مريم آموسا
روزنامه نگار
كامران عدل، نامي شناخته شده نه تنها در عكاسي ايران بلكه در عكاس جهان است. او با اينكه سال آتي 82 ساله ميشود اما همچنان پركار است و اين روزها در حال تدوين پنج عنوان از كتابهاي عكاسياش است. او در طول فعاليت حرفهاياش 200 هزار فريم از مناسك و آيينهاي مذهبي ايران، معماري، مد و وقايع اجتماعي ايران و جهان عكاسي كرده. او معتقد است هر فريم عكس خبري و يك سند است كه ميتواند گوشهاي از تاريخ را براي ما روشن كند. او ميگويد با اينكه عكاسي در ايران جاي خودش را باز كرده اما متاسفانه از بيشتر بزنگاههاي تاريخي ايران عكس و فيلم موجود نيست و همين امر موجب ميشود تا به راحتي در تاريخ دست ببرند. او البته معتقد است امروزه عكاسي و دوربينهاي عكاسي از تلفنهاي همراه جا ماندهاند به ويژه در وقايع اخير ايران كه فيلمهاي مستند توانستند شاهدي باشند براي روشن كردن بخشي از روزگار ما.
به نظر شما عكاسان ايراني چقدر توانستهاند از بزنگاههاي تاريخي عكاسي كننند و اين بزنگاهها را ثبت كنند؟
دوره عجيبي در دنيا شروع شده است كه عكاسي مدرن اين وسط گم شده است. در جنگ دوم جهاني، از بزرگترين اتفاق تاريخي كه همان پياده شدن سربازان انگليسي و امريكايي و فرانسوي در پلاژهاي ساحل نورماندي بودند فقط يك عكس وجود دارد كه آن عكس هم «رابرت كاپا» از داخل قايق گرفته و عكس بسيار تاري است. چون عكاس از فاصله دور و در ترس و وحشت اين واقعه را ثبت كرده است. در سال 1949 كارتيه برسون دو عكس دارد از شكست نيروهاي دست راستي در مقابل حكومت دست راستي و هجوم مردم به بانكها در پكن. با گذشت زمان و دوربينها بهتر ميشوند، به اصطلاح شهادتهاي تاريخي بهتر ميشوند. از جنگ ويتنام دو، سه عكس مهم داريم كه جهان را تكان داده است، يكي از اين عكسها زماني است كه رييس پليس سايگون با تفنگ دارد كسي را ميكشد يا عكسي كه خبرنگار امريكايي از دختر بچه عريان در حال فرار گرفته است. همه اين عكسها شهادت تاريخي هستند اما در اشلي اتفاقهايي كه افتادهاند اصلا چيزي نيست. در دوره مدرن عكاسان هم نسل من به دوربينها و لنزهاي خيلي بهتري دسترسي پيدا كردند كه ميتوانستند عكس بهتري بگيرند و اتفاقات مهم تاريخي را پوشش بدهند.
در انقلاب سال 1968 كه من دارم روي اين موضوع تكيه ميكنم؛ انقلابي بود كه تمامی امور تفكري و فرهنگي پاريس و دنيا را بهم ريخت و باعث تحول در همه هنرها شد. از داستان و وقايع سال 1357 عكس كليدي زيادي در اختيار نداريم. به جز عكسهايي چون پايين آمدن آيتالله خميني از پلههاي هواپيما كه درباره اين عكس هم سر فرصت صحبت ميكنم. يكي از دلايل كم داشتن عكس كليدي از انقلاب 57 اين است كه هنوز عكاسان هم نسل من وارد نشدهاند. بلافاصله پس از انقلاب با جنگ ايران و عراق مواجهايم كه در اين دوره عكاسي مستند اجتماعي تا حدودي بهتر شد. در آن دوره دوربينهاي عكاسي و فيلمبرداري بسيار بزرگ بود اما در گذر زمان به مرور گوشيهاي تلفن همراه جاي دوربينهاي عكاسي را گرفتند. در دورهاي كه وقايع تاريخي چون انقلاب 57 رخ تعداد گزارشگران خبري در دنيا كم بود و برخي از آنها بودند كه دوربين به دست تلاش ميكردند كه وقايع و اتفاقات تاريخي را ثبت كنند. در آن دوره مثلا «پاري مارچ» يك سري پاكت كاهي رنگ به ما داده بود و ما فيلمهايمان را ميگذاشتيم داخل اين پاكتها و ميرفتيم فرودگاه و اين پاكتها را به كساني كه ميخواستند بروند اروپا ميداديم تا به دست مجله و رسانههاي خارجي برسانند