مرجان زهراني- سيد ميلاد علوي
آخرينبار يازدهم دي ماه 97 بود كه در جريان گفتوگويي، قاطعانه از «غيرطبيعي بودن مرگ پدر» سخن به ميان آورد ولي از آن زمان تا امروز، هيچ تغييري در پرونده درگذشت آيتالله هاشميرفسنجاني حاصل نشده و حالا چنانچه فاطمه، دختر بزرگ رييس فقيد مجمع تشخيص مصلحت نظام ميگويد، اين خانواده سياسي همچنان بر رسيدگي دقيق به پرونده درگذشت «پدر» تاكيد دارند؛ تاكيدي كه در كنار ماجراي «گم شدن وصيتنامه» رييسجمهوري اسبق ايران و چندين و چند ابهام ديگر، فاطمه را همراه با فائزه، دختر كوچكِ آيتالله و محسن، مهدي و ياسر، پسران خانواده، همچنان مصمم نگاه داشته تا 903 روز بعد از درگذشتِ «رفيق 59 ساله رهبري» براي پرده برداشتن از ابهامات اين پرونده تلاش كنند.با اين حال گفتوگو با فاطمه هاشميرفسنجاني را نميتوان تنها بهخاطرات تلخ و شيرين از پدر و روزهاي فقدان آيتالله خلاصه كرد؛ هر چند كه فريادهاي توأم با زارياش بر سر سرلشكر فيروزآبادي كه «باباي من فتنه نبود» را همچون روزهاي قهر صداوسيما با رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام و هزار و يك تهمتي كه از رسانههاي نزديك به اصولگرايان به او وارد ميشد، نميتوان به سادگي از خاطر بُرد. دختر بزرگِ آيتالله هاشمي حالا بيشتر وقت خود را در بنياد بيماريهاي خاص ميگذراند. او عضو شوراي مركزي حزب اعتدال و توسعه است ولي مدتي است به دليل آنچه «عدم اقدامات تشكيلاتي» ازسوي اين حزب ميخواند، كمتر در جلساتشان شركت كرده و بيشتر وقت خود را به مقابله با تحريمها و تامين داروي بيماران خاص ميگذراند.در جريان اين گفتوگو، فاطمه هاشمي از پدر ميگويد و اميدهايش به اصلاح امور در جمهوري اسلامي. او روايتي دارد از آخرين چهارشنبهاي كه پدر را ديده است؛ ديداري كه جملهاي عجيب براي دختر ارشد به يادگار گذاشته، آنقدر كه پس از دو سال و اندي وقتي به خاطر ميآورد هقهق گريه، امانش نميدهد. فاطمه روايت ميكند كه پدرش در يك گفتوگوي خانوادگي
سه نفره كه ميان او، مادرش عفت مرعشي و آيتالله هاشمي درگرفته، گفته است: «آرزوهاي بزرگي براي ايران داشتم اما نگذاشتند.» اما تصور اينكه چطور آيتالله هاشميرفسنجاني، رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، رييسجمهوري و رييس مجلس اسبق و از بنيانگذاران انقلاب كه همواره از او به عنوان يكي از موثرترين نيروهاي انقلاب و جمهوري اسلامي ياد ميشود، حتي در اوج قدرت با موانعي روبهرو بوده، چندان آسان نيست.از فاطمه هاشمي كه از اعضاي هيات موسس حزب اعتدال و توسعه، حزب نزديك به روحاني است در مورد شرايط سخت و بحرانهاي دو سال گذشته دولت هم پرسيديم با اين حال گفتوگو با فرزندان هاشميرفسنجاني هيچوقت از زير سايه «آيتالله» بيرون نميآيد؛ همانطور كه شخصيت سياسي يا اجتماعي 5 فرزند او هيچوقت منفك از پدر نيست. گرچه به نظر ميرسد اين موضوع دستكم خاطر دختر ارشد را مكدر نميكند.
اخيرا خانواده آيتالله هاشميرفسنجاني نشستي با فعالان سياسي به ويژه اعضاي حزب «اتحاد ملت ايران» برگزار كردهاند. غلامحسين كرباسچي در مصاحبهاي با «اعتماد» تعبير نشستي براي عذرخواهي را در مورد اين نشست استفاده كرد كه حواشي قابلتوجهي به همراه داشت. روايت شما از اين جلسه چيست؟
اصلا چنين جلسهاي نبوده است. بعد از سال نو خيليها، خانمها و آقايان يا گروههاي مختلف، برخي نمايندگان مجلس يا ساير مسوولان به ديدار مادر (خانم عفت مرعشي) ميآمدند كه تا الان هم ادامه دارد. برخي از دوستان اصلاحطلب هم بعد از عيد نوروز برنامهاي براي اين ديد و بازديد داشتند اما ميخواستند هم مادر و هم ما خواهر و برادرها را ببيند اما فرصتي دست نميداد و هر بار يكي از ما نميتوانستيم در زمان مقرر حاضر شويم. درنهايت در ماه رمضان به ديدن مادر آمدند و ما هم از آنها خواهش كرديم تا براي افطار بمانند.به هر حال طبق روال معمول، وقتي فعالان سياسي دور هم جمع ميشوند، صحبتهاي سياسي از گذشته و حال و آينده مطرح ميشود اما اين ديدار به هيچوجه براي عذرخواهي ترتيب داده نشده بود.
آنطور كه شنيده شده در اين نشست صحبتهايي در مورد مصاحبه انتقادي آقاي موسويخويينيها درباره مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني به ميان آمده و براي همين برخي اصلاحطلبان نسبت به انتشار اين مصاحبه واكنش نشان دادهاند.
بحثهاي سياسي ما كاملا در قالب بحثهاي سياسي دوستانه بود. بحث شخصي و فردي نبود بلكه بحث بر سر اين بود كه كشور نياز به انسجام و اتحاد دارد، خصوصا در اين برهه كه اينقدر بهدليل مشكلات بينالمللي تحت فشار هستيم. اينكه در داخل هم اختلاف وجود داشته باشد، برونداد و نتيجه مطلوبي ندارد و در راستاي منافع ملي نيست.
اگر قرار بر موشكافي برخي موضوعات باشد، قطعا حرفهاي زيادي براي گفتن وجود دارد. طبيعتا هر حرفي هم پاسخي به همراه خواهد داشت. اساسا چه لزومي دارد كه اينقدر به گذشته بازگرديم؟ به هر روي اگر برخي از سياسيون هم حرفي از گذشته مطرح كنند ما هم جواب خواهيم داد و سكوت نميكنيم.
