• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 21 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۳ مرداد

ذهنيت سياست‌گذاران در «نگاه به شرق» غلط است

آرش رييسي‌نژاد: چین و روسیه متحد استراتژیک ما نیستند

شهاب شهسواري

روزنامه نگار

 

 

 

 

 

 

سيد ابراهيم رييسي، رييس‌جمهور اسلامي ايران، اواخر بهمن ماه سال ۱۴۰۱ در راس يك هيات بزرگ به چين سفر كرد. دولت سيزدهم از زمان آغاز به كارش سياست نگاه به شرق را به عنوان يكي از بنيان‌هاي سياست خارجي خود اعلام كرده است و تلاش مي‌كند كه همزمان با آنچه «خنثي كردن تحريم‌هاي غرب» توصيف مي‌شود، روابط ايران را با چين توسعه دهد و با تكيه بر قدرت اقتصادي چين، فقدان روابط با غرب را جبران كند. سياست نگاه به شرق دولت سيزدهم چه ويژگي‌هايي دارد و چه دستاوردهايي براي كشور خواهد داشت؟ آرش رييسي‌نژاد، استاد روابط بين‌الملل دانشگاه تهران معتقد است كه رويكرد نگاه به شرق در ميان سياست‌گذاران دولت جمهوري اسلامي ايران، از اساس دچار مشكل است و بايد نگاه به شرق، فارغ از روابط با غرب در دستور كار ايران قرار گيرد. رييسي‌نژاد معتقد است كه علاوه بر موانع تحريمي در مسير روابط با چين و مساله رقابت‌هاي چين با امريكا، مشكلات داخلي نيز مانعي در مقابل گسترش روابط ايران و چين شده است. در ادامه متن كامل گفت‌وگوي «اعتماد» را با آرش رييسي‌نژاد، استاد دانشگاه و معاون گروه روابط بين‌الملل دانشگاه تهران را مطالعه مي‌كنيد.

 

يكي از سياست‌هاي اصلي دولت سيزدهم، از ابتداي كارش سياست «نگاه به شرق» اعلام شده است. فكر مي‌كنيد اين ابتكار تاكنون چه دستاوردهايي براي كشور داشته است؟

ابتدا بايد توضيح داد كه سياست نگاه به شرق مختص به دولت سيزدهم نيست و پيش از اين دولت هم در جريان بود. اين ديدگاه نخستين‌بار در دوران رياست‌جمهوري محمود احمدي‌نژاد مورد اشاره قرار گرفت. ولي در ايران متاسفانه برداشت غيرواقعي و نادرستي از اين سياست نگاه به شرق رواج يافته است. برداشت جاري در ايران اين است كه چون ايران با غرب يا غرب با ايران، نتوانسته‌اند تعامل و همكاري كنند در نتيجه ايران به سمت شرق متمايل شده است. يعني اينكه سياست نگاه به شرق يك سياست اصيل نيست و يك ابتكار واكنشي است. يك نگاه مثلثي در ذهن سياست‌گذاران ايران وجود دارد كه چون در اين نگاه سياست نگاه به شرق يك رويكرد واكنشي است به گمان من نمي‌تواند سياستي كارگشا باشد. اگر تهران مي‌توانست به نگاه به شرق اصالت بدهد، مي‌توانست دستاوردهايي از آن داشته‌باشد. البته الآن خيلي زود است كه در مورد دستاوردهاي دولت سيزدهم در سياست خارجي صحبت كنيم. ولي نگاه اصلي در سياست خارجي، از اين عدم اصالت رنج مي‌برد. بنيان نگاه به شرق بايد اينگونه باشد كه جمهوري اسلامي ايران بدون توجه به اينكه با غرب چه رابطه‌اي دارد، فارغ از دوستي يا دشمني با غرب، بايد با شرق كه حالا در اينجا عمدتا منظور چين است، رابطه اصيل داشته‌باشد. متاسفانه در ذهن سياست‌گذاران ايراني يك مثلث وجود دارد كه دو راس آن ايران و چين هستند و راس پنهان، اما بسيار مهم سوم، امريكا است. در واقع سياست‌گذاران ما نمي‌توانند رابطه تهران و پكن را وراي رابطه با واشنگتن ببينند. به گمان بنده اين ديدگاه چشم اسفنديار سياست نگاه به شرقي است كه در ايران به آن پرداخته‌ مي‌شود.