و مردم هم واقعا عاشق اين كار بودند چون فكر ميكردند سهمي در شهادت تاريخي دارند و چون راه ديگري براي ارسال عكسها نبود، خبرهاي ما يك هفته بعد در نشريات خارجي منتشر ميشدند. در تمام دنيا همين بود شايد يك ماه طول كشيد تا عكسهاي كارتيه برسون از پكن برسد به روزنامههاي لايف و پاري مارچ الان ديگر موضوع اطلاعرساني و خبر و عكس تغيير كرده است و با اينترنت و دوربينهاي پروتال الان ديگر چيزي به نام خبرنگار و عكاس به معناي سابق نداريم و مردم همه خبرنگارند. هر اتفاقي كه ميافتد همزمان حداقل 20 نفر گوشيهايشان را از جيب شان در ميآورند و از آن اتفاق عكس و فيلم ميگيرند و همزمان در اينستاگرام و اينترنت منتشر ميكنند و در چنين شرايطي ديگر عكاسان دشواريهاي دوره كاري ما را تجربه نميكنند و به سرعت نور عكس و اخبار به رسانههاي جهان راه مييابد. اما در بيشتر مقاطع مهم تاريخي ايران جاي خالي عكاسان احساس ميشود و با توجه به اينكه ايران كشوري است كه در بطن آن وقايع متنوع و متعددي به ويژه در 100 سال اخير رخ داده اما جاي خالي دوربين عكاسي در اين بزنگاههاي تاريخي به خوبي احساس ميشود.
افزايش سرعت انتشار چه تاثيري در ثبت وقايع دارد؟
يكي از مهمترين اتفاقهايي كه با پيشرفت تكنولوژي شاهد آن هستيم اين است كه ديگر دروغ تاريخي نميتوان گفت. كساني چون من كه اطلاعاتي از وقايع تاريخي داريم وقتي مطالبي كه در مورد رضا شاه نوشته يا ساخته شده را ميخوانيم به راحتي متوجه ميشويم كه با يك سري مهملات مواجه هستيم كه توسط عدهاي ساخته شده است. اين موضوع درباره خيلي از روايتهايي كه از انقلاب 57 ميشنويم، صادق است. ولي الان شهروند- خبرنگارها در لحظه با تلفن همراه شان وقايع را ثبت ميكنند و روي عكس و فيلمها ساعت و دقيقه و مكان ثبت عكس فيلم مشخص است و ديگر نميشود آن را دستكاري كرد و سرعت و امكانات موجب شده تا عكس و فيلمها مثل دوران انقلاب مشروطه ديگر حالت يادگاري نداشته باشند و به عنوان يك شاهد ميتوان به آن استناد كرد.
يعني از نظر شما عكسهاي مشروطه به عنوان يك سند و شاهد تاريخي قابل اعتنا نيستند؟
عكس خبري خوب، عكسي است كه در نوع خودش انقلابي را به وجود بياورد مثل پروپاگاندا در جنگ البته مشروطه را هم تا حدودي ميتوان جنگ تلقي كرد. ولي با در نظر گرفتن تواناييهاي آن روز ايران و تا حدي در جهان، نميتوان گفت كه عكاسي ميتوانست در اين بازي شركت كند. در آن روزگار، هنوز به اثر مثبت يا منفي عكس پي نبرده بودند. عكاسان با انقلابيون همكاري ميكردند و شيوه كارشان به اين شكل بود كه همه انقلابيون را در جايي دور هم جمع ميكردند و همه رو به دوربين ميايستادند يا مينشستند و يك روحاني هم در جلوي اين گروه ميايستاد يا ستارخان و باقرخان هم در جمع اين گروه انقلابي حاضر بودند و او با دوربين 100 كيلويياش از آنها عكس ميگرفت. عكسهايي كه از انقلاب مشروطه به جا مانده همه اين گونه ثبت شدهاند در واقع در اين عكسها هيچ حركتي نداريم و عكسها عاري از ويژگيهاي خبري هستند. مجموعهاي از عكسهاي دوره مشروطه در كتابخانه ملي موجود است. اين عكسها يادگاري هستند. و از اين دوره هيچ عكسي از درگيريهاي تبريز به گونهاي بوده كه وقتي قشون محمدعلي شاه به تبريز حمله كرد، همه چيز را به آتش كشيد و جمعيت زيادي را كشت اما متاسفانه از محاصره تبريز و جنگ و خونريزي عكسي در اختيار نداريم. در واقع عكسهاي دوران انقلاب مشروطه مستند هستند اما جنبه خبري ندارند و يادگاري هستند.
