تلاش تازه آموزش و پرورش براي تغيير برنامه درسي مدارس
با حذف «انتگرال» جا براي «مهارت» باز ميشود
گروه اجتماعي
«علاوه بر انتگرال مباحث ديگري هم از كتابهاي درسي حذف شدهاند بايد اينها كنار بروند تا جا براي مهارت و سبك زندگي باز بشود.» حجتالاسلام علي ذوعلم، رييس سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي با حضور در برنامه تلويزيوني پرسشگر به سوالهايي كه با انتشار خبر يكي از مباحث رياضي دوره متوسطه دوم مطرح شده بود، پاسخ داد. كمتر پيش ميآيد كه وقتي صحبت از «حذف» و «كتاب درسي» به ميان ميآيد، صحبت به درسهاي تئوري رياضي بكشد اما اين بار آموزش و پرورش ميگويد كه ميخواهد جا براي برنامههاي مهارتي باز كند و ديگر قرار نيست، منطق همه كتابهاي درسي بر اساس سوالات كنكور تعريف شود.
«به تازگي بحث حذف انتگرال از كتاب رياضي مطرح شد؛ اينكه انتگرال بخش مهمي از رياضي است كاملا درست است، اما آيا همه مباحث رياضي بايد در دوره متوسطه مطرح شود؟ همه مقدمات بار دانشي دانشگاه را ما بايد برعهده بگيريم؟ اين كار در دوره بنده انجام نشده بود اما از حيث كارشناسي از آن دفاع و حمايت كردم.» ذوعلم در بخشي از صحبتهاي خود اشارهاي هم به رويكردهاي وزير آموزش و پرورش محسن حاجيميرزايي داشت:«وزير معتقد است، مسائلي زير پوست آموزش و پرورش است كه بايد به آنها توجه كرد و تنها حركت بروكراتيك نميتواند پاسخگو باشد.» حاجيميرزايي در ماه گذشته در دو ديدارش با رييس سازمان فني وحرفهاي كشور و وزير تعاون، كار و رفاه اجتماعي چند بار تاكيد كرد كه قرار است، سهم برنامههاي مهارتي در نظام آموزشي كشور كه در حال حاضر نزديك به 30 درصد است تا 50 درصد هم افزايش پيدا كند و به نظر ميرسد كه اگر موضوع حذف انتگرال و برنامههاي تئوري مشابه عملي شود بايد برنامهاي جدي براي اين فضاي خالي به وجود آمده، داشته باشند.
سوالي كه پيش ميآيد، اين است كه آيا حذف يك درس از برنامه درسي و جايگزيني آن با درسهاي مهارتي كه آموزش و پرورش سنتي ما سبقه چنداني در آن ندارد، راهكار مناسبي است يا نه. هامون طهماسبي، مدير برنامه مدرسه توسعه پايدار دانشگاه صنعتي شريف ميگويد با وجود ضعفهايي كه حتما در اين راه وجود دارد اما از اين ايده كاملا حمايت ميكند. او در پاسخ به «اعتماد» ميگويد:«فكر ميكنم، نظام آموزش و پرورش ما راه خودش را گم كرده و يكي از مصاديق آن هم به حاشيه رفتن توجه به مهارتها و تمركز بر تئوري و حفظيات است بهخصوص بلاي كنكور كه سالهاست، نظام آموزش و پرورش ما را دارد به حاشيه ميبرد و منحرف ميكند و به همين دليل اتفاقي كه در مورد انتگرال ميافتد را قدمي رو به جلو ميبينم كه البته كافي نيست و بايد تسري پيدا كند و جنبههاي ديگري كه وقت و دغدغه بچهها را در سالهاي نوجواني ميگيرد را هم مورد توجه قرار دهد. او معتقد است كه تعداد كمي از دانشآموزان هستند كه در نهايت