آيا بعد از اين مصاحبه ميان خانواده شما با طيفي از اصلاحطلبان كدورتي پيش نيامده بود؟
كدورتي نبود. اين حرفها هم به الان بازنميگردد بلكه از دوم خرداد كه اصلاحطلبان فعال شدند و آقاي خاتمي روي كار آمدند، برخي تندرويها هم شروع شد. صحبتهاي آقاي خويينيها هم حرف جديدي نداشت و درست هم نبود. به هر حال مجموعه اصلاحطلبان از جمله آقاي خويينيها از اين مصاحبه ضرر كردند، چون مطالب تازهاي درباره ايشان و عملكردشان در گذشته مطرح شد و اين سوال هم پيش ميآيد كه شما بگوييد در گذشته مثلا در اول انقلاب چه كردهايد؟به بحث خودمان برگردم؛ مهماني ما كاملا دوستانه بود و نميدانم چرا از اين مهماني دوستانه تلقي جلسهاي براي «عذرخواهي» پيش آمده است. من تعجب ميكنم كه از واژه عذرخواهي استفاده كردند. بحثهايي صورت گرفت كه بعضي مواقع موضع اصلاحطلبان نسبت به آقاي هاشمي اشتباه بوده است و بعضي از آنها هم اين موضوع را قبول داشتند اما عذرخواهي مطرح نبود، ضمن اينكه نبايد فراموش كرد كه امروز زمان مناسبي براي بازخواني اختلافات نيست. معتقدم در اين فضاي ملتهب نيازي نيست اين صحبتها مطرح شود. ممكن است در زمان مناسب يا در محيط دانشگاهي در قالب بحث و مناظره و... اينگونه مباحث مطرح شود اما امروز واقعا زمان مناسبي براي طرح اين مباحث نيست.
بعد از اتفاقي كه براي آقاي نجفي رخ داد، برخي اظهارات باعث شد كه رگههاي اختلاف ديدگاه در ميان كارگزاران با برخي طيفهاي اصلاحطلب پررنگتر شده و بيشتر ديده شود.
در مورد اتفاقي كه براي آقاي نجفي رخ داد بايد بگويم كه اتفاق بدي كه در كشور ما رخ ميدهد، كشاندن مسائل شخصي به جامعه است. به هر حال هر كس در زندگي مسائل شخصي خود را دارد و نبايد به هر مسالهاي كه در كشور ايجاد ميشود، با عينك سياسي نگاه شود، چراكه اين اقدام درنهايت منجر به تشديد اختلافات خواهد شد. من در جريان قضيه آقاي نجفي و شهرداري او نبودم و اطلاعاتي هم در اين زمينه ندارم و تنها شنيدههايي دارم كه خيلي از آنها ضدونقيض است، پس نميتوانم تحليلي هم ارايه دهم.
شما بر حفظ بيش از پيش اتحاد و انسجام باتوجه به شرايط فعلي تاكيد داريد. به نظر شما طرح بعضي مباحث مناقشهبرانگيز بهخصوص از جانب اشخاصي كه به بيت آيتالله هاشمي نزديك هستند باعث مخدوش شدن اين اتحاد نشد؟
اولا هيچ ارتباطي ميان صحبتهاي اعضاي كارگزاران با خانواده آيتالله هاشميرفسنجاني وجود ندارد. ثانيا آنها شخصيتهاي حقوقي مستقل دارند. ايشان فعالان سياسي و عضو حزب هستند. حتي اگر فرزندان آقاي هاشمي هم حرفهايي بزنند، بازهم نميتوان ايشان را به شخص آقاي هاشمي و بيت ايشان منتسب كرد.
حالا كه بحث احزاب پيش آمد بد نيست سراغ فعاليتهاي حزبي شما برويم. به نظر ميرسد كه يكجور تقسيم كار سياسي-خانوادگي ميان شما و خواهر برادرهايتان صورت گرفته، بهطوري كه شما عضو اعتدال و توسعه هستيد و فائزه هاشمي به عضويت كارگزاران درآمده. چقدر آيتالله هاشمي در اين انتخابها تاثيرگذار بوده است؟
اين انتخابها كاملا شخصي بوده و نميتوان آن را تقسيم كار خانوادگي توصيف كرد. ابتدا توضيح دهم آن زمان كه كارگزاران شكل گرفت اساسا اصلاحطلبان نبودند. اصلاحطلبي از تفكر آقاي هاشمي سر بيرون آورد و با كارگزاران سازندگي ادامه يافت. زماني كه ايشان براي سازندگي آمدند، يك اصولگراي اصلاحطلب عملگرا توصيف ميشدند. آقاي هاشمي براساس آموختههاي ديني، معتقد بود كه يك جا نبايد ماند و به «تغيير» نياز است. اگر دولت آقاي هاشمي را بررسي كنيم، متوجه ميشويم كه در قياس با دولت پيش از خود، تغييرات بسيار زيادي در كشور ايجاد كرد. تفكر آقاي هاشمي تفكر سازندگي و توسعه پايدار بود و تفكر سازندگي هم نشأت گرفته از تمايل به اعتدال با پرهيز از افراط و تفريط و اصلاح امور است. تازه بعد از دوم خرداد بود كه برخي احزاب اصلاحطلب همچون مشاركت شكل گرفتند. در آن دوران هم تفكر كارگزاران سازندگي با تفكر اصلاحطلبان فرق داشت. آنها تكنوكرات بودند اما اصلاحطلبان آن زمان، چپهاي اول انقلاب بودند. اگر به سوابق احزاب اصلاحطلب نگاه كنيد، اغلب چپهاي تند اول انقلاب بودند. يك روز مخالف امريكا بودند و از ديوار سفارت امريكا بالا رفتند و يك روز صحبت از مذاكره با امريكا را به ميان آوردند.با اين حال دليل اينكه من به حزب اعتدال و توسعه، گرايش پيدا كردم، به خاطر اين بود كه بهدنبال تفكر پدرم بودم. ايشان معتقد بود كشور با اعتدال جلو خواهد رفت و توسعه زماني اتفاق ميافتد كه اعتدال در تفكر وجود داشته باشد. البته توجه كنيد كه اعتدال به معناي اين نيست كه موقع تشكيل دولت نيمي از جناح راست و نيم ديگر را از جناح چپ انتخاب كنيم.چيزي كه مهم است تفكر اعتدالي است و افراد بايد به اعتدال اعتقاد داشته باشند. من فكر كردم كه با حزب اعتدال و توسعه ميتوانم در همين راستا حركت كنم. هر كدام از ما (فرزندان آيتالله هاشمي) خودمان انتخاب كرديم، اما به هر حال من در هر زمينهاي با پدر مشورت ميكردم. اخلاق پدر هم اينگونه بود كه چيزي را تحميل نميكردند. مشورت ميدادند ولي درنهايت انتخاب را به خودمان واگذار ميكردند.اين نكته را اضافه كنم كه خواهر و برادرها هم بالاخره با يكديگر فرق دارند. قرار نيست همه همعقيده باشيم. منبع مشورت يكي بود اما اين بدين معنا نيست كه همه به مشورتها توجه ميكردند. مهدي و ياسر كه از ما كوچكتر بودند و من و محسن و فائزه كه با هم مدرسه ميرفتيم هر كداممان يكجور بوديم. الان هم همينطور است.