شما كدام يك از وقايع مهم تاريخي در ايران اتفاق افتاده كه ما از آنها عكسي نداريم؟
مثلا زماني كه قشون ميرود در ايلهاي قشقايي و بختياري و بدون جنگ و خونريزي سران ايل را دستگير ميكند و آن را به زندان مياندازند از اين وقايع عكسي در اختيار نداريم. اين اتفاقها همه در دوره رضاشاه ميافتد. رضا شاه ميخواست حكومت مركزي را تقويت كند يا از كشته شدن اسماعيل آقا «سيميتقو» در كردستان عكسي نداريم. من تا به امروز هنوز عكس «سيميتقو» نديدهام. روساي ايل قشقايي را نكشتند فقط دستگيرشان كردند و در زندان قصر زنداني شان كردند اما «سيميتقو» مقاومت كرد و در نهايت كشتندش يا از دستگيري شيخ خزئل توسط زاهدي هيچ عكسي نداريم. رضاشاه اين كارها را براي آرام كردن مملكت انجام ميداد ولي از اين وقايع عكسي در اختيار نداريم. در جنگ جهاني دوم زماني كه هيتلر و استالين با هم قرارداد همكاري منعقد ميكنند؛ استالين 300 هزار نيرو را در مرز آذربايجان شمالي ميگذارد و با 500 هواپيما و هزار تانك كه به ايران حمله كند تا چاههاي نفت ايران كه در اختيار انگلستان بود را بگيرد. انگليسها هم نيرويی ترتيب ميدهند که در بصره و عراق مستقر ميشود. وقتي اوضاع بهم ميخورد و نيرويي بالاي 300 هزار نفر به ايران حمله ميكنند، هيچ عكسي نداريم. ارتش ايران در سال 1320 تعدادشان فقط 20 هزار نفر بوده و مرزباني هم برعهده ارتش بوده است و مرزباني در چنين شرايطي چگونه هم ميتوانسته مقاومت كند و هم از خودش و متجاوزان عكاسي كند؟ فقط دستور ميدهند كه خلبانها هواپيماها را از تبريز به تهران بياورند تا به دست روسها نيفتد. ايران نيروي نظامي زيادي نداشته. هيچ عكس از آن روزگار و وقايعش به جا نمانده. در حال حاضر حتما در وزارت دادگستري و كلانتريها يك عكاسي هست. مثلا زماني كه احمد كسروي را كتك ميزنند هيچ عكسي وجود ندارد. در حالي كه امروزه در كلانتريها مهم و دادسراها عكاس و خبرنگارها هستند تا در صورت لزوم و اگر اجازه بدهند، از لحظههاي مهم عكس بگيرند يا از ملي كردن صنعت نفت هيچ عكسي نداريم. فقط چند عكس وجود دارد كه به احتمال زياد توسط انگليسيها گرفته شده كه انگليسها دارند ميروند سوار كشتي شوند. اينها تنها عكسهاي خبري آن روزگار هستند. مثلا از جريان 25 مرداد روزي كه نصيري فرمان عزل مصدق را ميدهد و فاطمي ميرود سعدآباد و سربازان را قطع صلاح ميكند. هيچ عكسي نيست.
نظرتان درباره عكسهاي به جا مانده از 28 مرداد سال 1332 چيست؟
اين عكسها هم ساختگي است.