مشكل ديگر اين است كه همين نوع نگاه از طرف مقابل هم وجود دارد و ارزيابي و تحليل طرف شرقي هم دقيقا همين است كه ايران رابطه خود را با چين وابسته به رابطه با غرب مي‌بيند. چيني‌ها كاملا متوجه هستند كه ايران در شرايط اضطرار و استيصال رو به سوي آنها آورده است. اينجا دو كليدواژه استيصال و اضطرار بسيار اهميت دارد. چيني‌ها، درست مانند روس‌ها، متوجه شده‌اند كه ايراني‌ها، به دليل برداشت نادرست و فقدان اصالت در سياست نگاه به شرق، فقط در شرايط سختي است كه به سمت آنها مي‌روند. پكن چون ايران را در حالت استيصال مي‌بيند، اينگونه تصور مي‌كند كه ايران اگر وضعش بهتر شود از اين شرايط خارج مي‌شود و باز به سمت غرب باز مي‌گردد، چون به درست يا غلط تصور مي‌كنند كه دي‌ان‌اي ايراني‌ها غربي است. البته برداشت پكن هم در اين مورد غلط است، اما اين برداشت در چين وجود دارد. در نتيجه اين رويكرد، سياستي كه چيني‌ها با ايران دنبال مي‌كنند، كاملا با چشم‌انداز كوتاه‌مدت است. هر چند كه ايران ظرفيت بسيار عظيمي دارد، جايگاه ژئواستراتژيك دارد، از منابع هيدروكربني سرشار برخوردار است و در مركز بيضي استراتژيك قرار گرفته است، در كنار جمعيت جوان و بازار دست‌نخورده ايران، اما به خاطر شرايط استيصال و مضطر بودن، چيني‌ها هم فقط ايران را در وضعيت كوتاه‌مدت در نظر می‌گيرند.

اين شرايط باعث شده است كه پكن بدون اينكه وقعي به خطوط قرمز ايران بنهد، دنبال مي‌كند؛ نمونه بارز اين مساله را در همين سفر اخير شي جين‌پينگ به عربستان و مطالب مطرح شده در بيانيه مشترك با شوراي همكاري خليج فارس در مورد خليج فارس و جزاير سه‌گانه ايراني مشاهده كرديم.

اشاره كرديد كه نگاه به شرق ايران منحصر به چين است، يا حداكثر چين و روسيه، چرا ديگر قدرت‌هاي شرقي در نگاه به شرق ايران كمتر جا دارند و شاهد تلاش براي توسعه روابط با هند يا كشورهاي عضو آسه‌آن تلاش نمي‌كنند؟

از نظر سياست‌گذاران ايران وقتي مي‌گوييم شرق، فقط شرق جغرافيايي مد نظر نيست، بلكه شرق جغرافيايي‌مد نظر است كه زير لواي غرب ايدئولوژيك نباشد. در اين چارچوب ژاپن و كره جنوبي، با اينكه شرق جغرافيايي هستند اما غرب ايدئولوژيك محسوب مي‌شوند. در اين چارچوب كشورهاي عضو آسه‌آن هم در همين دسته قرار مي‌گيرند. شرايط دوران رياست‌جمهوري اكبر هاشمي‌رفسنجاني، رييس‌جمهور پيشين ايران متفاوت بود، در آن دوران نگاهي به دستاوردهاي مالزي تحت حاكميت ماهاتير محمد وجود داشت، اما در ديدگاه سياست‌گذاران فعلي به ويژه در دولت سيد ابراهيم رييسي، شرق قدرتمند، چين است. حتي هند هم جزو شرق محسوب نمي‌شود. چرا كه از نظر سياست‌گذاران در تهران چين همكاري امريكا در مهار چين و شريك اسراييل محسوب مي‌شود. وقتي مي‌گوييم شرق در ذهن سياست‌گذار ايراني، محور پكن و مسكو تصوير مي‌شود. به اين اصطلاحا مي‌گويند غلبه ژئوپوليتيك بر ايدئولوژيك و اين ديدگاه به شرق يكي از نمودهاي سيطره ايدئولوژي بر ژئوپوليتيك است كه ممكن است دچار تحول شود، اما تا به امروز ادامه پيدا كرده است.