شما از تفكر اعتدالي صحبت كرديد. امروز در دولتي كه موسوم به اعتدال است، تعدادي از اعضا و نزديكان حزب اعتدال و توسعه حضور دارند. آيا جانمايه تفكر اعتدالي در اين دولت قابل مشاهده است؟
به نظر من دولت با افراد مختلف كار ميكند و اتفاقا يكي از ايرادهايي كه من به اين دولت ميگيرم، همين است كه همه كساني كه با دولت كار ميكنند، تفكر اعتدالي ندارند. اينطور هم نيست كه دولت متاثر از حزب اعتدال و توسعه باشد. مگر چند نفر از اين حزب در دولت حضور دارند؟
همين تعدادي كه هستند، تاثيرگذاري بالايي دارند. حضور آقايان نوبخت و واعظي در دولت حضور پررنگي است.
نميتوان گفت كه اين دولت، دولت حزب اعتدال و توسعه است. وزارت كشور را درنظر بگيريد. اين وزارتخانه سياست داخلي جمهوري اسلامي ايران را تعيين و اجرا ميكند. آيا آقاي رحمانيفضلي عضو اعتدال و توسعه است؟ اين در حالي است كه تمام بار سياسي كشور بر دوش اين وزارتخانه است.آقاي نوبخت در سازمان برنامه و بودجه حضور دارند اما كاركرد اين سازمان مشخص است. آقاي واعظي كه مدتي در وزارت ارتباطات بود نقش سياسي ندارد و حالا هم كه رييس دفتر رييسجمهوري است. وزارت خارجه هم كه
در دست آقاي ظريف است. وزارتخانههاي مهم به دست اعضاي اعتدال و توسعه مديريت نميشوند. ميخواهم بگويم كه نبايد اينگونه نگاه كرد كه دولت، دولت اعتدال و توسعه است اما نگاه شخص آقاي روحاني از موضع اعتدال است.اگر صحبتهاي آقاي روحاني را از گذشته تا به امروز مرور كنيم، متوجه ميشويم كه از آغاز رويكرد اعتدالي نداشته بلكه كمكم اين تغيير در ايشان به وجود آمده. به مرور خيليها، حتي اصولگرايان متوجه شدند و فهميدند كه راه برونرفت كشور از مشكلات اعتدال است. اكثريت فهميدهاند كه مشي اعتدالي آيتالله هاشميرفسنجاني، مشي درستي بوده اما متاسفانه تندروهاي هر دو جناح به اين مشي اعتدالي ضربه زدهاند و ميزنند.
البته امروز در مشي اعتدالي آيتالله هاشمي ترديدهايي ايجاد شده، بهخصوص بعد از مصاحبه آقاي خويينيها.
بخشي از صحبتهاي ايشان صحت نداشت. هميشه اعتداليون از اقدامات ايشان ناراحت بودند. اولين اقدام تندروانه ايشان سازماندهي تسخير سفارت امريكا بود يا مسائلي كه در مكه رخ داد يا موضوعات قضايي دهه شصت... اگر از ابتداي انقلاب بررسي كنيد، متوجه ميشويد كه تندرويها از سوي چه كساني صورت گرفته است...
به هر حال همانطور كه چپهاي اول انقلاب دچار تغيير و تحول شدهاند و آيتالله هاشميرفسنجاني هم نسبت به گذشته تغييرات محسوسي داشته. هاشمي دهه 90 با هاشمي اوايل انقلاب يكي است؟
مباني انديشه آيتالله هاشميرفسنجاني از پيش از انقلاب تا پايان عمر همين بود. تفكر ايشان سازندگي و اعتدالي بود. يكي از دوستان پدر تعريف ميكرد زماني كه زندان بوديم به ما اعلام كردند كه حكمتان اعدام است. همه ناراحت، در گوشهاي نشسته بوديم اما آقاي هاشمي يك نقشه ايران را جلوي خود گذاشته و نگاه ميكرد. به شوخي به ايشان گفته بودند كه حكم ما اعدام درآمده اما تو نقشه ايران را نگاه ميكني؟ آقاي هاشمي ميگويد من نگاه ميكنم كه كجاها ميتوان سدهاي خوبي ساخت. يعني قبل از انقلاب ايشان به فكر توسعه بوده است.
در بحث اعتقاد آقاي هاشمي به توسعه و سازندگي شكي نيست اما به لحاظ مشي سياسي آيا آقاي هاشمي دهه 70 با دهه 90 تفاوت ندارد؟
نه، هيچ تفاوتي ندارد، تفاوتش در اين است كه آقاي هاشمي حرفهايي را كه در جلسات خصوصي بيان ميكرد در يك تريبون عمومي گفت.
بعد از 88 چطور؟
به هر حال شرايط زماني هر پديدهاي را هم بايد مدنظر داشته باشيد؛ زمان دفاع مقدس، زمان سازندگي و زمان بازسازي كشور اولويتهاي كار ايشان بود و بايد بپذيريم كه به تدريج شرايط براي كشور سختتر و سختتر شد. آقاي هاشمي تا آن زمان حرفهاي خود را به جامعه نميزد. به هر حال ما كنار آقاي هاشمي زندگي ميكرديم. ايشان ميگفت هر صحبت من اختلاف را بيشتر خواهد كرد، بنابراين بايد سعي كنم به سمت اصلاح بروم نه به سمت اختلاف و دعوا. آقاي هاشمي خيلي از اختلافاتي را كه وجود داشت بروز نميداد.
يعني شما از خطبه تير ماه 88 جا نخورديد؟ تحولي احساس نكرديد؟ ميگوييد كه خود واقعي آقاي هاشمي بعد از 88 بود؟
چون كاملا منطبق با ديدگاهها و اعتقادات ايشان بود. در اوج تخريبهاي افراطيون اصلاحطلب آنها را فقط نصيحت ميكردند. قبل از آن هم همينطور بودند منتها بيشتر حرفها را در جلسه خصوصي بيان ميكردند. اگر به خطبه آقاي هاشمي در سال 1388 –آخرين خطبهاي كه خواندند- توجه كنيد، اولين مسالهاي كه ايشان بيان كرد، حفظ نظام بود. آقاي هاشمي ميگفت بايد نظام را حفظ كنيم ولي به صورت همزمان بايد برخي اقدامات را انجام دهيم تا مردم راضي باشند. آقاي هاشمي هميشه به اين موضوع اعتقاد داشت كه ما بايد مشروعيتمان را از مردم بگيريم وگرنه نميتوان كاري براي كشور انجام داد. هميشه تاكيد داشتند كه جمهوري اسلامي دو پايه جمهوريت و اسلاميت دارد و هر كدام از آنها ضعيف شود، جمهوري اسلامي حركت مناسبي نخواهد داشت.
براي نمونه ايشان بحث زندانيان سياسي را مطرح كردند...
قبلا هم در اين مورد صحبت ميكردند اما در جمعهاي كوچكتر.