از چه نظر؟
عكسهايي كه در حركت گرفته ميشوند در آنها بزنگاههاي تاري وجود دارد. اگر اين عكسها را ببينيد متوجه ميشويد كه عكسسازي شده است. عكاسياي كه در آن حركت واقعي وجود دارد، از ۱۹۶۰ آغاز شد. دعواي من با شهريار عدل در مورد تاريخ عكاسي ايران نيز از همين جا شكل گرفت. شهريار عدل آدم كمي نيست. وقتي ميخواستم ارزش عكسهاي عليخان را به شهريار نشان بدهم ميگفتم تمام عكسها و فيلمهاي جنگ اول جهاني ساختگي هستند. من آنقدر نترس هستم كه در موقعيتهاي خطرناك قرار گرفته باشم و عكاسي كرده باشم اما پيش آمده، در موقعيتهايي مثل جنگ بدجوري ترسيدهام و عضلاتم ديگر جوابگوي خواستههاي من نبودهاند طوري كه نميتوانستم از آنها استفاده كنم. با همين تجربه بود كه به شهريار ميگفتم عكس سرباز اسپانيايي «كاپا» تقلبي و ساختگي است. هرچه به عكسهاي جنگ جهاني اول نگاه ميكردم از خودم ميپرسيدم كه عكاسها چگونه در آن موقعيت جنگ و درگيري توانستهاند چنين عكسهايي بگيرند؟ ولي فهميدم كه تمام آن عكسها و فيلمها بعدا گرفته و ساخته شده بودند. به شهريار عدل گفتم اين سرباز همين طور دارد به جلو ميدود من عكاس هم دارم كوخيزه كوخيزه به عقب ميدوم كه او زماني تير ميخورد بيفتد تا من عكس بگيرم! به عقل جور درمي آيد؟ عكس ديگري هست كه در يكي از جزاير ژاپن سربازان امريكايي دارند يك پرچم امريكا را بلند ميكنند تا در زمين بكارند. آن عكس هم ساختگي است چون روز گذشته آن جزيره را گرفته بودند و كاپا اين صحنه را ميسازد و عكسش را ميگيرد. مگر عكسهايي كه از جنگ ويتنام به جا مانده از جمله عكسي «نيك اوت» از تعدادي بچه در حال فرار گرفته است. اين عكس يكي از مهمترين عكسهاي قرن بيستم است. پس از گرفتن اين عكسها بود كه ارتش امريكا سيستم روابط عمومي را راهاندازي كرد و از آن پس ديگر عكاسان پس از ثبتنام و ارايه مدارك به روابط عمومي ارتش امريكا اجازه داشتند كه از مكانها و وقايعي كه آنها اجازه ميدادند عكاسي كنند.
اين موضوع چه تاثيري بر عكاسي خبري گذاشت؟
اين موضوع به سرعت در جهان گسترش پيدا كرده و متاسفانه باعث شده تا عكاسي خبري بيشتر جنبه فرمايشي به خود بگيرد و عكاسان در مواقع و شرايط حساس تنها با مجوز دستگاههاي ذيربط اجازه عكاسي دارند و محدوديتهاي متعددي هم پيش رويشان گذاشته شده است. اين موضوع در ايران و در جنگ اوكراين هم صادق است و عكاسان تنها در مقطعي كوتاه اجازه عكاسي داشتند و به مرور محدوديتهاي متعددي براي آنها گذاشته شد و سيستم عكاسي فرمايشي نيز در آن جا اعمال شد. اگر به عكسهايي كه از جنگ اوكراين منتشر شده نگاه كنيد بيشتر اين عكسها و فيلم توسط شهروند - خبرنگاران ثبت شده است چون در جنگها، خبرنگاران و عكاسان را تنها در مكانهاي خاصي اسكان ميدهند و گاه وقايعي از جمله بمباران شهرها اتفاق ميافتد در صورت اجازه عكاسي آنها گاه ساعتها با محل وقوع واقعه فاصله دارند و همين امر باعث ميشود آنها نتواند در زمان و مكان درست واقعهاي را با لنزهايشان ثبت كنند و بخش عمده عكسها توسط خود مردم گرفته ميشود و اتفاقا چون هدف اصليشان ثبت وقايع است عاري از هر نوع دستكاري بوده و گاه بسيار تاثيرگذار هستند.