در تبليغات غرب در مورد چين از اصطلاحاتي مانند تله بدهي در مورد سياست‌هاي چين در مورد شركاي كوچك‌ترش استفاده مي‌شود و اينگونه ادعا مي‌شود كه چين برنامه‌هاي بلندمدتي براي تحت سيطره درآوردن كشورهاي ديگر در پيش مي‌گيرد…

ديپلماسي دام بدهي يا Debt Trap Diplomacy مفهومي بود كه هندي‌ها براي نخستين‌بار در سال ۲۰۱۷ بيان كردند. هندي‌ها نسبت به حضور چين در اقيانوس هند و محاصره دريايي چين از طريق مفهوم ژئواستراتژيك String of Peral يا زنجيره مرواريد حساس بودند و هندي‌ها نقش موثري در امنيتي كردن نقش چين يا ترويج چين هراسي براي مقابله با حضور در اقيانوس هند داشتند. البته شواهدي از اين نوع اقدام چين هم وجود داشت كه چيني‌ها عامدانه كشورهايي را انتخاب مي‌كنند كه مشكلات اقتصادي عميق دارند، با علم به ناتواني كشورها در بازپرداخت به آنها وام مي‌دادند و سپس در ازاي بخشيدن يا استمهال وام‌ها قراردادهاي ۹۹ ساله‌اي امضا مي‌كردند كه امتيازهاي بسيار كلاني دريافت مي‌كردند. نمونه بارز اينگونه اقدامات بندر هامبانتوتا در جنوب سري‌لانكا بود. اما چيني‌ها بارها اين مساله را تكذيب كرده‌اند و از سال‌هاي ۲۰۱۹ به اين سو، سياست دام بدهي بسيار كمتر شده و چيني‌ها با همكاري بانك جهاني قراردادها را با اين كشورها با شفافيت بيشتري اعلام كردند و سال ۱۴۰۰ چيني‌ها بدهي‌های چند ميليارددلاري كشورهاي آفريقايي را يك جا بخشيدند. در نتيجه بحث دام‌بدهي، آن مفهوم قبلي را ندارد.

... من به همين دليل گفتم تبليغات غربي‌ها در مورد چين، چون مي‌خواستم به اينجا برسم كه اساسا به نظر مي‌رسد چيني‌ها با شركاي‌شان مسير بلندمدتي را انتخاب مي‌كنند. چه در آسياي ميانه، چه در درياي جنوبي چين، آفريقا يا پاكستان اين موضوع را مشاهده مي‌كنيم. چرا در مورد ايران هيچگاه اين سياست دنبال نشده است؟

چيني‌ها قراردادهاي‌شان را با كشورهاي مختلف در جهان به شكل خلق‌الساعه نمي‌بندند، بلكه همه پروژه‌هاي چين بر اساس يك نقشه راه تهيه مي‌شود. اين پروژه‌ها همگي در راستاي ابتكار «كمربند، جاده» مطرح مي‌شود كه بخش زميني آن كمربند است از چين به آسياي مركزي و آسياي غربي مي‌رود و راه يا جاده، مسير دريايي است كه درياي چين جنوبي و اقيانوس هند را در بر مي‌گيرد. در نقشه‌هاي ابتدايي اين ابتكار قرار بود كه مسيرهاي زميني از ايران عبور كند و ايران مانند دوران باستان كه نقطه ثقل و گرانيگاه جاده ابريشم باستاني، جايگاهي باشد كه مسيرهاي زميني از آن عبور مي‌كند و پروژه‌هاي اين ابتكار در ايران هم اجرا شود. اما مشكلي كه وجود دارد تحريم‌ها است. به ويژه يكي از مانع‌هاي بزرگ عدم پيوستن ايران به FATF است. بالاخره چيني‌ها دوست ندارند كه قراردادهاي خودشان را در خطر قرار دهند. اين را هم در نظر داشته‌باشيد كه راه ابريشم نوين، يك نمود و نماد رويكرد ژئواكونوميك است، هرچند كه ريشه و پيامد آن ژئوپوليتيك است. امريكايي‌ها هم متوجه اين موضوع هستند كه انگيزه اصلي چين از اين ابتكار و كارهايي كه براي اجراي آن انجام مي‌دهد براي دسترسي به اهداف عمده ژئوپوليتيك از مسير ژئواكونومي است. يعني چين به دنبال اين است كه براي رسيدن به اهداف عمده ژئوپوليتيك به دنبال هزينه پول و سرمايه‌گذاري است. چرا چيني‌ها اين مسير را در پيش گرفته‌اند؟ چرا كه چيني‌ها مي‌دانند در حوزه اقتصادي توانايي رقابت با امريكا را دارند، اما در حوزه نظامي- سياسي يا در حوزه ژئوپوليتيكي، توان رقابت ندارند. تمام كاري كه امريكا انجام مي‌دهد اين است كه بازي را با چين به سمت حوزه نظامي و سياسي و ژئوپوليتيكي متمايل كنند و چيني‌ها تمام تلاش‌شان را به كار مي‌گيرند كه بازي را در حوزه اقتصادي نگه دارند. از اين نقطه‌نظر چين حاضر نيست كه وارد همكاري با ايران بشود تا خطر رقابت سياسي- نظامي با امريكا بيشتر شود. در نتيجه ايران چون از بازار و جريان اقتصاد جهاني به دور افتاده است، در مسير پروژه‌هاي چيني قرار نگرفته است. عامل اصلي تحريم‌ها و رقابت‌هاي بيروني است.