آيا در دوره رياستجمهوريشان يا موقعي كه رييس مجلس بودند هم بحث زندانيان سياسي را مطرح كرده بودند؟
در آن دوران هم مطرح ميكردند. آقاي هاشمي در دوران رياستجمهوري با برخي سياستهاي وزارت اطلاعات اختلافنظرهاي جدي داشتند، اما اگر منظورتان اين است كه چرا در سخنرانيهاي قديميتر اين سبك از سخنراني را از خود نشان ندادند، دليلي دارد. امروز كه صحبت از مسائلي از اين دست زياد است، آيا زنداني سياسي نداريم؟ در آن روز مردم طلب ميكردند. آن زمان مردم به همين دليل به نماز جمعه رفتند، چون ميخواستند كه آقاي هاشمي برايشان اينگونه سخنراني كند. آن روز مشكل اساسي كشور را مطرح كردند. خطبههاي نماز جمعه آقاي هاشمي را ببينيد كه چندينبار در مورد «عدالت اجتماعي» صحبت كرده است. مساله اصلي كشور در آن زمان عدالت اجتماعي بود. عدالت اجتماعي فقط در اقتصاد كه نيست، در فرهنگ و سياست و... نيز بايد جاري و ساري باشد.
بيشتر بحث بر سر همراهي با مردم است. شما ميفرماييد كه در زماني مصلحتانديشيهايي وجود داشت اما بعدا فضا طوري بود كه ميشد صريحتر حرف زد.
آن زمان همه چيز علني شده بود. آقاي هاشمي پيش از خطبههاي سال 88 قصد داشت، بخش قابلتوجهي از مردم كه دولت را قبول نداشتند با انقلاب زاويه پيدا نكنند وجلوي ريزش و شكاف آنها با نظام گرفته شود.
اين مساله در حال حاضر در مورد آقاي حسن روحاني هم مصداق دارد. در دوره اول رياستجمهوري صريحتر با مردم سخن ميگفت اما بعد از انتخابات 96 مصلحتسنجيها باعث شد كه اين ارتباط محدود و محدودتر شود، اين موضوع را قبول داريد؟ در واقع روند طي شده توسط آقاي روحاني بر عكس آيتالله هاشمي به نظر ميرسد.
اين روند تغيير پيدا نكرده بلكه كمتر شده است، ضمن اينكه چقدر ميتوان حرفها را تكرار كرد؟ من يك روز به پدر گفتم كه چرا شما ديگر به نماز جمعه نميرويد؟ -نه اينكه از ايشان درخواست نشد، بلكه چندينبار درخواست شد- آقاي هاشمي گفت براي اينكه من اين حرفها را زدهام. اگر اين حرفها به اقدام عملي تبديل شود من باز هم به نماز جمعه خواهم رفت اما نميشود كه من هر بار به نماز جمعه بروم و همين حرفهاي تكراري را بگويم.معتقدم آقاي روحاني هم خيلي وقتها، حرفهايي را كه لازم است به زبان ميآورد. شايد خيلي حرفها گفتني نباشد و بتوان در همان جلسات خصوصي مشكلات را حل و فصل كرد. ما كه نميدانيم چه فشارهايي در پشت پرده روي دولت وجود دارد. چقدر اصرار داشتند كه روحاني اعلام كند ما از برجام خارج ميشويم اما ايشان قبول نكرد و هزينهاش را هم داد و ميپردازد.
شما معتقد نيستيد كه چرخش سياسي رخ داده است؟
نه. من چرخش سياسي از سوي روحاني نميبينم. امروز براي فعاليت او شرايط سختتر شده است. به نظر من او ديدگاههاي گذشته خود را دارد و حتي پررنگتر هم شده است.
اما برخي اين تغيير و تحولات آقاي روحاني را به حساب گردش به راست ميگذارند و معتقدند كه اين گردش تحتتاثير اعتدال و توسعه است.
اينطور نيست. البته من خيلي در جلسات حزبي شركت نميكنم چون مشغلههايم زياد شده است. ممكن است برخي حرفي زده و صحبتهايي هم كرده باشند.
اعتدال و توسعه معمولا كانديداي حزبي مستقلي نداشته است. برخي معتقدند بعد از دولت حسن روحاني، اين حزب اعتماد به نفس لازم را پيدا كرده كه بتواند حضور پررنگتر و مستقلي داشته باشد. شما هم به اين باور رسيدهايد؟
اينكه ما در اعتدال و توسعه همواره حامي كانديداهاي ديگران بودهايم، مشكلي است كه من قبول دارم و ميپذيرم. در حزب هم در مورد اين موضوعات صحبت ميشود؛ ميتوانم بگويم كه برخي افراد در حزب اين اعتماد به نفس را پيدا كردهاند - به هر حال حزب محل تضارب آراست- بنابراين برخي اين موضوع را مطرح ميكنند كه بايد مستقل عمل كنيم يا اساسا راي روحاني راي به ماست اما اكثريت اعضا اين تفكر را قبول ندارند و معتقدند كه راي روحاني در سايه يك ائتلاف شكل گرفته است.
وقتي شما از حزب صحبت ميكنيد، به معناي حضور تفكرات مختلف است كه به جمعبندي مشخصي ميرسند، بنابراين ميتوان گفت كه برخي افراد در حزب چنين تفكري دارند اما اكثريت اين را نميپذيرند.
سال گذشته آقاي واعظي در مورد ائتلاف اصلاحطلبان و روي كار آمدن حسن روحاني اظهارنظري كرد و گفت كه هيچوقت با اصلاحطلبان ائتلاف نكرديم. اين اظهارنظر حواشي مختلفي به دنبال داشت.
اين نظر شخصي آقاي واعظي بود و نظر من با ايشان متفاوت است.
اين به نوعي فرار از پاسخگويي نيست؟ چطور ميتوان گفت كه عضو موثري از يك حزب كه بايد به تشكيلات و مواضع تشكيلاتي پايبند باشد، اظهارنظري شخصي مطرح كرده است؟
اصلا نبايد اينطور تحليل كرد. اين اشتباه ماست. اگر نظر حزب را بيان ميكرد، ماجرا فرق داشت اما اين يك اظهارنظر شخصي بود. اشكال اين است كه ما در ايران كار حزبي چنداني انجام ندادهايم، بنابراين هر كس هر حرفي ميزند به پاي حزب گذاشته ميشود. ما در طول تاريخ ايران دو حزب موفق داشتيم؛ حزب توده و حزب جمهوري اسلامي. اين دو حزب به واقع تشكيلاتي برخورد ميكردند. الان كدام حزب تشكيلاتي رفتار ميكند؟ نه فقط حزب ما بلكه همه احزاب اينگونه هستند. ما فكر ميكنيم حزب بايد زماني كه موسم انتخابات است، حضور به هم رساند. حزب بايد برنامه داشته باشد كه براي نمونه حزب جمهوري اسلامي اينگونه بود. با اين حال يك مشكل بزرگ هم داشت كه اتفاقا آقاي هاشمي در كتاب خاطراتش به آن اشاره كرده است. آقاي هاشمي روايت كرده كه انحلال حزب به دليل وجود دو تفكر در حزب بود؛ دو تفكري كه از يكديگر شديدا فاصله گرفتند. ايشان نوشتند كه ما اول فكر ميكرديم در حزب اگر همه تفكرات دور هم جمع شود، موفق خواهيم بود اما بعدا متوجه شديم كه نميشود همه تفكرات دور هم جمع شوند. الان هم احزاب همين وضعيت را دارند. اگر در شوراي مركزي احزاب حضور پيدا كنيد، متوجه ميشويد كه هر كدام يك تفكر دارند. اعتدال و توسعه هم همينطور است. كارگزاران سازندگي از اين نظر وضعيت بهتري دارد.
