستهاي فعلي امريكا عليه ايران ناعادلانه است اما در سطح بينالمللي عملا بازيگران اصلي عادلانه و منصفانه برخورد نميكنند.
استاد دانشگاه جورج تاون با اشاره به اينكه برجام يكي از وجوه و اضلاع سياست خارجي ايران است، ميگويد: رييسجمهور دولت يازدهم براي به فرجام رسيدن برجام تلاش بسياري كرد اما متاسفانه در داخل عدهاي دايما در تلاش براي تخريب يا زير سوال بردن اين تلاشها هستند. در داخل امريكا نيز به خصوص در كنگره مخالفتهاي جدي با توافق هستهاي ايران وجود داشته و دارد اما دولت باراك اوباما تا جايي كه توانسته در اين خصوص مقاومت كرده است و به عنوان مثال شركت بويينگ با كارت سبز اوباما موفق به انعقاد قرارداد با ايران شده است. هم در داخل ايران و هم در داخل امريكا اظهاراتي از سوي عدهاي مطرح ميشود كه تحريككننده است.
وي در پاسخ به اين سوال كه با توجه به نامشخص بودن موضع جانشين باراك اوباما، آيا او ميتواند و ميخواهد در مدت زمان باقي مانده روند عمل به تعهدات امريكا را سرعت ببخشيد يا خطرات نقض برجام از سوي جانشين خود را كاهش دهد؟ ميگويد: در اين شكي نيست كه وي ميتواند كارهايي را انجام دهد اما شايد بزرگترين بدشانسي برجام اين بود كه گرفتار دو انتخابات در ايران و امريكا شد. با توجه به اينكه امريكا در سال رقابتهاي تنگاتنگ و جدي انتخاباتي است و جمهوريخواهان از اصليترين منتقدان برجام حداقل در فضاي انتخاباتي هستند هر حركت اوباما در راستاي اجراي دقيقتر برجام ميتواند به كارتي عليه كانديداي دموكراتها كه هم حزب رييسجمهور است بدل شود. اين مساله و فضاي انتخاباتي اوباما را در چندماه باقي مانده محتاطتر ميكند.
شيرين هانتر در پاسخ به سوالي در خصوص نگاه دو نامزد انتخابات رياستجمهوري امريكا به برجام تاكيد ميكند كه بسيار بعيد است كه رييسجمهور بعدي در امريكا برجام را زيرپا بگذارد. وي ميافزايد: اما يك خطر جدي اين است كه اگر هيلاري كلينتون رييسجمهور شود، بعيد نيست امريكا دست به اقدامهايي بزند تا ايران را تحريك به زيرپاگذاشتن برجام بكند. هيلاري كلينتون در برابر ايران بسيار سخت است و به نخست وزير اسراييل بسيار نزديك است. دونالد ترامپ پديده شناخته ناشدهاي است و نميتوان تحليلهاي منطقي از رفتار وي داشت. ترامپ از نظر فكري بسيار پيچيده است و اينكه در ايران ميگويند ترامپ اهل معامله است و با ايران معامله ميكندناشي از نشناختن فضاي سياست داخلي امريكا است. امريكا هيچگاه از اسراييل دست نميكشد. بايد پذيرفت كه اسراييل هرم اصلي سياست خارجي امريكا و برخي كشورهاي اروپايي است. يكي از دلايلي كه عربستان به اسراييل نزديك شده اين است كه اين كشور متوجه شده است كه ارزش رياض براي غرب حتي از حيث برخورداري از منابع نفتي نيز مانند گذشته نيست. عربستان براي حفظ حمايتهاي نسبي غرب از خود به سياست نزديكي به اسراييل روي آورده است. تركيه نيز به اين حقيقت پي برده است و به دنبال حفظ ارزش خود براي غرب در سايه احياي رابطه با اسراييل است. در چنين فضايي قدرت مانور ايران در دولت بعدي امريكا چه هيلاري كلينتون زمامدار آن باشد و چه دونالد ترامپ چندان تفاوتي با هم نخواهد داشت.