با توجه به موضوع دستكاري در وقايع و عكسها به نظر شما چقدر عكسهايي كه از انقلاب 57 به جا مانده، مستند هستند؟
برخي از عكسهاي انقلاب 57 واقعي هستند مثل عكسهايي كه شاهرخ حاتمي در جريان درگيريهاي عشرتآباد گرفت. به نظر من عكسهايي كه از انقلاب 57 گرفته شده در مقايسه با اتفاقي كه در ايران افتاد اصلا قابل ملاحظه نيست. شايد از وقايع انقلاب عكسهاي متعددي وجود داشته باشد اما بخش عمده اين عكسها جنبه خبري ندارند. اين عكسها اصلا قابل مقايسه با عكس و فيلمهايي كه مردم از وقايع اخير ايران ميگيرند، از ارزش و اهميت كمتري برخوردار هستند.
از جنگ عراق چه طور؟
از جنگ ايران و عراق عكسهاي بسياري به جا مانده است اما به نظر من سعيد صادقي درجه يكترين عكاسي است كه بهترين عكسها را از جنگ گرفت. عكسهاي او حركت دارند. سعيد صادقي يك عكس دارد نفري كه پايش را از دست داده با دو عصا زير بغلش دارد از خاكريزي ميرود بالا. اين عكس ساختگي نيست. عكسهاي او مشكلات و سختي كار رزمندهها را نشان ميدهد. او عكاسي است كه واقعیتها را به تصوير ميكشد.
اگر به وقايعي كه در تاريخ معاصر ايران رخ داده نگاه كنيد، بارها شاهد اين موضوع هستيم كه نه تنها در خود وقايع دست ميبرند و آن را به شكل ديگري روايت ميكنند بلكه در اسناد موجود و عكسهاي مستند اجتماعي نيز همين اتفاق ميافتد. مثلا در همان عكسي كه امام خميني در حال پياده شدن از هواپيما است در چند دهه اخير بيشتر كساني كه در اين عكس بودهاند به مرور حذف شدهاند چرا در ايران شاهد اين موضوع هستيم؟
اگر به تاريخ ايران نگاه كنيم همواره وقايع دستكاري ميشوند. خود من شاهد اين موضوع هستم. براي اينكه مساله كودتاي رضاشاه بسيار ساده بوده اما آن را بسيار پيچيده كردهاند. پدربزرگ من سردار همايونفر، مانده قشوق قزاق بوده. او فرمانده رضاشاه بوده. كودتا بين اين دو نفر انجام ميشود. سردار همايون والي با رضاشاه ملاقات ميكند ولي در اسناد موجود اصلا گفته نشده كه در اين ديدار با هم درباره چه موضوعي صحبت كردهاند، اما داييام براي من تعريف ميكرد وقتي پدرم آمد خانه به من گفت پسرم شماره كاخ را بگير؛ يعني احمدشاه را و به او ميگويد قربان آسوده بخواب كه ما بيداريم و رضا شاه تهران را با دو نفر در جريان كودتا كشته شدند. اما در تاريخ دست بردهاند و كودتاي رضاشاه را جور ديگري تعريف ميكنند. از اين واقعه هم عكسي موجود نيست. تنها عكسي كه من جنگ جهاني اول ديدهام عكسي است كه پدربزرگم در كنار سران ارتش انگلستان، فرانسه و فرانسه ايستاده است و يك سري از افسران نيز پشت سر آنها ايستادهاند. اين ائتلاف براي اين بود كه اين گروه عليه دولت عثماني كه هم پيمان هم بودند، ميجنگيدند. در اين دوره روسيه هنوز بلشويكي نشده بود و مدرس هم از جمله كساني بود كه با عثماني همپيمان شده بود. دولت عثماني چون سني بود وقتي به آذربايجان حمله كرده بود تمام مساجد را تبديل به توليه كرده بود. اين موارد را نميگويند. در آن زمان نيروهاي عثماني در ايران مستقر بودند و با دولت عثماني ميجنگيدند. «ويلهلم واسموس» آلماني نيز در جنوب با انگليسيها ميجنگيد. اينها بخشي از وقايع مهم ايران است كه به شيوههاي مختلف روايت ميشوند و متاسفانه عكسي از آنها وجود ندارد و ما هم واقعا نميتوانيم بگوبم كدام روايت درست است. اما اگر مثل امروز فيلمهايي از وقايع وجود داشت كار تاريخپژوهان بسيار راحت ميشد. اين دستكاري در تاريخ به عكسها هم راه يافته است. زماني كه در پاريس عكاسي ميخواندم هنوز فتوشاپ نبود اما از زماني كه فتوشاپ قدم به دنياي عكاسي گذاشت شاهد اين هستيم كه عكسها دستكاري ميشوند و اين موضوع نه تنها در ايران بلكه در ساير كشورها نيز وجود دارد مثلا عكسي از استالين وجود دارد كه در عكسهايي كه پيش از فتوشاپ چاپ شدهاند، پنج، شش نفر در اطراف او ايستادهاند اما به مرور از تعداد آدمهايي كه اطراف او ايستادهاند كاسته شده است. اما امروزه كه مردم با تلفنهاي همراهشان همه جا حاضر و آماده ايستادهاند ديگر نميتوان در روايت رويدادها تقلب كرد يا آنها را دستكاري كرد. البته من هرگز موافق دست بردن در عكس حتي براي كم زياد كردن نور يا كراپ كردن نيستم و معتقدم يك عكاس هنگام عكس گرفتن بايد اين مسائل را رعايت كند.