ميتوانند از مباحث كاملا تئوري و پيچيده رياضي استفاده كنند و در عين حال در نظام آموزشي ما نقشهاي اجتماعي آينده دانشآموزان مورد غفلت واقع شده است:«توجه نميكنيم اين بچهها قرار است در آينده در جامعه نقش اجتماعي داشته باشند و در خانواده نقش پدر و مادري به عهده بگيرند. به نظر ميرسد برنامه آموزش و پرورش به طور كلي به صورت متناسب به اين ابعاد توجه نكرده و حالا اميدوارم زمينهاش فراهم شود.» او تا آنجا پيش ميرود كه ميگويد حتي خالي ماندن برخي از ساعات متعلق به اين دسته از موضوعات درسي هم فايده بيشتري دارد، فايدهاش اين است كه وقت و ذهن بچهها را براي فكر كردن باز ميگذارد: «حتما آموزش و پرورش با ايجاد ظرفيت لازم براي آموزش مهارتها فاصله دارد يعني اگر همين امروز هم موضوع مهارت را مطرح كنيم از فردا نميتوانيم مهارتآموزي را در مدارس داشته باشيم اما حتي اگر درسي براي انتگرال جايگزيني هم نداشته باشيم و تبديلش كنيم به ساعت خالي يا ساعت ورزش هم با آن موافقم. همين كه اجازه بدهيم بچهها به خودشان به جامعهشان و بينشي كه نسبت به دنيا دارند، فكر كنند، خوب است. به موازات توسعه ظرفيتهاي آموزشي و پرورش مهارتها ميتوانيم براي اين وقت برنامهريزي كنيم.»
تبديل همدستي خانواده
و نظام آموزشي به همكاري
راه رسيدن به مهارتهاي يدي و زندگي البته الزاما از تغيير برنامه درسي نميگذرد. طهماسبي ميگويد اين موضوعي است كه سيستمهاي آموزشي پيشرفتهتر در دنيا را هم به خود مشغول داشته است: «قبول دارم كه كمكاريهاي زيادي در سيستم آموزشي ما شده اما در دنيا هم بحث بر اين است كه آموزش متناسب براي توسعه در واقع آموزش و تربيت آدمي كه قرار است وارد جامعه شود و باري از دوش جامعه (چه درون و چه بيرون از خانواده) بردارد. حالا چقدر داريم بچهها را براي اين هدف آماده ميكنيم؟ يعني در دنيا هم بحثهاي جديد آموزش بر اين است كه قرار نيست دانشآموزان را صرفا براي دانشگاه تربيت كنيم. براي همين بحث آموزش مهارتهايي مانند همدلي، تفكر انتقادي و حل مساله و تفكر سيستمي به وجود ميآيد. آيا كلاسهاي سنتي و كليشهاي درس ميتوانند راهگشا باشند؟» پاسخ اين است كه اين درسهاي تازه، شيوههاي تازه هم ميطلبند. اين پژوهشگر حوزه توسعه پايدار توضيح ميدهد:«شيوههاي جديدي دارند، مطرح ميشوند مانند آموزش بر مبناي ارايه خدمت كه دانشآموزان از طريق كمك در حل مسائل اجتماعي دوروبرشان يا مدرسه و محلهشان اين دوره را ميگذرانند يعني بدون نياز به يادگيري كلاسي. نفس درگير شدن در ارايه خدمت است كه اهميت دارد و باعث پرورش مهارت و رشد بچهها ميشود. يادگيري مساله محور هم روش ديگري است كه بچهها از طريق مواجه شدن با مسائل واقعي فرآيند يادگيري را ميگذرانند. البته ما با اينها فاصله داريم چون اصولا معلمهايمان را هم بر اساس تفكر ديگري تربيت كردهايم اما اين نبايد باعث شود به اين سمت نرويم.»