يعني صحبتهاي مختلفي كه از حزب شما مطرح ميشود، به نوعي ضعف محسوب ميشوند؟
بله، قبول دارم. اما به اين نكته توجه كنيد كه وقتي آقاي واعظي از زبان دولت سخن ميگويد يا زماني كه از موضع حزبي صحبت ميكند، دو موضع متفاوت است. دولت ما كه حزبي نيست و نسبتي هم با اعتدال و توسعه ندارد، بنابراين آقاي واعظي به عنوان رييس دفتر رييسجمهوري و از اين جايگاه صحبت ميكند.
اما اعتدال و توسعه بيانيهاي نداد تا مشخص شود اينگونه موضعگيريها به حزب ارتباطي ندارد؟
من باز هم تاكيد ميكنم كه ما در ايران كار تشكيلاتيمان ضعيف است. هر كدام از اين اشكالات به تشكيلات بازميگردد.
آيا براي مجلس ميتوانيم منتظر يك ليست انتخاباتي مجزا از اعتدال و توسعه باشيم؟
من شخصا با ارايه فهرست مجزاي انتخاباتي موافق نيستم و فكر ميكنم بايد با گروههاي همفكر ائتلاف كرد.
در اين گروههاي همفكر ممكن است اصولگرايان هم وجود داشته باشند؟
مثلا چه اصولگراياني؟
مثلا چهرههايي چون علي لاريجاني؟
تفكر ما قرابت زيادي با آقاي لاريجاني ندارد و در برخي موضوعات اختلاف سليقه داريم. زماني كه اعتدال و توسعه شكل گرفت اگرچه آقاي علي لاريجاني در جلسات اوليه شركت ميكردند، اما بعد ديگر حضور نيافتند، عضو موسسين هم نبودند. پس مشخص است كه زاويهاي با اعتدال و توسعه دارند كه ديگر حضور نيافتند.
برخي چهرههاي مستقل در مجلس هم عضو اعتدال و توسعه نبودند اما بعدا كه مجلس تشكيل شد به عضويت حزب درآمدند. ممكن است در برخي از اعضاي حزب قرابت فكري با اين جريان مستقل يا اصولگرايان مستقل وجود داشته باشد اما حزب هنوز تصميم مشخصي نگرفته است. به هر حال اينگونه موضوعات بايد در شوراي مركزي مطرح و بررسي شود. همان زمان تشكيل مجلس دهم هم بودند كساني كه با تشكيل فراكسيون مستقلين مخالف بودند از جمله خود من.
به نظر ميرسد كه خروجي مشترك و تشكيلاتي در اعتدال و توسعه نداريد.
برخي تصميماتي كه گرفته ميشود اساسا ربطي به حزب ندارد و برخي خودشان بعضي كارها را انجام ميدهند. براي همين است، تاكيد دارم كه عدهاي حزبي حركت ميكنند و عدهاي با تفكر خودشان پيش ميروند. اين مشكل هميشگي در احزاب است.
از خلال صحبتهاي شما ميتوان برداشت كرد كه كمي از همحزبيهايتان دلخور هستيد؟
نه دلخوري از حزب ندارم. شركت نكردنم در جلسات به دليل اين است كه مشغله زيادي در زمينه بيماريهاي خاص دارم و ديگري به خاطر مادر است. از زماني كه پدر فوت كرده است، نميخواهيم خيلي ايشان تنها بمانند.
از سويي من در حزب جمهوري اسلامي حضور داشتم و كار تشكيلاتي را ديده و انجام دادهام بنابراين وقتي به حزب نگاه ميكنم و ميبينم كارها تشكيلاتي پيش نميرود، وقتي براي حزب نميگذارم. دلخور نيستم اما اشكالاتي را هم كه وجود دارد با اعضا در ميان ميگذارم، چندين جلسه با آقاي نوبخت در اين زمينه داشتيم و در شوراي مركزي بحث كرديم.
اگر قرار بود ايدهآل فاطمه هاشمي اتفاق افتد، فراكسيون مستقلين تشكيل نميشد؟
نظر من اين بود كه اين فراكسيون تشكيل نشود. ما وقتي ائتلافي انجام داديم و بعد فراكسيون اميد شكل گرفت بايد حرفهايمان را در قالب همين فراكسيون مطرح ميكرديم.
انتخابات مجلس يازدهم در پيش است. برخي كارشناسان معتقدند كه به دليل عملكرد نهچندان قوي دولت در دوره دوم و همچنين عملكرد فراكسيون اميد در مجلس، مردم استقبال چنداني از اين انتخابات نخواهند داشت. نظر شما چيست؟
اشكالي كه وجود دارد اين است كه ما همهچيز را سياه و سفيد ميبينيم. در صورتي كه در مسائل سياسي و اجتماعي را نبايد سياه و سفيد ديد، بلكه بايد خاكستري به موضوعات نگاه كرد. اينكه بگوييم دولت روحاني يا فراكسيون اميد شكست خورده، حرف درستي نيست، همانطور كه اگر بگوييم صددرصد موفق بوده نيز واقعي نيست. اينكه بگوييم مردم اصلا پاي صندوق راي نميآيند، درست نيست، نميتوان از الان پيشبيني كرد كه چه اتفاقي رخ خواهد داد.
مردم هميشه نشان دادهاند كه نگران كشور هستند بنابراين سعي ميكنند با حضورشان نگراني ايجاد شده را از بين ببرند. آنچه در انتخابات مجلس يازدهم اهميت دارد اين است كه چگونه ائتلافها پيش خواهد رفت. در ائتلافي كه در گذشته صورت گرفت، اصلاحطلبان فشار زيادي ميآوردند تا بيشترين تعداد كرسيها را از آن خود كنند. اگر ميخواهيم فضاي معتدلي بر مجلس حاكم شود بايد افرادي را انتخاب كنيم كه به تفكر اعتدالي باور داشته باشند. همچنين اشراف به چارچوبهاي مجلس و قوانين اهميت بسزايي دارد. در دوره كنوني بعضي افراد وارد مجلس شدند كه اشرافي به قوه مقننه نداشتند.
كانديداي مجلس ميشويد؟
به اين موضوع فكر نكردم.
ديگر اعضاي خانواده چطور؟
فائزه هم فكر نميكنم كه بتواند كانديدا شود چون احتمالا رد صلاحيت ميشود. بقيه هم بعيد ميدانم به اين موضوع فكر كرده باشند. دفعه پيش كه كانديدا شديم هم من و هم محسن آخرين لحظه تصميم گرفتيم كه براي ثبتنام اقدام كنيم. ساعت 12 ظهر آخرين روز براي ثبتنام رفتيم.