اما در كنار عوامل بيروني، عامل دروني هم وجود دارد كه به آن خودتحريمي مي‌گوييم. سياست‌هاي نادرست و مسوولان ناآشنا با نوع عملكرد چين باعث مي‌شود كه اين مساله تشديد شود و چيني‌ها در ايران كمتر حضور داشته‌ باشند.

در مورد مسائل داخلي كه فرموديد، به نظر مي‌رسد مشكل بزرگي باشد. وقتي پروژه‌هاي چين در پاكستان را مشاهده مي‌كنيم، مي‌بينيم كه چيني‌ها با سرعت عمل بالايي پروژه‌هاي بسيار عظيمي را اجرا مي‌كنند، اما در ايران مي‌بينيم كه قراردادهايي بسته مي‌شود، چيني‌ها وارد مي‌شوند معطل مي‌كنند، كاري از پيش نمي‌برند و مي‌روند، چه در حوزه‌هايي مثل نفت و چه حوزه‌هاي راه‌سازي مثال‌هاي متعددي وجود دارد...

جواب شما دو بخش دارد. يكي بر مي‌گردد به تفاوت ايران و پاكستان. بحث شعار «نه شرقي، نه غربي» همچنان در ايران حاكم است و هنوز هم المان‌هايي در حاكميت ايران حضور دارند كه نسبت به همكاري با چين، درست يا نادرست با ترديد نگاه مي‌كنند و گروهي مي‌گويند كه ممكن است وابستگي ايجاد شود و گروهي مي‌گويند كه نبايد با چين باشيم و بهتر است با غرب باشيم. من قضاوتي در مورد هيچ يك از اين گروه‌ها نمي‌كنم. اما ايران و پاكستان را نبايد با هم مقايسه كرد. پاكستان به هر حال در طول چند دهه متحد سنتي چين در منطقه جنوب آسيا محسوب مي‌شود. چنين رابطه‌اي بين ايران و چين هيچ‌وقت وجود نداشت.

مساله دوم اينكه در اعلام پروژه‌ها ايراني‌ها آگاهانه عمل نمي‌كنند. مثلا يكي از پروژه‌هايي كه ايراني‌ها پيشنهاد كرده‌اند كه چيني‌ها مشاركت مالي يا فايننس داشته‌باشند، راه‌آهن تهران- اصفهان است. اين پروژه پيشنهاد ايران است. همين كه ايران پيشنهاد مي‌دهد كه چين در راه‌آهن تهران- اصفهان سرمايه‌گذاري كند، نشانه فقدان ذهنيت استراتژيك در ميان سياست‌گذاران است. چين اساسا به خط راه‌آهن تهران- اصفهان نيازي ندارد. چين شرقي-غربي نگاه مي‌كند. اگر قرار باشد چين در پروژه راه‌آهن سرمايه‌گذاري كند بايد پروژه‌اي مانند مشهد-تهران- تبريز به چين پيشنهاد شود. يا پروژه‌اي مثل راه‌آهن مشهد-تهران- همدان- سنندج- مرز باشماق و از آنجا به عراق و سوريه. پروژه‌هاي مد نظر چين، پروژه‌هايي است كه به سمت اروپا مي‌رود يا به سمت درياي مديترانه. وقتي پروژه تهران- اصفهان را به آنها پيشنهاد مي‌دهيم، معلوم است كه آنها دلسرد مي‌شوند. من خودم بارها شاهد بودم كه سياست‌گذاران ايراني به چيني‌ها پيشنهاد مي‌كنند كه روي خط لوله نكا- جاسك سرمايه‌گذاري كنند، خب اين يك خط لوله شمالي جنوبي است، چرا چين بايد روي آن سرمايه‌گذاري كند؟ وقتي چنين پروژه‌هايي به چيني‌ها پيشنهاد مي‌شود، نشان مي‌دهد كه سياست‌گذار خودش دركي از موقعيت كشور خودش ندارد و باعث مي‌شود كه چنين وضعيتي پيش بيايد.