و البته تاكيد بر اين است كه حركت كردن به اين سمت نيازمند گذر از شيوههاي سنتي آموزش است و به قول طهماسبي مهم اين است كه سياستگذاران بدانند با روشهاي سنتي نميتوانند به اين سمت حركت كنند:«آموزش و پرورش بايد نگاههاي بسته و حصاري كه به دور خودش كشيده را بشكند و بداند خودش تنها مرجعي نيست كه روي آموزش اثر ميگذارد. افراد از منابع مختلفي ياد ميگيرند. مدرسه، دانشگاه، كلاسهاي رسمي يك بعد هستند، بعد ديگر خانواده است كه احتمالا در حوزه نگرشي تاثيرگذارياش هم بيشتر است. حالا چه برنامهاي براي خانواده داريم؟» از نگاه او خانواده هم به نوعي در گسترش نگاه كنكورزده در كشور شريك جرم محسوب ميشود و تا اين همدستي تبديل به همكاري براي تغيير نگرش نشود، كاري از پيش نميرود:«خانوادههاي ما همه دغدغه كنكور دارند، آنها هم نميدانند چه به صلاح بچههاست. آنها هم به دنبال اين هستند كه بچهشان ليسانس و فوقليسانس و دكترا داشته باشد. بايد به سمتي حركت كنيم كه روي تغيير نگرش خانواده و تلقيشان از پيشرفت كار كنيم. به خصوص در شهرهاي كوچك اين تلقي كه تنها راه پيشرفت رسيدن به دانشگاه و گرفتن مدرك و كار كردن با آن مدرك است، ريشه دوانده است. اين يك سراب است. در كشور ما درصد كمي از افراد به واسطه مدرك دانشگاهيشان ميتوانند سر كار بروند و خيليها با مدارك غيرمرتبط با مدركشان مشغول هستند.»
ذوعلم در صحبتهايش گفته بود كه اگر بتوانيم رويكرد و نگاه حاكم امروز به كتاب درسي كه فقط نكات كنكوري در آن مهم است را تعديل كنيم و فرهنگ خانوادهها و مدارس در اين زمينه اصلاح شود، گام خوبي برداشتهايم. طهماسبي در مورد اين فرهنگ مثالي ميزند:«مثلا در شهر قروه در استان كردستان كلي فارغالتحصيل رشته مهندسي هست اما ظرفيت صنعت در حدي نيست كه بتوانند از همه اين مهندسها استفاده كنند يعني نهايتا اين است كه حداقل 4 سال منابع مالي و زماني خودشان و خانوادهشان را صرف گرفتن مدركي ميكنند كه عاقبت هم به كاري نميآيد و مجبورند به شغل آزاد در منطقهشان روي آورند.» براي حل اين چرخه معيوب است كه به باور او بايد دست به دامان تجربههاي موفقي شد كه موسسههاي مردمنهاد در حوزه محلي و بومي دارند:«آموزش و پرورش بايد به موسسههاي مردم نهادي كه تجربههاي موفقي دارند، ميدان بدهد و با اعتراف به اينكه به تنهايي از عهده كار برنميآيد اين نهادها را هم به بازي بگيرد.»
آموزش و پرورش البته پيش از اين نيز با افزودن مباحثي مانند سبك زندگي و سواد رسانهاي تلاش كرده بود تا نشان دهد از چارچوب سنتي و دروس هميشگي و ثابت برنامه درسي فاصله ميگيرد اما حضور اين موضوعات هم در قالب چاپ كتابهايي مورد نقد فراوان خلاصه شد.
رييس سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي: به تازگي بحث حذف انتگرال از كتاب رياضي مطرح شد؛ اينكه انتگرال بخش مهمي از رياضي است كاملا درست است، اما آيا همه مباحث رياضي بايد در دوره متوسطه مطرح شود؟ همه مقدمات بار دانشي دانشگاه را ما بايد برعهده بگيريم؟
مدير برنامه مدرسه توسعه پايدار دانشگاه صنعتي شريف:اتفاقي كه در مورد انتگرال ميافتد را قدمي رو به جلو ميبينم كه البته كافي نيست و بايد تسري پيدا كند به جنبههاي ديگري كه وقت و دغدغه بچهها را در سالهاي نوجواني ميگيرد و آنها را هم مورد توجه قرار دهد.