در نامه عدم احراز صلاحيتي كه براي آيتالله هاشمي در جريان انتخابات سال 92 فرستادند آيا چرايي رد صلاحيت مطرح شده بود؟
يكي از اعضاي شوراي نگهبان به ايشان گفت كه شما تاييد ميشويد چون وقتي اسم شما در جلسه آورده شد، گفتهاند كه بحثي در مورد شما وجود ندارد. بعد از اين قضيه، وزير اطلاعات آقاي احمدينژاد به جلسه شوراي نگهبان ميرود. اول ميخواسته با معاونانش در جلسه شركت كند كه برخي اعتراض ميكنند، درنهايت آقاي مصلحي به جلسه شوراي نگهبان ميرود و ميگويد آقاي هاشمي راي بالايي دارد و اگر ايشان بيايد، تمام پنبههاي ما رشته ميشود.
به همين دليل چند راه بيشتر نداريم، [...] يا بايد شخص آقاي هاشمي انصراف دهد يا رد صلاحيت شود. آقاي لاريجاني و آقاي روحاني، يكي شب و ديگري صبح اين پيام را به آقاي هاشمي ميرسانند و ميگويند كه ميخواهند شما از انتخابات كنارهگيري كنيد. آقاي هاشمي هم كه پاسخ ميدهد من اين كار را انجام نميدهم چون با خواست مردم آمدم و نميتوانم به مردم دروغ بگويم. اگر ميخواهند من را رد صلاحيت كنند.
دوباره به دولت برگرديم. برخي كارشناسان سياسي معتقدند كه به دولت اجازه داده نميشود سهمي از قدرت و اختيارات داشته باشد. آقاي حسن روحاني هم در ماه رمضان تقريبا در 3 نشست مختلف نسبت به محدوديت اختيارات رييسجمهوري واكنش نشان داد. اين دغدغه همه روساي جمهور بوده است. آقاي خاتمي هم به اين موضوع اعتراضهايي داشت، بنابراين اغلب روسايجمهوري ايران دچار اصطكاكهايي با نهادهاي قدرت شدهاند و جالب اينجاست كه آقاي هاشمي تنها رييسجمهوري بوده كه نسبت به محدوديت اختيارات اعتراضي نكرده است؟ آيا اين محدوديتها براي ايشان كمتر بود يا آقاي هاشمي صحبتي از آن نميكرد؟
در دوران آقاي هاشمي هم اين گرفتاريها وجود داشت اما اولا كمتر بود ثانيا ايشان در اين مورد صحبت عمومي نميكرد. خاطرم هست در دوران رياستجمهوري آقاي هاشمي، عدهاي به ما ميگفتند ايشان طرحهاي بزرگي دارد اما نميگذارند اجرايي شود. وقتي از پدر در اين مورد سوال ميكردم، تاييد ميكردند. به هر حال شرايط فرق دارد و هر كس هر كاري را ميخواهد، انجام دهد اما نميتواند، ميگويد نگذاشتند. حقيقتا اين روحيه در پدر وجود نداشت. البته محدوديت اختيارات هم به اين شدت نبود. آقاي هاشمي هميشه ميگفت بعضي نميگذارند كارهاي بزرگي در كشور انجام شود اما بعضي نميخواهند اين كارهاي بزرگ انجام شود.
معتقديد كه همزمان با موضوع كاهش اختيارات، از طرف ديگر، با افزايش محدوديتها مواجه بودهايم؟
بله، قطعا. در دوران آقاي هاشمي محدوديتهايي وجود داشت كه ايشان بازگو نميكرد. در دوران آقاي خاتمي هم وجود داشت، اما براي آقاي روحاني بيش از بقيه است. فضاي سياسي در دوران آقاي روحاني بسيار تندتر شده است. الان براي رييسجمهوري هيچ احترامي قائل نيستند. آن زمان حد و حريمي براي رييسجمهوري قائل بودند. اين فشارها از ابتداي دولت آقاي روحاني وجود داشت اما به مراتب بيشتر شد. سال 92 اصولگرايان فكر نميكردند كه آقاي روحاني راي بياورد. وقتي آقاي هاشمي رد صلاحيت شدند و همراه آقاي خاتمي اعلام كردند كه به روحاني راي ميدهند، شرايط راي ايشان بسيار تغيير كرد. مردم توقع نداشتند آقاي هاشمي رد صلاحيت شود، كسي كه 40 سال براي نظام كار كرده است و همه رقم هزينه داده، به يكباره رد صلاحت شود. اما به هر حال بعد از رد صلاحيت مظلوميتي براي ايشان به وجود آمد. همين باعث شد كه حمايت آقاي هاشمي و البته آقاي خاتمي از آقاي روحاني در ميزان رايآوري او تاثير بسزايي داشته باشد. از همان زمان آزار و اذيتها آغاز شد. وقتي آقاي هاشمي در قيد حيات بودند، كمك بزرگي براي آقاي روحاني بود. خيلي از مسائل را پدر پيگيري ميكرد. اما در دور دوم، آقاي هاشمي نبودند و همين كار را براي آقاي روحاني سخت كرد. بعد از آقاي هاشمي فشار روي دولت آقاي روحاني بيشتر شد.
يعني تعامل ميان آقاي هاشمي و حاكميت باعث ميشد فشارها كنترل شود؟
بله، به هر حال اين تعامل فشارها را كنترل ميكرد، ضمن اينكه پدر اساسا منطقي و اصولي برخورد ميكردند. براي يك سخنراني كوتاه، يك روز وقت ميگذاشت و مطالعه ميكردند. بارها شده بود جديدترين كتابها را به ايشان معرفي ميكردم و متوجه ميشدم كه آن كتاب را خواندهاند. پدر يك دقيقه هم بيكار نبود. از صبح بعد از نماز، پشت كامپيوتر مينشستند تا خبرها را بخوانند. بعد اخبار رسانههاي مختلف را گوش ميكردند و همزمان گزارشها را بررسي يا مطالعه ميكردند. بعد صبحانه ميخوردند.
سر ميز صبحانه هم هميشه بحث و حرف و تحليل سياسي بود. بعد به دفتر ميرفتند و تمام روزنامهها را از چپ تا راست ميخواندند. سپس ملاقاتها و جلسات شروع ميشد. بعد از ناهار هم 20 دقيقه استراحت داشتند و تا ساعت 8 يا 9 به خانه بر ميگشتند. ايشان يك دقيقه بيكار نبودند. به خاطر همين مطالعه زياد بود كه وسعت ديد قابلتوجهي داشتند. خاطرم هست سر ماجراي برجام ايشان خيلي پيگيري كردند تا برجام به نتيجه برسد.