در مورد منابع نفتي و گازي هم چين جايي سرمايه‌گذاري مي‌كند كه ريسك كمتري داشته‌باشد. مثلا در ميدان گازي گنبدشمالي قطر ۶۰ ميليارد دلار سرمايه‌گذاري كرد و در سمت ايران سرمايه‌گذاري نكرد. اين هم به همان مساله تحريم‌ها بر مي‌گردد.

در كنار تحريم‌ها و فقدان نگاه استراتژيك، تنازع منافع ميان نهادها هم مانع ديگر است. يعني نهادهاي متفاوت يا گهگاه متناقض و پارادوكسيكال با نگاه‌هاي متفاوت به چين و فقدان فرماندهي مركزي، باعث مي‌شود كه چنين وضعيتي پيش بيايد. حتي حرف‌هايي زده مي‌شود كه چيني‌ها رغبتي به شنيدن آن ندارند. مثلا برخي مقام‌هاي ما وقتي با چيني‌ها صحبت مي‌كنند، مي‌گويند كه ما آمادگي داريم كه ناتوي آسيايي تشكيل بدهيم. چيني‌ها اصلا دوست ندارند ناتوي آسيايي تشكيل شود، اصلا علاقه‌اي ندارند با ايران همكاري نظامي داشته‌باشند، چون خطر رويارويي با امريكا بيشتر مي‌شود. بايد اين درك وجود داشته‌باشد كه چيني‌ها، به ويژه بعد از قضيه جنگ اوكراين، وقتي مي‌خواهند با آسياي غربي كار كنند، نمي‌خواهند كاري كنند كه حساسيت امريكا را دوچندان كنند، چرا كه هدف نهايي و بنيادين چين بازگشت تايوان به كشور است. در نتيجه نظم موجود ترسيم شده از سوي امريكا را مي‌پذيرد. به همين دليل هم هست كه شي جين‌پينگ، رييس‌جمهور چين، قبل از اينكه به عربستان سفر كند، در اندونزي با جو بايدن، رييس‌جمهور امريكا صحبت مي‌كند و تقريبا همه خواسته‌هاي امريكايي‌ها را مبني بر نظم موجود و دلخواه امريكا در آسياي غربي مي‌پذيرد و بعد اقدام به سفر مي‌كند و امضايش را پاي بيانيه‌اي مملو از اظهارات ضد ايراني مي‌گذارد.

ما نبايد از چين انتظار داشته‌باشيم كه از اين كشور به عنوان مهره‌اي در مقابل امريكا استفاده كنيم. اين همان مثلثي است كه در ذهن سياست‌گذاران ايراني است. ما بايد فارغ از اينكه چه رابطه‌اي با امريكا داريم با حفظ منافع ملي و بدون از دست دادن استقلال با چين كار كنيم.

برخي از حاميان دولت كنوني دولت گذشته را متهم مي‌كنند كه كشور را معطل رابطه با غرب كرده‌بود. حالا منتقدان دولت كنوني مي‌گويند دولت كنوني سياست خارجي را معطل شرق كرده است. فكر مي‌كنيد چنين توصيف‌هايي درست است؟