با توجه به اين شما در عرصه عكاسي تجربيات متعددي داريد كدام شاخه از عكاسي براي شما از جذابيت بيشتري برخوردار است؟
براي پاسخ به اين پرسشتان دوست دارم در ابتدا نقبي بزني به زماني كه تصميم گرفتم عكاس بشوم 12 ساله بودم كه يك شب سرد و توفاني با يكي از اقوامم براي ديدن آقاي مصباحزاده رفتيم روزنامه كيهان. انگار جايي سيل آمده بود و خرابي به بار آورده بود، عكاس روزنامه هم براي عكاسي از منطقه سيلزده داشت وسائلش را آماده ميكرد. براي من بسيار جالب بود كه در چنين هوايي كه همه سعي دارند خودشان را به خانه برسانند، تازه كار اين عكاس شروع شده. آنجا بود كه علاقهمند به عكاسي شدم، درواقع آن شور و هيجاني كه درجستوجويش بودم در عكاسي پيدا كردم و با وساطت پسرعمويم پيش مادرم از همان 12 سالگي دوربين به دست شدم. بعدها هم فرصتي فراهم شد تا در پاريس عكاسي بخوانم و مدتي عكاسي مد بكنم، اما به يك باره درسال 1960 تصميم گرفتم كه به ايران برگردم و هم خودم را از شر عكاسي مد كه نه هيجاني داشت و نه حادثهاي خلاص كنم و عكاسي ماجراجويانه بكنم. عكاسي مد به من كمك كرد كه نورپردازي را بشناسم و بر اساس تجربياتي كه كسب كردم چگونه از يك چهره آرام با نورپردازي تصويري از خشونت بگيرم و بالعكس. بعدها كه به سمت عكاسي معماري گرايش پيدا كردم، شناخت نور به من كمك كرد كه زواياي پنهان يك بنا را هم به خوبي به تصوير بكشم.
پس از اينكه به ايران برگشتم، تلويزيون تازه تاسيس شده بود و داشتند ساختمانهايش را ميساختند؛ از من هم كه به استخدام تلويزيون درآمده بودم، خواستند كه از ساخت و ساز ساختمانها همزمان با پيشرفت كار عكاسي كنم. اين همكاري همزمان و نزديك من با معمارها موجب شد كه خيلي زود با ويژگي بناها و عكاسي معماري آشنا شوم و به مرور عكاسي از بناها و مكانهاي مهمي به من سپرده شود. البته بخشي از شهرت و اقبالم را مديون تكنيكهاي جديد عكاسي و دوربين حرفهايام در آن زمان هستم. در آن دوران هنوز عكاسان ايراني به چنين دوربيني دسترسي نداشتند. همين باعث شد كه در نخستين مراسمي كه به عنوان عكاس خبري دعوت شدم، عكسهايي بگيرم كه پس از انتشار پايم را به خيلي جا باز كند.