اخيرا مخالفان دو پروژه را مطرح كردند؛ يكي عدم كفايت رييسجمهوري و ديگري استعفاي دولت كه اندكي بعد از روي كار آمدن آقاي حسن روحاني مطرح شد. زماني كه آقاي هاشمي در قيد حيات بود در مورد اين موضوع صحبتي شد؟ كمك يا اقدامي براي جلوگيري از تحقق اين پروژه تندروها انجام گرفت؟
بله، اين بحثها مطرح بود. حتي خاطرم هست كه به خود من هم از طرف مخالفان آقاي روحاني گفته ميشد كه آقاي روحاني بيش از 6 ماه دوام نميآورد و وادار به كنارهگيري ميشود. اين مباحث در محافل خصوصي مطرح بود.
به نظر شما ممكن است بعد از انتخابات مجلس با تغيير تركيب احتمالي قوه مقننه، اين پروژهها محقق شود؟
اگر اين اتفاق رخ دهد، اشتباهي تاريخي صورت گرفته و انجام اين پروژه تنها يك انتقامگيري از سر كينه شديد است.
يكي ديگر از موضوعاتي كه حسن روحاني در دو سال گذشته بارها به آن اشاره كرده، رفراندوم به عنوان يك ظرفيت مهم قانون اساسي است. در برهه كنوني كه ما با مشكلات ديپلماتيكي مواجه هستيم و توافق برجام هم با پيچيدگيهايي روبهرو است به نظر شما استفاده از اين ظرفيت براي دولت راهگشا خواهد بود؟
در يك حكومت دموكراتيك چنين اتفاقاتي و رجوع به راي مردم لازم است. امام(ره) هم هميشه تاكيد داشتند كه ولايت فقيه مشروعيت خود را از مردم ميگيرد. ايشان حتي در حكمي كه به آقاي بازرگان دادند، به اين نكته اشاره كردند. اين موضوع در مورد ائمه (ع) هم صادق است و هيچ كدام از امامان ما جز امام علي (ع) و
امام حسن (ع) به خلافت نرسيدند، چراكه در دين اسلام بيعت با مردم بسيار اهميت دارد، بنابراين با نگاهي به دين و با نگاهي به دموكراسي مورد قبول جمهوري اسلامي بحث رجوع به آراي مردم و رفراندوم بسيار اهميت دارد. حق مردم است كه براي سرنوشتشان تصميم بگيرند.
از دولت و مجلس عبور كنيم به مجمع تشخيص مصلحت نظام برسيم. بعد از فوت آقاي هاشمي، مجمع تشخيص مصلحت با دو رييس ديگر اداره شد. به نظر شما روساي بعدي چه تفاوتهايي در اداره مجمع ايجاد كردند؟
بعد از آقاي هاشمي عملا كاري انجام نشد. قبلا جلسات مجمع به صورت مرتب برگزار ميشد و نتيجهبخش هم بود. كارمنداني هم كه در مجمع هستند همين را ميگويند.
آقاي هاشمي وقتي رياست مجمع را داشتند، مسووليتهاي متنوع و متعددي داشته و از همين روي اشراف كاملي به همه نهادها و سازمانها داشتند. آقاي هاشمي چه قبل از انقلاب چه بعد از آن به تمام استانهاي كشور سفر كرده و نبض كشور در دستشان بود.
ظاهرا شما ارتباط نزديكتري با آقاي هاشمي داشته و مكالمات زيادي در زمينههاي مختلف با ايشان داشتيد. در اين سالها آقاي هاشمي درمورد حصر دغدغهاي داشت يا كار خاصي انجام داد؟
هميشه دغدغه حصر را داشتند. ميگفتند چندينبار صحبت كردند كه حصر تمام شود چراكه براي جمهوري اسلامي يك ننگ محسوب ميشود.
آقاي هاشمي خيلي نگران آينده كشور بودند. يادم هست آخرين چهارشنبه بود و ايشان را كه ديدم در مورد فيلم معماي شاه با هم صحبت كرديم. معتقد بودم كه برخي قسمتهاي فيلم دقيق نيست كه ايشان هم موافق بودند. بعد از آن به پدر گفتم شما هيچوقت از شكنجههايتان براي ما نگفتيد و از ايشان خواستم تعريف كند. پدر شروع كرد از شكنجههايش گفتن. توضيح داد كه چه شد تفسير قرآن نوشت؛ ميگفت زير شكنجه به قرآن فكر ميكردم و آيات قرآن را ميخواندم. همهچيز را توضيح داد. حين اين بحثها بود كه مادر گفتند چه فايده؟! اين همه براي انقلاب زجر كشيدي؛ خودت، من و بچهها سختي كشيديم، آخرش چه شد؟ تو اين را براي انقلاب ميخواستي؟ پدر با آهي گفت «من آرزوهاي بزرگي براي ايران داشتم؛ نگذاشتند.»
هيچوقت اين حرف را به اين صراحت نزده بودند. اما اينبار گفت نگذاشتند انجام دهم اما هنوز هم نااميد نيستم. هنوز هم ميشود كاري كرد. يكشنبه شب پدر از دنيا رفت.
شنيدن و پذيرش اينكه «نگذاشتند» آن هم از زبان كسي همچون آيتالله هاشمي كمي عجيب نيست؟
الان خيليها ميگويند نميگذارند و نميشود اما آقاي هاشمي اين روحيه را نداشت. بعضي اوقات به پدر ميگفتم شما چرا اينقدر تحمل ميكني و هر كه هر چه ميخواهد در مورد شما ميگويد و شما اعتراضي نميكنيد؟ جواب دادند حرف زدن چه فايدهاي دارد؟ من بايد تا جايي كه ميتوانم كارهايي را كه ميشود انجام دهم. ميگفتند ميشود با يك جمله جنگ داخلي در كشور راه انداخت و ميشود با يك جمله وحدت و دوستي برقرار كرد، كدام درست است؟ اينكه اين اختلافات رخ دهد و مردم و كشور آسيب ببينند؟ آقاي هاشمي معتقد بود فقط با آرامش ميتوان تغيير ايجاد كرد نه با دعوا. پدر در زندگي شخصي هم همين باور را داشت. بچهتر كه بوديم من و محسن و فائزه دعوا ميكرديم بعد به پدر شكايت ميكرديم. پدر هم به هر كدام از ما جداگانه ميگفت تو آرام باش من دعوايش ميكنم و به حسابش ميرسم. ما سهطرف راضي برميگشتيم و خبر نداشتيم كه به بقيه هم همين را گفته است. همين باعث ميشد زود تمام شود و دعوا را فراموش كنيم.يك روز به ديدن كسي رفتيم كه دايما در محافل مختلف اتهاماتي را به ما نسبت ميداد و ادعاهايي در مورد ما داشت مثل اينكه جزيره كيش براي هاشمي است و... بعد كه بازگشتيم به پدر گفتيم، ميخواهيم از اين فرد شكايت كنيم چون با مردم عادي فرق دارد. از ما پرسيد شما رويتان ميشود از فلاني شكايت كنيد؟ شما كه با او صحبت كرديد و او هم اشتباهش را قبول كرده، براي چه شكايت كنيد؟ يعني آنقدر روح بزرگي داشت و ميگفت بگذار هر چه ميخواهند بگويند، يك روز به اشتباهاتشان پي ميبرند.