من با هيچ يك از اين دو عبارت خيلي موافق نيستم. به خصوص در مورد دولت‌هاي يازدهم و دوازدهم كه بالاخره آقاي دكتر ظريف، وزير خارجه وقت در كنار آقاي لاريجاني، معمار قرارداد ۲۵ ساله با چين بودند. تا جايي كه من مي‌دانم آقاي دكتر ظريف جزو اصلي‌ترين افرادي بود كه بر روي داشتن رابطه اصيل با چين تاكيد مي‌كرد. وقتي مي‌گوييم اصيل، يعني در ديدگاه ايشان فارغ از وجود عنصر امريكا، رابطه با چين اهميت داشت. اما مي‌دانيم كه در همان دولت‌ها هم برخي عناصر حضور داشتند كه شايد گمان مي‌كردند اگر با غرب كار كنيم بهتر باشد و شراكت با غرب را ترجيح مي‌دادند. به هر حال نتيجه سياست‌هاي دولت قبلي مشخص است و در مورد آن صحبت نمي‌كنم. اين دولت هم به هر حال آقاي رييسي به چين سفر كردند و چيزهايي كه تاكنون اعلام شده است، بد نبود و خوب بود. اما اينكه آيا اين توافقنامه‌ها و تفاهمنامه‌ها مي‌تواند اجرايي بشود و به نتيجه برسد، بايد منتظر بود و ديد. به هر حال همكاري و رابطه با چين، بدون تنش‌زدايي با غرب اساسا ارزش استرتژيكي نخواهد داشت. همان‌گونه كه تنش‌زدايي با غرب به خودي خود نمي‌تواند دستاوردي داشته‌باشد. ما بايد در هر دو حوزه يعني با همه قدرت‌هاي بزرگ كار كنيم. اين سرنوشت ايران است. من در چندين كتاب و مقاله به اين موضوع اشاره كرده‌ام كه سرنوشت ما زندگي در شكاف است، يعني توانايي رابطه با همه قدرت‌هاي بزرگ داريم، اما متحد استراتژيك در ميان قدرت‌هاي بزرگ نداريم. چين و روسيه، متحد استراتژيك ما نبوده، نيستند و نخواهند بود. اما بايد با همه اين كشورها روابط پايدار داشته‌باشيم، روابطي كه حتي مي‌تواند در سطح روابط استراتژيك باشد. روابط پايدار با همه قدرت‌هاي بزرگ به صورت همزمان بايد سياست ما باشد، اين تعريف زندگي در شكاف است.

به سند جامع راهبري روابط بلندمدت ۲۵ ساله ايران و چين اشاره كرديد. به هر حال اين سند محرمانه است. فكر مي‌كنيد ماهيت اين سند چيست و ما چقدر به اجرايي شدن محتواي آن نزديك هستيم؟

بر اساس آنچه خرداد ۱۳۹۹ در دسترس عموم قرار گرفت مي‌توانم صحبت كنم، نفس اين قرارداد قابل قبول است. ما با يك قدرت بزرگ روابط استراتژيك برقرار مي‌كنيم، به شرطي كه برداشت روابط داشته‌باشيم نه برداشت اتحاد. هر اتحادي يك رابطه است اما هر رابطه‌اي اتحاد نيست. ما با چين متحد نيستيم، نبايد هم متحد باشيم. بايد با چين رابطه استراتژيك داشته‌باشيم و سند ۲۵‌ساله يك نقشه راه قابل قبول است. اما در متن اين سند اشكال‌هاي بنيادين است. اساس اين قرارداد بر اساس يك رابطه دو‌جانبه شكل گرفته است، يعني ايران منابع هيدروكربني دارد، ارايه بدهد و چين سرمايه‌گذاري با خود به ايران بياورد. اين نوع نگاه در جهان فعلي، نگاهي شكست‌خورده است. ما بايد ذهنيت شبكه‌اي داشته‌باشيم نه دوجانبه. يعني ايران در متن شبكه پروژه‌هاي زميني و دريايي چين وجود داشته‌باشد. ايران يك همكار مهم در ميان همكاران چين باشد. مثلا در متن قرارداد هيچ‌وقت به همكاري احتمالي ايران و چين در يك يا چند كشور ثالث اشاره نشده است، يا اينكه ايران شريك اصلي چين در «كمربند، جاده» در آسياي غربي باشد. يا در سند به نانوتكنولوژي اشاره شده است. نانوتكنولوژي در چين توسط وزارت آموزش عالي چين مديريت و رهبري نمي‌شود، دست آكادمي علوم چين است كه ۹۹ درصد از همكاري‌هايش با غربي‌ها است. اينها حاضر نيستند كه به خاطر ايران رابطه‌شان را با غرب قطع كنند. وقتي به نانوتكنولوژي اشاره مي‌شود، يعني شناخت كافي وجود ندارد و اين اشتباه است. چيزهايي كه غايب است و مي‌توانست به عنوان زمينه همكاري قرار بگيرد، مسائلی مانند فرودگاه‌سازي و زيرساخت‌سازي است.