اين روزها آيا همچنان عكاسي ميكنيد؟
خيلي دوست دارم كه دوربين دست بگيرم و مثل گذشته در سطح شهر عكاسي كنم مثلا خيلي دوست دارم از كاشيهاي خيابان لالهزار كه زماني فيلم گرفتهام، عكاسي كنم اما اين روزها عكاسي با دوربين خيلي سخت شده است و تا يك عكاس دوربينش را از كولهاش بيرون بياورد از 20 كيلومتري آمارش را ميدهند. شايد من هم با گوشي موبايلم عكاسي كنم. مثلا خيلي دوست دارم از شعارهايي كه روي ديوار سفارت انگلستان نوشتهاند عكاسي كنم با اينكه سفارت ديگر نگهبان ندارد اما دوربينهاي جمهوري اسلامي و سفارت انگليس همه چيز را ثبت ميكنند و حتما به شكلي با عكاساني كه از سفارت عكاسي ميكنند، برخورد ميكنند. من كه تجربه زندان را پس از انقلاب دارم دوست ندارم به عنوان عكاس در 81 سالگي دوباره آن را تجربه كنم.
چرا عكاسي را سختترين و مشكلترين شغل در جهان ميدانيد؟
هميشه گفتهام و شايد شما هم از اين حرف من خوشتان نيايد. عكاسي سختترين و مشكلترين شغل در جهان است. در عكاسي، ما با ميليونها پارامتر مواجه هستيم. حتي در همين عكاسي معماري. اگر اجازه كار داشته باشيد و خطري متوجه شما نباشد و اعصابتان آرام باشد، كلي بايد حواستان را جمع كنيد. چون در آنجا نيز شما با هزاران پارامتر مواجه هستيد. كه اولين آنها، همان مخاطب است. اين مخاطبها، خودشان هزاران پارامتر هستند. مخاطبان متفاوت هستند و آنجايي شما موفق هستيد كه بتوانيد با آنها رابطه برقرار كنيد. شما اين ور دنيا هستيد و آنها آن ور دنيا. شايد زبانشان را هم نفهميد. ولي نگاهشان، زبان شما ميشود.
به نظر شما با توجه به اينكه اين روزها گوشي تلفن همراه جاي دوربينهاي بزرگ را گرفتهاند، چقدر دوربين عكاسي در شرايطهاي بحراني در ثبت وقايع كارآمد است؟
به نظر من ديگر عكس به تنهايي نميتواند رواي گويايي از وقايع و حوادث باشد و اين روزها فيلم بيش از عكس تاثيرگذار است. مثلا در صحنهاي خانمی به عنوان مادر دانشآموزي كه فرزندش مسموم شده است مورد هجوم لباس شخصيها قرار ميگيرد و بر زمين ميافتد تك عكس به تنهايي نميتواند اين فاجعه انساني را به تصوير بكشد و اين فيلم است كه كمك كرد اين لحظه از زواياي مختلف ثبت شود. البته بايد به اين نكته هم اشاره كنم نوعي بياعتمادي هم نسبت به رسانهها در ميان مردم ايران رواج پيدا كرده و ديگر كسي روزنامه نميخواند و اخبار را بيشتر از طريق فيلمهايي كه در اينستاگرام منتشر ميشود، دنبال ميكنند.
بعضي از عكسهاي انقلاب 57 واقعي هستند؛ مثل عكسهايي كه شاهرخ حاتمي در جريان درگيريهاي عشرتآباد گرفت. به نظر من عكسهايي كه از انقلاب 57 گرفته شده است در مقايسه با اتفاقي كه در ايران افتاد، اصلا قابلملاحظه نيست. بخش عمده عكسهايي كه گرفته شده، جنبه خبري ندارند. اين عكسها اصلا قابل مقايسه با عكس و فيلمهايي كه مردم از وقايع اخير ايران ميگيرند، از ارزش و اهميت كمتري برخوردار هستند
اين روزها عكاسي با دوربين خيلي سخت شده. تا عكاس دوربينش را از كولهاش بيرون ميآورد، از 20 كيلومتري آمارش را ميدهند. شايد من هم با گوشي موبايلم عكاسي كنم. مثلا خيلي دوست دارم از شعارهايي كه روي ديوار سفارت انگلستان نوشتهاند عكاسي كنم. سفارت ديگر نگهبان ندارد اما دوربينهاي جمهوري اسلامي و سفارت انگليس همهچيز را ثبت ميكنند و حتما به شكلي با عكاساني كه از سفارت عكاسي ميكنند، برخورد ميشود