كداميك از بچهها بيشتر شبيه آقاي هاشمي هستند؟
هيچ كدام. هيچ كدام از ما شبيه پدر نيستيم. البته مهدي هوش بالاي خود را از پدر به ارث برده است.
آقاي هاشمي هيچوقت در مورد آن جلسه انتخاب رهبري مجلس خبرگان با شما صحبت كردند؟
چرا صحبت كرديم. همان فيلمهايي كه چندي پيش پخش شد را قبلا براي ما گفته بودند. پدر در خاطرات خود هم نوشته است كه طرفدار شورايي شدن رهبري بودند اما شورايي بودن رهبري راي نياورد.
بعد از انتشار اين ويديوها از جلسه انتخاب رهبري عدهاي ميگفتند كه رايگيري دوم انجام نشده است.
رهبري راي بالايي آوردند زماني كه قانون اساسي بعد از بازنگري دوباره به راي گذاشته ميشود، مجددا در مجلس خبرگان رهبري براي رهبر شدن آيتالله خامنهاي رايگيري صورت ميگيرد. بعضي اعضا اعتقاد داشتند كه چون رايگيري انجام شده، رايگيري مجددا نياز نيست اما برخي ديگر معتقد بودند كه اينطور ممكن است شبهه ايجاد شود و لذا رايگيري مجدد انجام شد. اما به هر حال هم ايشان و هم آيتالله خامنهاي و هم ساير سران قوا پس از رحلت به شورايي بودن رهبري معتقد بودند اما اكثريت رهبري فردي را تصويب كردند.
فرزندان آقاي هاشمي هيچوقت از اينكه هميشه اسم و رسمشان زير سايه ايشان است و نميتوانند شخصيت مستقل سياسي داشته باشند، ناراحت نيستند؟
نه، اين يك افتخار براي ماست. آنقدر ايشان بزرگ بود كه هر چه شخصيت ما بزرگ باشد به پاي ايشان نميرسد.
از وصيتنامه گم شده آقاي هاشمي چه خبر؟
هنوز پيدا نشده است. من مطمئنم كه پدر وصيتنامه ديگري داشتند. سالي كه ميخواستيم به عراق برويم وصيتنامه نوشتند كه مادر هم به وصيتنامه خود مطالبي اضافه كرد. يكبار ديگر هم دو، سه سال قبل از فوتشان ديدم كه پدر و مادر در مورد اين موضوع حرف ميزنند كه من خنديدم و به شوخي گفتم سهم من را بيشتر از بقيه بنويسيد. به هر حال اين وصيتنامهاي كه ما ديديم سال 79 نوشته شده بود.
پس چرا محسن هاشمي اصرار دارد كه غير از وصيتنامهاي كه پيدا شد وصيتنامه ديگري وجود ندارد؟
محسن اصرار نداشت بلكه نديده بود كه پدر وصيت ديگري بنويسد. در مسائل خانوادگي من خيلي به پدر نزديكتر بودم، حتي بعد از وفات ايشان محسن از من پرسيد كه ميداني وصيتنامه پدر كجاست كه من گفتم بايد يا در گاوصندوق خانه يا گاوصندوق و چند كشويي كه در مجمع داشتند، باشد. در اين گاوصندوقها هم برخي پروندهها و مطالب مهمي را نگهداري ميكردند. اما وقتي به دفتر ايشان در مجمع مراجعه شد هيچ كدام از آن پروندهها نبود.
گفته شده كه مدارك و پروندههايي در مورد انتخابات سال 88 در گاوصندوق مجمع داشتند. اين نقلقول درست است؟
مدارك و پروندههاي خيلي زيادي بود، ازجمله اين پروندهها در مورد انتخابات 84 بود كه يكي از قضات نامهاي در مورد تخلفات صورت گرفته در اين انتخابات براي آقاي هاشمي فرستاده بود. نامهاي كه آقاي مطهري هم در مورد تخلفات صورت گرفته در اين انتخابات به آن اشاره كرده است. مدارك و پروندههاي متعددي بود كه نميتوانم از جزييات آن چيزي بگويم. من ميخواندم و بعد در همان كشو ميگذاشتم كه بعد از فوت ايشان ناپديد شد.
بعد از مصاحبه آقاي خويينيها اين سوال مطرح شدكه شما در اول انقلاب چه كردهايد؟... هميشه اعتداليون از اقدامات ايشان ناراحت بودند.
اصلاحطلبي از تفكر آقاي هاشمي سر بيرون آورد و با كارگزاران سازندگي ادامه يافت.
همه كساني كه با دولت كار ميكنند، تفكر اعتدالي ندارند.
اگر به سوابق احزاب اصلاحطلب نگاه كنيد، اغلب چپهاي تند اول انقلاب بودند.
آقاي هاشمي تا سال 88 حرفهاي خود را به جامعه نميزد.... ايشان ميگفت هر صحبت من اختلاف را بيشتر خواهد كرد.
هاشمي ميگفت بايد نظام را حفظ كنيم ولي همزمان بايد اقداماتي انجام دهيم تا مردم راضي باشند.
هاشمي در دوران رياستجمهوري با برخي سياستهاي وزارت اطلاعات اختلافنظرهاي جدي داشت.
در طول تاريخ ايران دو حزب موفق داشتيم؛ حزب توده و حزب جمهوري اسلامي.
آقايهاشمي نوشتند كه ما اول فكر ميكرديم در حزب اگر همه تفكرات دور هم جمع شود، موفق خواهيم بود اما بعدا متوجه شديم كه نميشود همه تفكرات دور هم جمع شوند.
تفكر ما(اعتدال و توسعه) قرابت زيادي با آقاي لاريجاني ندارد و در برخي موضوعات اختلاف سليقه داريم.
آقاي هاشمي هميشه ميگفت بعضي نميگذارند كارهاي بزرگي در كشور انجام شود اما بعضي نميخواهند اين كارهاي بزرگ انجام شود.
آقاي هاشمي هميشه دغدغه حصر داشتند. ميگفتند چندينبار صحبت كردند كه حصر تمام شود چراكه براي جمهوري اسلامي يك ننگ محسوب ميشود.
هيچ كدام از ما شبيه پدر نيستيم. البته مهدي هوش بالاي خود را از پدر به ارث برده است.
من مطمئنم كه پدر وصيتنامه ديگري داشتند. سالي كه ميخواستيم به عراق برويم وصيتنامه نوشتند كه مادر هم به وصيتنامه خود مطالبي اضافه كرد.
مادر گفتند چه فايده؟! اين همه براي انقلاب زجر كشيدي؛ خودت، من و بچهها سختي كشيديم، آخرش چه شد؟ تو اين را براي انقلاب ميخواستي؟ پدر با آهي گفت «من آرزوهاي بزرگي براي ايران داشتم؛ نگذاشتند.»