به گمان من نبايد نگاه قطب‌محوري از چين داشته‌باشيم. چين هنوز قطب يا Pole در جهان امروز نيست. قطب به كشوري گفته مي‌شود كه در سه حوزه نظامي، اقتصادي- مالي و هنجاري دست بالا داشته‌باشد. چين فقط در حوزه پول است كه نزديك به امريكا شده است. نه روايت و گفتمان جديدي ارايه داده است و نه در حوزه نظامي رقيب امريكا است. به همين دليل نبايد انتظار ما از چين به عنوان يك قطب باشد. دايم نبايد بگوييم كه يك قطب شكل گرفته است. چين يك قدرت بزرگ است و در حال رشد بيشتر است، هر‌چند نمي‌توان پيش‌بيني كرد كه در آينده به چه سويي مي‌رود. انتظاري كه ما از چين بايد داشته‌باشيم، بايد در حد يك قدرت بزرگ باشد.

در مورد عضويت ايران در سازمان همكاري شانگهاي چه نظري داريد. مشاركت ايران در اين پيمان چه اثري بر روابط ايران و چين و روابط خارجي ايران دارد؟

تصوري كه در ايران از سازمان همكاري شانگهاي وجود دارد، اين است كه تلاش مي‌شود اين سازمان به يك ناتوي آسيايي تبديل شود. اين اشتباه است. اصل پيمان شانگهاي براي مبارزه با تروريسم يا تجزيه‌طلبي در مناطقي مانند استان سين‌كيانگ چين و آسياي مركزي شكل گرفت. در نتيجه برداشتي كه ما از پيمان شانگهاي داريم، در چين و روسيه وجود ندارد. به خاطر همين نفس پيوستن به اين سازمان خوب است. اما انتظارات از اين سازمان نبايد بيشينه باشد. مهم‌تر اين است كه بايد به بازارهاي اقتصادي و تجاري وابسته به سازمان شانگهاي دست پيدا كنيم كه هنوز به آن نرسيديم. به نظر من پيوستن به پيمان شانگهاي تعيين‌كننده و Game Changer نيست. باز هم تاكيد مي‌كنم كه پيمان شانگهاي و رابطه استراتژيك با چين قابل قبول است، اما زماني اين رابطه استراتژيك و تعيين‌كننده خواهد بود كه بتوانيم همزمان با غرب تنش‌زدايي كنيم.


  سياست نگاه به شرق يك سياست اصيل نيست و يك ابتكار واكنشي است.
   در ذهن سياست‌گذاران ايراني يك مثلث وجود دارد كه دو راس آن ايران و چين هستند و راس پنهان، اما بسيار مهم سوم، امريكا است.
   چيني‌ها كاملا متوجه هستند كه ايران در شرايط اضطرار و استيصال رو به سوي آنها آورده است.
   چيني‌ها اصلا دوست ندارند ناتوي آسيايي تشكيل شود، اصلا علاقه‌اي ندارند با ايران همكاري نظامي داشته‌باشند، چون خطر رويارويي با امريكا بيشتر مي‌شود.


   چيني‌ها مي‌دانند در حوزه اقتصادي توانايي رقابت با امريكا را دارند، اما در حوزه نظامي- سياسي يا در حوزه ژئوپوليتيكي، توان رقابت ندارند. تمام كاري كه امريكا انجام مي‌دهد اين است كه بازي را با چين به سمت حوزه نظامي و سياسي و ژئوپوليتيكي متمايل كنند و چيني‌ها تمام تلاش‌شان را به كار مي‌گيرند كه بازي را در حوزه اقتصادي نگه دارند.
   همين كه ايران پيشنهاد مي‌دهد كه چين در راه‌آهن تهران- اصفهان سرمايه‌گذاري كند، نشانه فقدان ذهنيت استراتژيك در ميان سياست‌گذاران است. چين اساسا به خط راه‌آهن تهران- اصفهان نيازي ندارد. چين شرقي- غربي نگاه مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری